پارهای از یک کتاب(۱۶۵): انسانشناسی هنر
ناصر فکوهی، تهران، نشر ثالث، چاپ سوم، 1398، وزیری، 464 صفحه
جا به جایی های فیزیکی افراد و مهاجرت در دنیای امروز به امری بسیار رایج بدل شده است و همه شواهد گویای آن است که این روند در چشماندازهای کوتاه و دراز مدت ادامه خواهد یافت. دلایل این امر نیز تا حد زیادی روشن هستند: از یک سو کاهش هزینه های حمل و نقلی و از سوی دیگر افزایش ارتباطات رسانهای که امکان تماس و نفوذ پذیری فرهنگی را فراهم میکنند و سرانجام ساختارهای جدید اقتصادی که کنشگران اجتماعی را وا میدارند که برای به دست آوردن بهترین موقعیتها دائما در پی یافتن مکانهای مناسبتری بر پهنههایی باشند که لزوما دیگر در سطح پهنههای ملی باقی نمانده و در سطوحی هر چه بزرگتر از جمله منطقه فراملی، قاره یا کل جهان تعریف میشوند(Challian & Rageau, 199; Lacoste, 1989:3-12).
بنابر آمار سازمان مهاجرت جهانی(IMO) تعداد مهاجران امروز در جهان چیزی در حدود ۲۰۰ میلیون نفر است که شامل تقریبا ۳ تا ۴ % کل جمعیت جهان میشود. و اگر جمعیت دو کشور هندوستان و چین را از رقم جمعیت جهانها جدا کنیم به رقمی بالای ۵% جمعیت جهان می رسیم که بسیار قابل ملاحظه است(Dewitt, 1999; IOM, 2007; ، دفتر مطالعات و برنامه ریزی … ۱۳۷۹، قانعی راد، ۱۳۸۳ ). افزون بر این مهاجرتهای داخلی که در کشورهای پهناوری همچون ایالات متحده، روسیه، چین، هندوستان، اتحادیه اروپا ( که فرایند انسجام شکلگیری سیاسی خود را طی میکند) و حتی ایران به انجام میرسند، نیز موضوع مهاجرت و شکلگیری جمعیتها و جماعتهای دایاسپورایی را در جهان به موضوعی اساسی بدل کردهاند(Anteby-Yemini et al. 2005; Cohen 1997; Dufoix 2003; 2005:53-63; Whitol 2005).
این موضوع را البته میتوان از ابعاد متعددی مورد مطالعه قرار داد که مهم ترین آنها بُعد آسیبشناختی(Said 1999; Todorov 1989; Turygeon 1998)، بُعد هویتی(Fiedman 1975:384-407; Smith 2005)، بُعد اقتصادی(Hannerz 2002:37-45) و بُعد سیاسی(Eriksen 1993; Schnapper 2003; 2005:21-50; 2006:44-45; Smith 1999; Thiesse 1999; اسمیت ۱۳۸۳؛ برتون ۱۳۸۰) بودهاند. اما باید توجه داشت که این ابعاد را نه میتوان به طور کامل از یکدیگر تفکیک کرد و نه از فرایند عمومی جهانی شدن. افزون بر این دو رابطه اساسی در این ابعاد تاثیری غیر قابل انکار میگذارند نخست رابطه و پیوستاری گذار از جوامع سنتی به جوامع مدرن که باید آن را در تعبیری دقیقتر گذار از اشکال زندگی غیراروپایی به اشکال زندگی اروپایی تعریف کرد و به آن نام اروپایی شدن جهان ( یا غربی شدن جهان ) داده شده است(Inda & Rosaldo 2002; Lechner 2000) و طبعا در برابر خود اشکال و گونه های متفاوتی از «مقاومت»های فرهنگی و سیاسی و غیره را به وجود آورده(Cassen 2000; Halimi 2000; Martin 2000; Matterlat 1999) و در فرایندی معکوس از کشورهای غیرغربی روندی از نفوذ را بر کشورهای غربی نیز آغاز کرده است؛ و دوم رابطه و فرایند امر محلی و امر جهانی که تعاریف آنها به شکلی که در ابتدای طرح مفهوم جهانی شدن در آغاز سالهای دهه ۱۹۸۰ ارائه شد، کاملا تغییرکردهاند و امروز دیگر نمیتوان از فرایندهای یکسویه از سلطه و از «غرب» به سوی «شرق» سخن گفت و اصولا این دو مفهوم به چالشی نظری و تفسیری کشیده شدهاند و در عین حال نمیتوان چشم را بر این واقعیت بست که آنچه جهانمحلی شدن (glocalization)(Appadurai 1990:295-310; 1996) نامیده میشود یعنی بازتعریف هر امر محلی در چارچوب جهانی برای درک آن و ایجاد رابطه با آن، امروز به کنار از هر ایدئولوژی و رویکرد و نظری که نسبت به فرایند عمومی جهانی شدن داشته باشیم، قابل انکار نیست.
بحث جماعتهای دایاسپورایی یا مهاجر در کشورهای غربی و به ویژه آمریکا از ابتدای قرن بیستم و در چارچوب مکتب جامعهشناسی شهری شیکاگو آغاز شد(فکوهی ۱۳۸۳: ۱۰۵-۱۱۶؛ ۱۳۸۴ الف) و در آن زمان موضوع از یک سو به جای گرفتن جماعت بزرگ سیاهان خود آمریکا در جامعه جدید این کشور مربوط میشد و از سوی دیگر به ایجاد زمینههای جذب مهاجران بسیار متفاوتی که از کشورهای مختلف جهان هر روز وارد آمریکا شده و با فرهنگ این کشور و با فرهنگ یکدیگر دارای مشکلات ناسازگاری بودند. دلیل اصلی توجه اولیه به موضوع دلیلی آسیبشناختی بود یعنی این نکته که جماعتهای مهاجر دارای نرخهای انحراف اجتماعی بسیار بالاتری نسبت به جمعیت بومی هستند و شکننده تر از آنها به حساب میآیند و این امر سبب ایجاد هزینههای اجتماعی زیادی میشود. بنابراین باید تلاش کرد که آنها را به سطح دیگران رسانده و از میزان شکنندگیشان کاست.
مسئله مهاجران سپس در بُعد هویتی به پیش رفت و در حالی که گروهی بر آن بودند که هویتهای مختلف در «دیگ ذوب»(melting pot) فرهنگ جدید به یک هویت واحد تبدیل خواهد شد، این نظریه شکست خود را در طول چندین دهه ابتدا در آمریکا و سپس در اروپا به اثبات رساند و مشخص شد که این جماعتها تمایل به حفظ هویت فرهنگی و حتی پیوندها و همبستگیهای درونی خود و به خصوص رابطه خویش با فرهنگ منشاء (فرهنگ مادر ) دارند که این امر مسئله مهاجران را در آن واحد هم به یک معضل فرهنگی بدل میکرد ( زیرا برای مدیریت آنها نیاز به سازوکارهای فرهنگی خاصی وجود داشت) و هم به یک معضل سیاسی زیرا با ساختار و تعریف عمومی دولت ملی به عنوان یک مجموعه منسجم فرهنگی – زبانی در تضاد قرار میگرفتند(Pyszkowski 1993: 151 sq.; Raulin 2001).
با تداوم امواج مهاجرت از کشورهای در حال توسعه به سوی کشورهای توسعهیافته از یک سو و از روستاها به شهرها درون کشورهای در حال توسعه از سوی دیگر، عامل و بُعد اقتصادی قضیه نیز بیش از پیش مطرح شد: نیاز به نیروی کار منشاء اصلی این مهاجرتها بود زیرا با ایجاد بازاری برای این نیرو انگیزهای قوی برای آنها به وجود میآورد، در عین حال شکلگرفتن دولتهای رفاه در سه دهه بعد از جنگ جهانی دوم، موقعیتهای رفاهی بالایی در کشورهای توسعه یافته ایجاد میکرد که بازهم انگیزه مهاجرت را تقویت میکرد. در کشورهای در حال توسعه نیز گسترش شهرنشینی و افزایش ثروتهای ناشی از مبادلات تجاری و صنعتی با کشورهای توسعهیافته و انباشت ثروتها در شهرهایی که گاه به صورت سرطانی رشد میکردند، جمعیتهای زیادی را به سوی این شهرها میکشید که جماعتهای مهاجر را تشکیل میدادند(حسامیان و دیگران ۱۳۷۷؛ سلطانزاده ۱۳۶۵؛ فکوهی ۱۳۸۳: ۱۸۰-۱۹۳).
البته بُعد اقتصادی در چند دهه اخیر تغییرات زیادی را شاهد بود: از یک سو کشورهای توسعهیافته با صنعتزدایی از خود و انتقال صنایع به کشورهای در حال توسعه، سبب شدند که مهاجرت نیروهای کار با کیفیت پایین و متعلق به اقشار کمتر تحصیلکرده کاهش یافته و برعکس مهاجرت به آنها از گروه های نخبه و تحصیلکرده برای جای گرفتن در فناوریهای پیشرفته و بخش مالی انجام بگیرد و از طرف دیگر در کشورهای در حال توسعه نیز اشباع نیروی کار صنعتی هر چه بیشتر مهاجران جدید را به سوی اقتصاد غیر رسمی و اشکال حاشیهنشینی پیش برد. در کنار این امر، بازارهای جدیدی به خصوص در کشورهای توسعه یافته گشوده شدند که به آنها باید بازار کالاهای هویتی و جماعتی نام داد: مصرف فرهنگی هر چه بیش از پیش به یکی از ارقام مهم در سبد خانوار تبدیل شد (مطبوعات، رادیو و تلویزیون و سپس اینترنت و رایانه)(Casanova 2004; Giltin 2000; Skiriloff 1999a, 1999b; WTO 2004; WTR 2004 ) و نیاز به حفظ یا تقویت فرهنگی خود را در قالب مصرف فرهنگی گستردهای نشان داد که مکتب «مطالعات فرهنگی» مطالعه بر آن را از سالهای دهه ۱۹۶۰ در بریتانیا آغاز کرده بود و مصرف فرهنگی و روزمره ( به ویژه رسانهای) طبقه کارگر را هدف گرفته بود(Benette 2005; Benette & Wattson 2003; Hall 1990:222-237; McHoul & Miller 1998; Williams 1981) اما همین مکتب در تداوم کار خود به سوی مطالعه بر مهاجران نیز کشیده شد و با افزایش اهمیت گروههای جماعتی مهاجر یا افلیتهای فومی در کشورهای توسعهیافته تعداد مطالعات از این بُعد نیز بر آنها افزایش یافت.
در نهایت ما به موقعیت کنونی رسیدیم که در آن هر چند بر پیوستگی ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در زندگی مهاجران و دایاسپوراها تاکید میشود، اما اهمیت یافتن بیش از پیش عامل فرهنگی ما را به مطالعهای خاص بر این بُعد و شاخههای مختلف آن و در اینجا هنر میکشاند تا بتوانیم پیچیدگی سازوکارهای روابط دایاسپورایی را با حوزههای ملی و حوزه های بین المللی و همچنین روابط درونی آنها و روابطشان با یکدیگر را درک کنیم.
هنر به مثابه یکی از مهمترین محور های شکلگیری و تداوم ذهنیت و رفتارهای انسانی در اینجا اصلی برای طرح موضوع قرار گرفته است، بنابراین پرسمان اساسی ما در این نوشتار بر آن است که چرا و چگونه هنر در این سازوکارها وارد شده و پی آمدهای این ورود برای خود هنر و برای کنشگرانی که در آن به گونهای، به مثابه آفریننده یا مصرفکننده و یا صرفا عامل مبادله شرکت میکنند، چیست. این امر طبعا باید بنا بر شاخههای هنری مختلف و پهنههای ملی و بینالمللی و فرهنگهای گوناگون و همچنین دورهها و تحول آنها به مطالعات بیشماری دامن بزند، که چنین نیز هست، امادر زبان فارسی این مطالعات هنوز در آغاز کار هستند و به همین دلیل در این مقاله تلاش شده است به شکلگیری پایههای نظری موضوع یاری شود.
برای این کار باید از تعاریف رویکردی و شاخهای علمی که به این موضوع میپردازند آغاز کنیم زیرا رشتههایی همچون «مطالعات نژادی و قومی»(Balibar & Wallerstein 1998; Banton 1997, Bertheleu 2001; Glazer 1976; La Bell et al. 1996; Lindsey 1995; Martiniello 1995; احمدی ۱۳۷۸؛ چلبی ۱۳۷۷)، «مطالعات دایاسپورایی»(Jouve et al. 2006; Safran 1991:83-99; 2005:193-208) ، «مطالعات مهاجرت»(Passel et al. 2004) و …. همگی به گونهای به این موضوع پرداختهاند اما با نکات ظریفی از یکدیگر جدا میشوند.