فرهنگ انسان‌شناسی اجتماعی و فرهنگی (شصت): گروه مترجمان زیر نظر ناصر فکوهی

الیزابت آلن بارنارد
ترجمۀ علیرضا قبادی

ماتریالیسم فرهنگی

Cultural Materialism

«ماتریالیسم فرهنگی» یک عنوان بسیار کلی است، اما معمولاً در اشاره به یک رویکرد مادی‌گرای (ماتریالیستی) خاص به‌کار می‌رود که ماروین هریس† مبلغ آن بود. هریس این اصطلاح را در شماری از آثارخود، که مهم‌ترین آن‌ها آدم‌خواران و شاهان (۱۹۷۷) و ماتریالیسم فرهنگی (۱۹۷۹) محسوب می‌شود، پرورانده است.
هریس معتقد است که جهان مادی تأثیری جبری بر جهان غیرمادی دارد. از این رو، فرهنگ* محصول روابط بین چیزهاست. در مثالی معروف، هریس (۱۹۶۶) این‌گونه استدلال می‌کند که تابوی* هندو در ]ممنوعیت[ کشتن گاو، ریشه در نیاز جامعه هندی در به حداکثر رساندن فایده اقتصادی گاو دارد که با ترجیح استفاده از گاو به‌عنوان یک حیوان بارکش و نه بهره‌گیری از گوشت آن، صورت می‌پذیرد. در این مثال، کارکردگرایی* روشن ماتریالیسم فرهنگی آشکار و معلوم است. نقطه تفاوت هریس با کارکردگرایان، تأکید وی بر عوامل بیرون از جامعه؛ یعنی عوامل مادی است.
ماتریالیسم فرهنگی در همان حال، هم‌خانواده انسان‌شناسی بوم‌شناختی* نیز محسوب می‌شود، چراکه انسان‌شناسی بوم‌شناختی به عوامل مادی به‌عنوان عوامل تعیین‌کننده می‌نگرد. از دیدگاه ماتریالیسم فرهنگی، شرایط زیست‌محیطی و مهارت‌های زیست‌پایه با هم یا تعیین‌کننده یا به‌شدت محدودکننده توسعه بسیاری از وجوه فرهنگی است. بالاتر از همه آن‌که، تأکید ماتریالیسم فرهنگی بر مقوله‌های اتیک بیش از مقوله‌های امیک* است. هریس و پیروانش رفتارهای عینی را از نظر منطقی و زمانی بر مقوله‌های فرهنگی مقدم می‌دانند. از این رو، جنبه‌های شناختی* و ایدئولوژیک* فرهنگ باید نسبت به جنبه‌های فناورانه* در مرتبه دوم قرار گیرند.
این‌که بر ماتریالیسم فرهنگی برچسب «ماتریالیسم خام» زده شده، به این دلیل است که آن‌قدر خام و ساده‌انگارانه است که نمی‌تواند توصیفی درخور درمورد ریشه‌داشتن جهان مادی در جهان ایدئولوژیک به‌دست دهد (Freidman 1974). فریدمن مدعی است که برخلاف ماتریالیسم فرهنگی، ماتریالیسم دیالکتیک (یعنی مارکسیسم) به واسطه فرق‌گذاری روشن بین شالوده و روساخت بر این خامی فائق آمده است. به صراحت گفته می‌شود که در نظر یک «ماتریالیست خام» فقط شالوده وجود دارد و نه روساخت. اصطلاح «ماتریالیسم فرهنگی» در برخی حلقه‌های ادبی مارکسیستی (به‌طور مثال در آثار ریموند ویلیامز†) تا حدی موضوع را بغرنج می‌کند چراکه این اصطلاح در این موارد به معنایی به‌کار می‌رود که بیش‌تر شبیه مارکسیسم فریدمن است تا موضع هریس که ماتریالیسمی ناب‌تر است.

هم‌چنین نک.: امیک و اتیک، انسان‌شناسی و بوم‌شناختی، مارکسیسم و انسان‌شناسی، محیط

برای مطالعه بیش‌تر
Friedman, J. (1974) ‘Marxism, Structuralism and Vulgar Materialism’, Man (n.s.) 9:444–۶۹
Harris, M. (1966) ‘The Cultural Ecology of India’s Sacred Cattle’, Current Anthropology 7:51–۶۶
——(۱۹۷۷) Cannibals and Kings: The Origins of Culture, New York: Random House
——(۱۹۷۹) Cultural Materialism: The Struggle for a Science of Culture, New York: Random House