بیلان اصلاحات

سخنرانی ناصر فکوهی/ آذر 1383

اگر بخواهیم موضوع عامى را، که با عنوان «کارنامه اصلاحات» مطرح مى‏‌شود، موضوعى صرفاً سیاسى در معناى اخص کلمه به حساب آوریم قاعدتاً فقط باید سیاستمداران درباره آن سخن بگویند و در چنان حالتى مسلماً نیازى به دعوت دانشجویان از روشنفکرانى خارج از گود سیاسى و نگاه کردن به موضوع از این زاویه نمى‏‌دیدیم. اما آن‏چه مى‏‌خواهیم در این‏جا تشریح کنیم، نوعى نگاه متفاوت به اصلاحات است که در عین برخوردارى از عناصر سیاسى، نمى‏‌توان به آن نگاهى سیاسى گفت و بهتر است بر آن، نام نوعى نگاه فرهنگى به موضوع بگذاریم.
اما ابتدا ببینیم چه نوع نگاه‏‌هایى مى‏‌توان به موضوعى چون اصلاحات داشت. در این‏جا سه نوع نگاه را، در میان نگاه‏‌هاى بسیار متفاوت و متنوع دیگرى که مى‏‌توان به موضوع داشت، مطرح مى‏‌کنیم:
۱. نگاه سیاسى؛
۲. نگاه کارشناسانه؛
۳. نگاه فرهنگى.
تلاش ما آن خواهد بود که دو نگاه نخستین را به کوتاهى تشریح، اما بیش‏تر بحث خود را بر نگاه و رویکرد سوم متمرکز کنیم.

نگاه سیاسى‏
وقتى ما از دیدگاهى سیاسى، در معناى سیاست‏‌کارانه این واژه، سخن مى‏‌گوییم، ظاهراً تصمیم داریم درباره نوعى از سیاست‏‌ورزى و حکومت به قضاوت و داورى بنشینیم و آن را تأیید یا تکذیب کنیم، نکات مثبت یا منفى آن را برشماریم و درنهایت به نوعى استراتژى یا به گروهى از تاکتیک‏‌هاى سیاسى براى قدم‏‌هاى آینده برسیم. این قدم‏‌ها نیز ظاهراً در پیش روى ما هستند و آن انتخابات ریاست جمهورى در سال آینده (۱۳۸۴) است که از هم‏‌اکنون نامزدهایى خود را براى آن آماده مى‏‌کنند و ظاهراً باز هم نوعى تقابل یا دوپارگى اصلاح‏‌طلب/ محافظه‏‌کار در این‏جا به میان آمده است.
در این نگاه، عموماً دو گرایش عمده مشاهده مى‏‌شوند: در گرایش نخست، این دو پارگى و تقابل به همین شکل پذیرفته شده و ما مى‏‌پذیریم در بازى ناشى از آن وارد شویم؛ یعنى، خود را به یکى از دو گروه نزدیک‏‌تر احساس، و از نامزد مربوطه دفاع کنیم. در این حالت، ما موقعیت کنونى را موقعیتى با یک دولت اصلاح‏‌طلب ارزیابى مى‏‌کنیم که امکان دارد در دور بعدى جاى خود را به یک دولت محافظه‏‌کار بدهد. باز هم با حرکت از همین رویکرد، ممکن است بنابر موضع‏‌گیرى خود، چنین موقعیتى را خطرناک ارزیابى کنیم و از این خطر سخن بگوییم که دستاوردهاى «اصلاحات» در سناریوى پیروزى «محافظه‏‌کاران» از میان بروند و ما وارد یک دوره واپس‏‌گرایى شویم و یا برعکس با قرار گرفتن در نقطه متقارن، «کارنامه» دولت اصلاحات را کارنامه‏‌اى ضدارزشى تلقى کنیم و عنوان کنیم که در این دوران بسیارى از دستاوردهاى اصیل دوره‏‌هاى پیشین بر باد رفته‏‌اند و بنابراین، هرچه زودتر به آن پایان دهیم و فرایند بازگشت به ارزش‏‌ها را از سر بگیریم تا جامعه را از خطرات سقوط بیش‏تر نجات دهیم. بنابراین، چه در موضع موافق اصلاحات باشیم و چه در موضع مخالف آن، به‏‌هرحال تقابل و دوپارگى (دایکاتومیک) آن را با محافظه‏‌کارى پذیرفته‏‌ایم.
اما در همین حوزه سیاسى گرایشى دیگر هم هست که اصولاً این تقابل را نمى‏‌پذیرد و آن را نوعى بازى سیاسى به‏ حساب مى‏‌آورد که برنده و بازنده بر آن اثر ندارد و بنابراین، با برخوردى بسیار منفى به حوزه سیاسى، این حوزه را در ارتباط با حل مشکلات کنونىِ جامعه کاملاً ناتوان ارزیابى مى‏‌کند و بنابراین به‏ سوى نوعى عدم مشارکت سوق مى‏‌یابد؛ به عبارت دیگر، سخن از نوعى شکاف رادیکال میان جامعه مدنى و حوزه سیاسى به میان مى‏‌آید که قاعدتاً راه‏‌حلى جز راه‏‌حل‏‌هاى رادیکال نخواهد داشت.
این دوگونه رویکرد سیاسى، همان دوگونه‏‌اى هستند که همواره یک بحث نظرى قدیمى را در حوزه علم سیاست مطرح کرده‏‌اند و آن بحث، میان اصلاح یا انقلاب است، باورداشتن به حرکت تدریجى و آرام به‏ سوى بهبود نسبى و جزء به‏ جزء مشکلات در برابر باور داشتن به حرکتى تند و پرشتاب براى زیرورو کردن اوضاع و حل یکباره، فراگیر، و رادیکالِ مشکلات یک جامعه. قصد ما البته در این‏جا واردشدن در این بحث نیست، هرچند که در نوشته‏‌هایى متفاوت همواره از راه‏‌حل‏‌هاى غیرفراگیر و پیچیده و تدریجى دفاع کرده‏‌ایم و معتقدیم که راه‏‌حل‏‌هاى ظاهراً رادیکال، عموماً به‏ دلیل توهمى که ایجاد مى‏‌کنند، خود بزرگ‏ترین مانع رسیدن به اهداف خویش‏‌اند.

نگاه کارشناسانه‏
در برابر این نگاه، نگاه کارشناسان قرار دارد که تلاش مى‏‌کنند خود را نسبت به حوزه سیاسى «خنثا» نشان دهند و از بالا به موضوع نگاه کنند. کارشناسان در واقع همان گروهى هستند که عموماً از آن‏‌ها با عنوان فن‏‌سالاران سخن گفته مى‏‌شود، کسانى که رویکرد عمومى‏‌شان نوعى پوزیتیویسم اجتماعى است، به این معنا که تصور مى‏‌کنند هرگونه بیلان و کارنامه را مى‏‌توان با توجه به اعداد و ارقام و «واقعیت»ها به‏ دست آورد و به «اثبات» رساند و فقط کافى است که به جداول و نمودارهاى متعدد آن‏‌ها بنگریم تا بفهمیم که بیلان یک دوره سیاسى مثبت است یا منفى. در این‏جا هم همچون همه کشورهاى دیگر، ما با چنین گرایشى روبه‏‌رو هستیم. البته لشکر کارشناسان سیاسى، عموماً در کشورهاى توسعه‌یافته، که احزاب قدرت پرداخت هزینه سرسام‏‌آور فعالیت‏‌هاى آن‏‌ها را دارند، فعال است. نمونه‏‌اى بارز از این فعالیت را ماه گذشته (نوامبر ۲۰۰۴) در انتخابات ایالات متحد شاهد بودیم که در طول آن هزاران کارشناس و وکیل با میلیون‏‌ها دلار هزینه در هر دو جناح بسیج شده بودند تا به‏ گونه‏‌اى «عینى» و «علمى» از نامزد خود دفاع کنند.
البته مشکل این نوع از پوزیتیویسم سیاسى، مثل هر نوع از پوزیتیویسم، در آن است که اعداد و ارقام را مى‏توان به‏ صورت‏‌هایى بسیار متنوع با یکدیگر ترکیب کرد و با توجه به گرایش خود، به نحو مطلوب نهایى درآورد. داستان در این‏جا مى‏‌تواند همان داستان معروف نیمه خالى با نیمه پر لیوان و تفسیرى باشد که بر این امر انجام مى‏‌شود. به عبارت دیگر، نگاه کارشناسانه تنها به‏ صورتى بسیار نسبى مى‏‌تواند در درک مسائل کمک کند. اعداد و ارقام، نه‏ فقط قابل دستکارى هستند، بلکه همواره مى‏‌توانند در بخشى از بخش‏‌هاى جامعه به زیان بخشى دیگر مورد تأکید قرار بگیرند تا به اثر مطلوب بر مخاطب برسند.
درنتیجه کارشناسان، عموماً به خدمت این یا آن گروه درمى‏‌آیند و به نفع همان گروه نیز اظهارنظرهاى خود را بیان مى‏‌کنند تا سیاست‏‌هاى مورد پیشنهاد همان جناح را توجیه کنند و آن را مطابق با واقعیت‏‌هاى بیرونى و به سود جامعه نشان دهند.

نگاه فرهنگى‏
اما نگاهى که ما قصد دفاع از آن را داریم، نگاه فرهنگ‏‌شناسان، یا نگاه انسان‏‌شناسان و جامعه‏‌شناسان است. البته این دفاع، به هیچ‏‌رو در برابر و بر ضد دو نگاه پیشین نیست. این نکته‏‌اى است که باید بر آن تأکید کرد. اگر ما یا هرکس دیگرى، از موضع فرهنگى به بحث درباره موضوع بپردازیم، ابداً به آن معنا نیست که همین افراد نتوانند موضعى سیاسى و روشن و یا حتى موضعى کارشناسانه نسبت به مسئله داشته باشند. بحث شاید بر سر اولویتى باشد که هرکس ممکن است به رویکردهاى مختلف بدهد و ما همواره بر این نکته تأکید کرده‏ایم که مهم‏‌ترین نگاه و رویکرد، نگاه فرهنگى به مسائل است.
شاید در این‏جا لازم باشد قبل از تشریح این رویکرد، به پیش‏‌فرضى که در این نگاه و رویکرد نسبت به حوزه سیاسى وجود دارد اشاره کنیم. در واقع تفاوت اساسى نگاه این رویکرد به حوزه سیاسى با نگاه رویکرد سیاسى در آن است که بنابر آن حوزه سیاسى پیش از آن‏که علتى تعیین‏‌کننده در به‏ وجود آمدن موقعیت سیاسى اقتصادى و اجتماعى یک جامعه در لحظه‏‌اى مفروض باشد، خود معلول آن موقعیت‏‌ها و محصول تاریخى آن‏‌هاست. به‏ همین دلیل نیز در این نگاه تغییر حوزه سیاسى چه در چارچوب یک حرکت اصلاح‏‌طلبانه و چه در چارچوب یک حرکت رادیکال، لزوماً به معنى حل مشکلات اجتماعى نخواهد بود و حاکمیت جدید همواره و با سرعتى شگفت‏‌انگیز مى‏‌تواند منجر به بازتولید اشکال پیشین شود. برعکس در این رویکرد، آن‏چه اهمیت دارد تغییرات اجتماعى، آن هم به‏ صورت‏‌ها و اشکالى پایدار است که مى‏‌توانند زمینه را براى تغییر اساسى حاکمیت‏‌ها فراهم کنند.
با توجه به آن‏چه گفته شد، اصلاحات پیش از آن‏که حاصل کار یک دولت و حاکمیت باشند، تصویرى از تغییرى اجتماعى‏‌اند. بنابراین، بحث درباره کارنامه اصلاحات در واقع باید به بحث درباره کارنامه تغییرات اجتماعى بدل شود. باید از خود بپرسیم در طول دوره پیش از بر سرکار آمدن دولت اصلاحات، جامعه ایران دچار چه تحولاتى شده بود و در طول ۸ سالى که این دولت بر سر کار بود، چه تحولاتى در این جامعه، در عمیق‏‌ترین لایه‏‌هاى آن، رخ داد و تا چه حد مى‏‌توان این تغییرات و تحولات را مثبت ارزیابى کرد. و پاسخ ما به این پرسش‏‌ها، پاسخى اساسى است که به خودى خود به کارنامه اصلاحات نیز پاسخ خواهد داد.
اگر خواسته باشیم پاسخى کوتاه به این پرسش‏‌ها بدهیم، باید بگوییم جامعه ما، جامعه‏‌اى به‏ شدت در حال تحول است. این تحول در مجموع به گمان ما، از دیدگاهى انسان‏‌شناختى، تحولى مثبت است. اما این مثبت‏‌بودن، همان‏گونه که گفته شد بسیار نسبى است، به‏ عبارت دیگر، آن‏چه ما درحقیقت شاهد آن هستیم، آمیزه‏‌اى از جریان‏‌هایى بسیار متناقض و پیچیده از گرایش‏‌هاى اجتماعى، فرهنگى، روشنفکرانه، و حتى صنفى و جماعتى است که در بسیارى موارد خلاقیت‏‌ها و شکوفایى فکرى بالایى را به‏‌وجود آورده و جامعه را به جامعه‏‌اى بسیار سرزنده و پر تحرک بدل کرده‏‌اند. این نکته‏‌اى است که هر ناظر خارجى که پا به ایران مى‏‌گذارد، به‏ سرعت مشاهده مى‏‌کند، آن‏چه در جامعه ایران کنونى مى‏‌گذرد، هیچ شباهتى به جامعه ساکن و منفعل و مأیوس و خاموش ندارد. من فکر مى‏‌کنم در طول تاریخ معاصر ایران، ما هرگز تا این اندازه تولید اندیشه و فکر، تا این اندازه برخورد اندیشه‏‌ها و تا این اندازه نقد و اندیشه انتقادى نداشته‏‌ایم. و همه این‏ها بى‏‌شک نکاتى بسیار مثبت‏‌اند که باید در جنبه مثبت کارنامه اصلاحات قرار داده شوند. اما باید آن‏‌ها را بیش‏تر از آن‏که به‏‌حساب یک دولت و حکومت بگذاریم، به‏ حساب خود پویایى (دینامیسم) اجتماعى بگذاریم. البته در کنار این جنبه‏‌هاى مثبت، ما جنبه‏‌هاى منفى فراوانى را نیز داشته‏‌ایم. هنوز انحصارطلبى‏‌ها، خشک‏‌مغزى‏‌ها، ندانم‏‌کارى‏‌ها، عدم شناخت موقعیت خود و موقعیت جهان، در میان بسیارى از گروه‏‌ها و افراد، از همه جناح‏‌ها حاکم است. هنوز هم درک کافى از پویایى عظیمى که در جامعه وجود دارد در نزد بسیارى از کسان مشاهده نمی‌شود، هنوز هم بسیارى تصور مى‏‌کنند این پویایى، حاصل دولت اصلاحات بوده است و نمى‏‌توانند درک کنند که موضوع برعکس است و این البته اشتباهاتى بسیار ایجاد مى‏‌کند.
حال اگر موضوع را همان‏گونه که گفتیم نه از بالا که از پایین، نه از موضع سیاست که از موضع فرهنگ ببینیم، متوجه مى‏‌شویم که حرکتى عظیم در این جامعه وجود دارد، حرکتى که محور اصلى آن جوانان و زنان هستند و در هر دو زمینه، درحال تغییر رادیکال، اما آرام‏‌آرامِ جامعه ما هستند. این حرکت، به‏ گمان ما فراتر از موضوع انتخاب این یا آن حکومت قرار مى‏‌گیرد و نتیجه انتخابات هرچه باشد، اصلاحات در معناى انطباق‏‌یافتن نهادها، سازوکارها، و ساختارهاى با چنین حرکتى تداوم خواهد یافت. تجربه بسیارى از کشورها نشان مى‏‌دهد که امروز ما در حوزه سیاسى با حاشیه‏‌هاى سود مانورى بسیار اندک سروکار داریم و هر حکومتى باید به ناچار خود را با نیروهاى اجتماعى انطباق دهد.
و البته این نیروهاى اجتماعى باید وجود داشته باشند و این‏جاست که به نظر مى‏‌رسد مهم‏‌ترین هدف تمامى نیروهایى که در پى بهبود موقعیت جامعه و کشور هستند، باید تقویت هم‏‌زمان و موازى دو ساختار باشد: از یک‏سو ساختار دولت در معناى اصیل آن؛ یعنى تقویت کردن فرایند دولت‏‌سازى که براى ما همچون براى تمامى دیگر کشورهاى درحال‏‌توسعه جنبه‏‌اى حیاتى دارد. بدون یک دولت مقتدر و کارا نمى‏‌توان انتظار تداوم جامعه‏‌اى سالم را داشت و از دیگر سو ساختار جامعه مدنى که در موقعیت کنونى جهان از مهم‏‌ترین اهداف استراتژیک همه کسانى است که معتقدند دولت‏‌ها همواره نوعى گرایش به دور شدن از اهداف اصیل خود دارند و بنابراین باید پیوسته زیر نظارت جامعه مدنى باشند. تقویت سازمان‏‌هاى غیردولتى در این زمینه که خوشبختانه در کشور ما پیشرفتى بسیار خوب داشته‏‌اند، مى‏‌تواند هدف اصلى در این زمینه تلقى شود.
درنهایت و به‏ عنوان نتیجه‏‌گیرى، باید گفت که کارنامه اصلاحات در مفهوم یک کارنامه اجتماعى فرهنگى به‏ گمان ما از دیدگاه فرهنگى مثبت بوده است، اما این مثبت بودن تا حدى زیاد به تلقى عمومى ما نسبت به جایگاه و نقش جامعه مدنى بستگى دارد و خواهد داشت.

سخنرانى در دانشگاه علم و صنعت، ۲۸ آذر ۱۳۸۳.