یک سال پیش ، سه سال بعد

حوزه سیاسی، حوزه ای به غایت پیچیده است اما، نه به پیچیدگی حوزه اجتماعی. هر چند مشکل اساسی که کنشگران هر دو حوزه دارند آن است که گروه نخست، یعنی کسانی که سیاست را در پهنه و گفتمان خود آن،عامل اصلی و خودمحور می پندارند، در این نمی توانند بفهمند که جامعه دارای ساز و کارهایی خلاق و غیر قابل کنترل است که از خود در برابر نیستی دفاع کند. دقیقا به همین دلیل است که کمتر قدرتی سیاسی را می توان یافت که به دلیل استفاده از ابزارهای الزام آور خود، دچار توهم نسبت به توانایی های واقعی خود در برابر جامعه نشود و از همین راه شرایط تخریب خویش را فراهم نکند. برعکس، کنشگران گروه دوم، یعنی افراد جامعه نیز همواره دچار توهمی دوگانه اند: از یک سو تصورشان این است که دگرگونی قدرت های سیاسی «رخداد» هایی هستند که می توانند منشاء تغییرات عظیم باشند و از سوی دیگر این توهم را دارند که گسستی روشن آنها را از قدرت سیاسی جدا می کند و «ما» و «آنها» دو موجودیت کاملا شفاف و تفکیک شده اند. البته سازوکارهای تفویض اختیار دموکراتیک که از موثرترین سازوکارهای مدیریت قدرت در جوامع انسانی از ابتدا تا امروز بوده اند، به این توهمات دامن می زنند هرچند، اگر بتوانند آنها را مدیریت کنند،خواهند توانست عمر قدرت سیاسی را بسیار افزایش دهند و از فرسایش آن بکاهند. با این مقدمه، دولت روحانی، شایداز تنها دولت هایی بوده که در طول سی سال گذشته، با کمترین توهم چه از سوی دولتمردان و چه از سوی کنشگران اجتماعی بر سر کار آمده باشد. رای بسیار نزدیک دو رقیب انتخاباتی که در کشورهای با پیشینه چند قرنی دموکراتیک، یک رای بسیار «عادی» تلقی می شود، در دموکراسی های نوپا تقریبا «شگفت انگیز» می نماید زیرا در گروه اخیر، آرای نسبتا برابر امری غیر ممکن به نظر می آید. با وجود این، این رای تقریبا برابر در انتخابات گذشته، در کشور ما، با توجه به آنچه می توان کنش متاخر ایرانیان در رابطه با قدرت سیاسی نامید، به باور ما، بیشتر ناشی از نوعی توهم زدایی نسبت به کالبد سیاسی و کالبد اجتماعی است: نوعی توهم زدایی که لزوما شکل خود آگاهانه نداشته است. بدین معنا که، مردم هر روز کمتر و کمتر به رادیکالیسم ها در یک جهت و یا در جهت دیگر باور دارند. و هر چند امروز ناچارند به سختی بهای سنگینی برای اشتباه در انتخاب ها و شرایط یک پوپولیسم سیاسی را که در طول هشت سال، بزرگترین تخریب ها را در نظام سیاسی و اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی ایران به بار آورد، بپردازند و تحریم های خصمانه ای که علیه ایران وضع شده اند، هر روز فشار خود را بر زندگی آنها نشان می دهند، امروز بسیار کمتر از دیروز دچار این توهم هستند که باید در انتظار معجزه ای از بالا باشند. این خود یک موقعیت دشوار اما به گمان ما مثبت است. همین که کالبد اجتماعی به مسئولیت ها و نقش اساسی خود در حوزه سیاسی پی ببرد؛ نقشی که هرگز قابل تقلیل به فرایند انتخاباتی نیست بلکه، باید به تمام کنش های اجتماعی منتقل شده و امکان تغییر را در واقعیت روزمره و در خرده کنش های اجتماعی فراهم کند و بر عکس هرگونه امید به حل مشکلات را از طریق دخالت های ساختاری کلان جز در میان و دراز مدت از ذهن خود بزداید. دولت آقای روحانی، شانسی مهمی بود که کالبد عمومی جامعه ما داشت و خوشبختانه با نوعی فرزانگی اجتماعی از آن استفاده کرد. اما دفاع از این دولت برای آنکه بتواند به صورتی اساسی از واقع بینی زاده شده در مردم استفاده کرده و شرایط خروج کشور را از موقعیت خطرناکی که یک سال پیش گرفتارش بود، فراهم کند، امروز ضروری می نماید. به ویژه از آن رو ، که منافع اقتصادی فساد آمیز بزرگی با حرکت به سوی عقلانیت و اعتدال در خطرند؛ منافعی که سبب می شوند که گروه هایی بی مسئولیت اما دارای سودهای فساد آمیز کلان، تلاش کنند درسه سال آینده و هر اندازه به انتخابات بعدی نزدیک می شویم، شرایط پر تنش تری ایجاد کنند تا شاید بتوانند باز هم چند سالی بهانه لازم را به قدرت های مخاصم ایران بدهند و از سود حاصل از سیاست های آنها علیه ایران، بهره ببرند. سودی که حاصل بی مسئولیتی کسانی بود که می دانستند چه می کنند و امروز نیز می دانند چه می کنند: اینکه سه سال بعد ما،شبیه به یک سال پیش ما باشد. یعنی موقعیتی فراهم شود که احتمال خطر اسیر شدن مردم در توهمی دوباره آنها در تله رادیکالیسم های کور ایجاد شود، کابوسی است که باید با واقع بینی با آن مبارزه کنیم. فعالیت دولت روحانی به دور از هر نوع توهمی نسبت به گذشته و آینده، باید در سال های پیش رو ، بازگرداندن کشور به نقطه پیش از انتخابات ۱۳۸۴ باشد و اگر بتواند در این سه سال تا حدی در این کار موفق شود، به باور ما یکی از بزرگترین خدمات را برای بازسازی هشت سال دولت های نهم و دهم کرده است. بازسازی و احیای مدیریت ها، نهادها و عناصر حیاتی در زمینه هایی مثل فرهنگ، اقتصاد، موقعیت بین المللی، کاری ساده نیست اما، اگر روشنفکران و نخبگان فکری کشور از هر جناحی بار دیگر همچون بسیاری موارد مشابه در طول تاریخ ایران در خیالات توهم آمیز خود برای نگاه به سیاست به مثابه امری «معجزه آسا» و گسسته از نظام اجتماعی، فرو نروند و به حمایت نه لزوما از دولت آقای روحانی بلکه، حمایت از عقلانیتی حداقلی و اعتدالی امکان پذیر،وارد میدان عمل شوند، رویایی تحقق ناپذیر نخواهد بود. یک سال پیش را هرگز از یاد نبریم: زمانی که همه چیز ممکن در معرض خطر از جانب دولت های بیگانه بود؛ از اینجاست که می توان از هم اکنون برای سه سال بعد خود را آماده کرد و حتی یک روز را نیز تلف نکرد و اجازه نداد فرایندی که برای بازسازی و ترمیم ویرانی ها آغاز شده است، فدای منافع کوتاه مدت اقتصادی و دلال منشی های سیاسی و اقتصادی شود. تلاش کنیم که سه سال بعد، هرگز امکان رخ دادن مشکلی که کشور را تا این درجه به زیر فشار و تخریب برد، ممکن نباشد. این امری ممکن است البته اگر آگاه باشیم و آگاهانه عمل کنیم.

این یادداشت در شماره ویژه ۲۴ خرداد (نخستین سال انتخابات حسن روحانی) در روزنامه آرمان ۲۵ خرداد ۱۳۹۳ منتشر شده است.