در سومین نشست «موزه و گفتمانهای اجتماعی» در کتابخانه و موزه ملی ملک، ناصر فکوهی مطرح کرد: پاسخ به کدام چالشها موزههای پایدار نامیده میشود
وقتی یک شی به موزه میرود، میتوانیم با نوشتن جملهای کوچک هویت آن را تغییر دهیم، این تغییر هویت امروز موضوعی بسیار مطرح است. همچنین فرآیند انحصار نیز قابل بحث است. بر اساس این فرآیند شی موزهای از دسترسی آزاد خارج است و تنها در ساعت، زمان و مکانی خاص و با پرداختن پول میتوان به آن دسترسی داشت. تفکر درباره راه حل چنین چالشهایی است که موزه پایدار نامیده میشود.
به گزارش روابط عمومی موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک، در این نشست ناصر فکوهی، انسان شناس و استاد دانشگاه تهران در سومین نشست «موزه و گفتمانهای اجتماعی» درباره موضوع «نقد موزهداری و موزهشناسی در عصر صنعتی و چشمانداز موزه پایدار» با بیان این مطلب، افزود: موزه از لحاظ باستانی مفهومی مقدس دارد و چیزی شبیه ایزدستان یا پانتونها است که مکانی ویژه نخبگان به شمار میآید. از دوران رنسانس برای نخستین بار موضوع دموکراتیزه شدن موزه به وسیله بورژواها مطرح میشود. آنان شروع به ساخت فضاهایی میکنند که از کلیساها و کاخها جدا هستند و به نمایش اشیا مختلف اختصاص دارند. با این حال دموکراتیزاسیون به معنای حقیقی در این موزهها وجود ندارد؛ پس از انقلاب صنعتی است که چنین موزههایی پدید میآیند و مردم عادی میتوانند اشیا تاریخی و ارزشمند آنها را ببینند.
فکوهی در این نشست که عصر دوشنبه سوم خرداد ۱۳۹۵ خورشیدی با حضور و سخنرانی مهدی کشاورز افشار استادیار گروه پژوهش هنر دانشکده هنر معماری و دانشگاه تربیت مدرس و رضا دبیرینژاد کارشناس موزهداری در موزه ملی ملک در کتابخانه و موزه ملی ملک برگزار شد، خاطرنشان کرد: پس از این دوران اما موضوع کالاشدن شی هنری مطرح میشود؛ این جریان است که معین میکند کدام شی هنری است که مردم باید به آن توجه کنند و میتواند در موزه قرار گیرد. از سده پانزدهم تا سده نوزدهم میلادی که دوران سرمایهداری در حال شکلگیری است انقلابهای صنعتی و بورژوایی نیز شکل میگیرند. در فرآیندهای استعماری پس از این دوران، اشیای بومی آسیا و آفریقا به موزههای اروپا انتقال پیدا میکنند و اشیای اروپایی نیز که از سلب مالکیت کاخ و کلیساها به دست آمده بودند در موزهها جایی به خود اختصاص میدهند. این رویدادها در واقع شروع موزههای دموکراتیکاند. همچنین در زمینه موزههای مردمشناختی فضاهایی غیر موزه نیز داریم که به اشیای غریب اختصاص دارند که همین فضاها بعدها به سمت موزهشدن حرکت میکنند.
این انسانشناس خاطرنشان کرد: خود انسان یکی از چیزهایی است که در موزههای این دوران به نمایش گذاشته میشود. اروپاییان مردمی را از میان بومیان آفریقا یا آمریکای جنوبی در مکانهایی به نمایش میگذاشتند که باغ وحش انسانی نامیده میشود. نخستین کسی که چنین باغ وحشی را در اروپا تاسیس کرد کریستف کلمب بود. البته باید یادآور شد این باغ وحشهای انسانی چندان قدیمی نیستند و کار آنها تا نیمه دوم سده بیستم ادامه داشت. در چنین مکانی انسان با شی یکی انگاشته شده و هر دوی آنها در موقعیت منفعل شیبودگی قرار میگیرند. جریان صنعتی شدن برای آن که بتواند جهانی جدید پدید آورد باید مفهوم فضا-زمان را به شکلی جدید تعریف میکرد، این مفهوم از سوی بازار نیز به شکلی خاص مطرح میشود. نخستین موزههای غیر دولتی از چنین تفکراتی به وجود میآیند؛ آنها قصد دارند چیزی به نام «جهان» را تعریف کنند، هرچند این تعریف از سده پانزدهم به بعد بر اثر روابط تجاری به وجود میآید. در کار، ایدئولوژیهایی مانند ایدئولوژی تطوری مطرح میشود. این اندیشه سیر هستی را از امر ساده به سوی امر پپچیده تعریف میکند. این الگو از الگوی مذهبی ادیان ابراهیمی برگرفته شده است هرچند تعریفی سکولار از این الگوها ارایه میکند.
فکوهی با اشاره به این که اندیشههای یادشده بعدها به خشونت تبدیل میشود، افزود: بر این اساس است که اروپاییان به خود حق میدهند دیگر کشورها یا اشیای آنها را به نفع خود تصاحب کنند. در چنین پنداری، اروپا در راس تاریخ است، پس حق دارد هر نوع خشونتی را نسبت به دیگران اعمال کند، میتواند یک کشور را با این ادعا که اشیا تاریخی در آن نابود خواهند شد، غارت کند. به عنوان مثال ایران نمیتواند به فرانسه رفته، اشیای فرانسوی را برداشته و در موزههای خود به نمایش بگذارد زیار ایران به لحاظ تاریخی در جایگاهی پایینتر نسبت به فرانسه تصور میشود، در حالی که تاریخ به فرانسه مشروعیت چنین کاری را داده است. بر اساس همین اندیشه، امروز اشیا تاریخی بسیاری از ایران در موزههای فرانسوی وجود دارد.
وی ادامه داد: فضا-زمان توحش، فضا-زمان دیگری است که در آن سیستم، به طور کلی مشروعیت انسان بودن را از دیگری سلب و او را نزدیک به جانور و طبیعت تصور میکند. در این شرایط چنین فردی در موقعیت غیر انسانی قرار گرفته، خشونت در مورد او به مشروعیت نیازی ندارد همانگونه که کسی مرا به جرم کشتن یک جانور دستگیر نخواهد کرد. به این ترتیب کشتن جانور و تخریب طبیعت به مشروعیت نیازی ندارد، تخریب طبیعت تنها زمانی که در تملک کسی است نامشروع دانسته میشود، کسی شما را پس از تخریب یک باغ به خاطر آسیب زدن به طبیعت محکوم نمیکند، که، به این دلیل محکوم خواهید شد که این باغ در تملک کسی قرار دارد. در واقع این مالکیت است که مقدس دانسته شده و تخریب آن جرم به شمار میآید. اروپاییان در نگاه خشونتبار خود به دیگر مردمان حتی خشونت خود را با این ایده اعمال میکردند که در حال حرکت دادن این مردم به سمت پیشرفت و انسانیتاند.
استاد دانشگاه تهران همچنین درباره نقد موزه نیز گفت: تعبیر رسمی نقد موزه، تعبیری است که شورای موزه بینالمللی یا ایکوم ارایه میکند. در توصیف ایکوم اما هیچ چیز از فرآیند غیر اخلاقی تصاحب اشیا موزهای دیده نمیشود و به این موضوع نیز توجهی نمیشود که بیشتر آثار موزهای با چپاول، تقلب یا محروم کردن صاحبان اصلی، از این اشیا به دست آمدهاند. همچنین فرآیند غیر اخلاقی موزهای شدن نیز در این تعبیر وجود ندارد و به این پرسش نیز پاسخ داده نمیشود که چرا یک شی باید موزهای شود و چه کسی حق دارد با موزهای کردن یک شی آن را از دسترس دیگران خارج کند. به همین دلیل است که جریان موزهای شدن اشیا بر اساس بحث مشروعیت خشونت فعالیت کرده است.
فکوهی درباره دیگر چالشهای موزهای کردن اشیا نیز گفت: وقتی یک شی به موزه میرود، میتوانیم با نوشتن جملهای کوچک هویت آن را تغییر دهیم، این تغییر هویت امروز موضوعی بسیار مطرح است. همچنین فرآیند انحصار نیز قابل بحث است. بر اساس این فرآیند شی موزهای از دسترسی آزاد خارج است و تنها در ساعت، زمان و مکانی خاص و با پرداختن پول میتوان به آن دسترسی داشت. تفکر درباره راه حل چنین چالشهایی است که موزه پایدار نامیده میشود. در این دیدگاه پرسشهایی بسیار مطرح است از جمله این که چه کسی باید میراثی بودن یک شی را طرح کند. سیستمهای فرهنگی باید آزادی داشته باشند به این پرسشها پاسخ دهند. فرآیندهای ایجابی نیز باید جایگزین فرآیندهای سلبی شوند زیرا موزهها برای این نیستند که اشیای محلی از مردم گرفته شده و در موزهها قرار گیرد.
موزه ملی ایران بر چه اساس چه اندیشهای شکل گرفت؟
در سومین نشست «موزه و گفتمانهای اجتماعی» همچنین مهدی کشاورز افشار درباره موضوع «تحلیل گفتمان از روند شکلگیری موزه ملی ایران و کارکردهای گفتمانی آن» گفت: موزهها اموری در خدمت جامعه نیستند، که، اموری گفتمانیاند و در این گفتمانها معنا پیدا کرده، معنا ساخته و عقلانیت و هویت سوژهها را تعیین میکنند. موزه ملی ایران در سال ۱۳۱۶ خورشیدی افتتاح شد اما این موزه در مرزهای چه گفتمانی در آن سالها شکل گرفت و کارکردهای آن گفتمان چیست. این موزه دارای سه بخش پیش از تاریخ، ایران باستان و دوران اسلامی است. بحث امروز من درباره بخش دوم این موزه است.
وی ادامه داد: ساخت موزه ملی ایران در ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۱۳ خورشیدی آغاز شده و در سال ۱۳۱۶ گشایش مییابد. در این سالها چه گفتمانی در ایران مطرح بود؟ من از داریوش آشوری وام گرفته و برای این بحث از کلمه ایرانیت استفاده میکنم. حسین کاظمزاده ایرانشهر نیز در جملاتی در مجله خود «ایرانشهر» از این کلمه استفاده کرده و افتخار، شرافت و ناموس مردمان را ایرانیت آنها میداند. به این ترتیب این گفتمان ایران از اواخر دوره قاجار شکل گرفته و با مفصلبندی ویژه ادامه مییابد. در همین سده نوزدهم است که مفهوم ایران و ایرانی بودن شکل میگیرد. این گفتمان تا دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی ادامه پیدا کرده و با حضورهای گفتمانهای دیگر کمرنگ میشود؛ هرچند هنوز هم وجود داشته و بخشی از هویت ما را تشکیل میدهد.
این استاد دانشگاه افزود: اواخر دوران قاجار ما دچار نوعی بحران هویتی شدیم، مشروطه نیز یک گسست معرفتشناسی به شمار میآید که در حال از میان رفتن است. در همین دوران است که مفاهیمی مانند وطن، ملت و کشور مطرح شده و به ایرانیت مفصلبندی میشوند. این در حالی است که تا پیش از این بیشتر مردم، وطن خود را شهر زادگاهشان میدانستند و با مفهوم کشور نیز آشنایی نداشتند.
کشاورز افشار درباره گسترش گفتمان ایرانیت در این دوران گفت: ضروری شدن گفتمان ایرانیت، مفصلبندی مفاهیم ایرانیت و در دسترس قرار گرفتن گفتمان ایرانیت، سه رویدادی است که در این سالها رخ میدهد اما دو امر در طرح آنها موثر است. نخست این که آگاهی به تاریخ ایران باستان در آن دوران وجود نداشت و کاوشهای باستانشناسی موجب آشنایی با آنها در آن دوران شد. دیگر این که شکست مشروطه و نابسامانی و بحران کشور در این فضا است که گفتمان ایرانیت را ضروری جلوه میدهد. گفتمان ایرانیت در این شرایط شروع به اسطورهسازی کرده و به مردم وعده میدهد که بازگشت به این اسطورهها مشکلات کنونی آنها را حل میکند. در همین فضا است که باستانگرایی به وجود آمده و تا امروز نیز باقی میماند.
وی ادامه داد: به این ترتیب ایران باستان به عنوان یک گفتمان نجاتبخش مطرح میشود. دوران هژمونیک شدن این گفتمان همزمان با پهلوی اول است. بر این اساس ابتدا فضایی ایجاد شد و سپس در این فضای خالی، سوژه شاه طرح شد تا جامعه احساس کند به یک شاه آرمانی نیاز دارد تا نجات یابد. گام دوم تشکیل دولت مدرن بود و در گام سوم ملتسازی انجام شد. در این مرحله با ایجاد تصویری آرمانی از ایران باستان کوشیده شد ملت شکل گیرد. از طریق رویههای تبلیغی و آموزشی بود که توجه به ایران باستان همگانی شد؛ همینجا است که موزه ایران باستان شکل میگیرد.
سیر تحول گفتمان موزه در ایران
سومین سخنران این نشست رضا دبیرینژاد بود که درباره «سیر تحول گفتمان موزه در ایران» سخن راند: پرسش من این است که موزههای پایدار چگونه گفتمان تولید میکنند. اینها در قالب مفصلبندیهایی که با رخدادها و فعالیتهای فرهنگی کار میکنند بر گفتمانها تاثیر گذاشته و گفتمانهای جدید میسازند. چند پرسش در اینجا مطرح است؛ چه گفتمانهایی موزه میسازند؟ جایگاه موزهها در مفصلبندی گفتمانی چیست؟ گفتمانها چگونه موزهای را میسازند؟ درست است که گفتمانها بر موزهها تاثیر دارند اما از آنجا که این گفتمانها مدام در حال تغییرند این تاثیرات بر موزهها نیز متفاوتاند.
وی ادامه داد: آغاز بحث موزه در ایران موزههای همایونی است که ناصرالدین شاه برای خودش موزهای در بخشی از کاخ گلستان از اشیای ارزشمند میسازد. این موزهها در حقیقت تنها برای شاه است، همه چیز متعلق به شاه است، موزه برای مردم نیست و تنها در مقابل مهمانهای غربی به نمایش گذاشته میشود. این تعریف با تعریف امروز موزه بسیار فاصله دارد. اما گسست مشروطه به ملت حق داده و ملت دارای حقی میشوند که تحت تاثیر آن نهادهای آموزشی و معرفتی ایجاد میشود و در قانون تشکیل وزرات معارف در ۱۲۹۰ ایجاد موزه در شهرهای مختلف نیز وجود دارد.
این کارشناس موزه افزود: البته این موزهها برای حفظ اموال مردم است. در دوران پهلوی دوم به ویژه از زمان تشکیل یک بنیاد ویژه منتسب به دربار، روند موزهسازی تغییر یافته و از آنجا که نگاه به سمت غرب است موزههایی که ساخته میشود نیز فرم مدرن داشته و ایجاد موزهها توسعه مییابد. نمونههای بارز آن برج شهیاد و ساخت موزه شش بهمن برای تاریخ معاصر پهلوی است که آغاز کار به شمار میآید و نمونه آخر و برجسته آن موزه هنرهای معاصر تهران است. در این موزه تمام نمودهای هنر معاصر غرب قرار گرفته و نمودهای توجه به هنر و امروزی شدن وجود دارد.
دبیرینژاد درباره درباره فعالیتهای موزهای پس از انقلاب نیز گفت: از آنجا که گفتمانهای پیشین نمیتوانست ادامه داشته باشد، سازمان میراث فرهنگی شکل میگیرد و با هدف پایان دادن به دوره تاریخی قبلی، کاخ موزهها به عنوان محلی برای عبرت گیری ایجاد میشوند. پس از آن در دهه ۷۰ موزههای کوچک بسیاری برای توجه دوباره به جلب توریست ساخته میشوند. در سالهای اخیر سیر ساخت موزههای جنگ نیز شدت گرفته است. این موزهها با بودجه و مساحت بسیار شکل گرفته و به منظور حفظ یاد و خاطره و ادامه مسیر دفاع مقدس ساخته شدهاند.
سلسله نشستهای «موزه و گفتمانهای اجتماعی» در سه نوبت در ۲۰ و ۲۷ اردیبهشت و ۳ خرداد ۱۳۹۵ خورشیدی با همکاری کتابخانه و موزه ملی ملک و پژوهشکده هنر دانشگاه هنر در سالن همایشهای کتابخانه و موزه ملی ملک برگزار شد.
گزارش ایلنا
ناصر فکوهی در نشست موزه و گفتمانهای اجتماعی: موزههای پایدار چه چالشهایی دارند؟
وقتی یک شی به موزه میرود، میتوانیم با نوشتن جملهای کوچک هویت آن را تغییر دهیم، این تغییر هویت امروز موضوعی بسیار مطرح است. همچنین فرآیند انحصار نیز قابل بحث است. بر اساس این فرآیند شی موزهای از دسترسی آزاد خارج است و تنها در ساعت، زمان و مکانی خاص و با پرداختن پول میتوان به آن دسترسی داشت. تفکر درباره راه حل چنین چالشهایی است که موزه پایدار نامیده میشود.
به گزارش ایلنا، در این نشست ناصر فکوهی (انسان شناس و استاد دانشگاه تهران) در سومین نشست «موزه و گفتمانهای اجتماعی» درباره موضوع «نقد موزهداری و موزهشناسی در عصر صنعتی و چشمانداز موزه پایدار» با بیان این مطلب، افزود: موزه از لحاظ باستانی مفهومی مقدس دارد و چیزی شبیه ایزدستان یا پانتونها است که مکانی ویژه نخبگان به شمار میآید. از دوران رنسانس برای نخستین بار موضوع دموکراتیزه شدن موزه به وسیله بورژواها مطرح میشود. آنان شروع به ساخت فضاهایی میکنند که از کلیساها و کاخها جدا هستند و به نمایش اشیا مختلف اختصاص دارند. با این حال دموکراتیزاسیون به معنای حقیقی در این موزهها وجود ندارد؛ پس از انقلاب صنعتی است که چنین موزههایی پدید میآیند و مردم عادی میتوانند اشیا تاریخی و ارزشمند آنها را ببینند.
فکوهی خاطرنشان کرد: پس از این دوران اما موضوع کالاشدن شی هنری مطرح میشود؛ این جریان است که معین میکند کدام شی هنری است که مردم باید به آن توجه کنند و میتواند در موزه قرار گیرد. از سده پانزدهم تا سده نوزدهم میلادی که دوران سرمایهداری در حال شکلگیری است انقلابهای صنعتی و بورژوایی نیز شکل میگیرند. در فرآیندهای استعماری پس از این دوران، اشیای بومی آسیا و آفریقا به موزههای اروپا انتقال پیدا میکنند و اشیای اروپایی نیز که از سلب مالکیت کاخ و کلیساها به دست آمده بودند در موزهها جایی به خود اختصاص میدهند. این رویدادها در واقع شروع موزههای دموکراتیکاند. همچنین در زمینه موزههای مردمشناختی فضاهایی غیر موزه نیز داریم که به اشیای غریب اختصاص دارند که همین فضاها بعدها به سمت موزهشدن حرکت میکنند.
این انسانشناس خاطرنشان کرد: خود انسان یکی از چیزهایی است که در موزههای این دوران به نمایش گذاشته میشود. اروپاییان مردمی را از میان بومیان آفریقا یا آمریکای جنوبی در مکانهایی به نمایش میگذاشتند که باغ وحش انسانی نامیده میشود. نخستین کسی که چنین باغ وحشی را در اروپا تاسیس کرد کریستف کلمب بود. البته باید یادآور شد این باغ وحشهای انسانی چندان قدیمی نیستند و کار آنها تا نیمه دوم سده بیستم ادامه داشت. در چنین مکانی انسان با شی یکی انگاشته شده و هر دوی آنها در موقعیت منفعل شیبودگی قرار میگیرند. جریان صنعتی شدن برای آن که بتواند جهانی جدید پدید آورد باید مفهوم فضا-زمان را به شکلی جدید تعریف میکرد، این مفهوم از سوی بازار نیز به شکلی خاص مطرح میشود. نخستین موزههای غیر دولتی از چنین تفکراتی به وجود میآیند؛ آنها قصد دارند چیزی به نام «جهان» را تعریف کنند، هرچند این تعریف از سده پانزدهم به بعد بر اثر روابط تجاری به وجود میآید. در کار، ایدئولوژیهایی مانند ایدئولوژی تطوری مطرح میشود. این اندیشه سیر هستی را از امر ساده به سوی امر پپچیده تعریف میکند. این الگو از الگوی مذهبی ادیان ابراهیمی برگرفته شده است هرچند تعریفی سکولار از این الگوها ارایه میکند.
فکوهی با اشاره به این که اندیشههای یادشده بعدها به خشونت تبدیل میشود، افزود: بر این اساس است که اروپاییان به خود حق میدهند دیگر کشورها یا اشیای آنها را به نفع خود تصاحب کنند. در چنین پنداری، اروپا در راس تاریخ است، پس حق دارد هر نوع خشونتی را نسبت به دیگران اعمال کند، میتواند یک کشور را با این ادعا که اشیا تاریخی در آن نابود خواهند شد، غارت کند. به عنوان مثال ایران نمیتواند به فرانسه رفته، اشیای فرانسوی را برداشته و در موزههای خود به نمایش بگذارد زیار ایران به لحاظ تاریخی در جایگاهی پایینتر نسبت به فرانسه تصور میشود، در حالی که تاریخ به فرانسه مشروعیت چنین کاری را داده است. بر اساس همین اندیشه، امروز اشیا تاریخی بسیاری از ایران در موزههای فرانسوی وجود دارد.
وی ادامه داد: فضا-زمان توحش، فضا-زمان دیگری است که در آن سیستم، به طور کلی مشروعیت انسان بودن را از دیگری سلب و او را نزدیک به جانور و طبیعت تصور میکند. در این شرایط چنین فردی در موقعیت غیر انسانی قرار گرفته، خشونت در مورد او به مشروعیت نیازی ندارد همانگونه که کسی مرا به جرم کشتن یک جانور دستگیر نخواهد کرد. به این ترتیب کشتن جانور و تخریب طبیعت به مشروعیت نیازی ندارد، تخریب طبیعت تنها زمانی که در تملک کسی است نامشروع دانسته میشود، کسی شما را پس از تخریب یک باغ به خاطر آسیب زدن به طبیعت محکوم نمیکند، که، به این دلیل محکوم خواهید شد که این باغ در تملک کسی قرار دارد. در واقع این مالکیت است که مقدس دانسته شده و تخریب آن جرم به شمار میآید. اروپاییان در نگاه خشونتبار خود به دیگر مردمان حتی خشونت خود را با این ایده اعمال میکردند که در حال حرکت دادن این مردم به سمت پیشرفت و انسانیتاند.
استاد دانشگاه تهران همچنین درباره نقد موزه نیز گفت: تعبیر رسمی نقد موزه، تعبیری است که شورای موزه بینالمللی یا ایکوم ارایه میکند. در توصیف ایکوم اما هیچ چیز از فرآیند غیر اخلاقی تصاحب اشیا موزهای دیده نمیشود و به این موضوع نیز توجهی نمیشود که بیشتر آثار موزهای با چپاول، تقلب یا محروم کردن صاحبان اصلی، از این اشیا به دست آمدهاند. همچنین فرآیند غیر اخلاقی موزهای شدن نیز در این تعبیر وجود ندارد و به این پرسش نیز پاسخ داده نمیشود که چرا یک شی باید موزهای شود و چه کسی حق دارد با موزهای کردن یک شی آن را از دسترس دیگران خارج کند. به همین دلیل است که جریان موزهای شدن اشیا بر اساس بحث مشروعیت خشونت فعالیت کرده است.
فکوهی درباره دیگر چالشهای موزهای کردن اشیا نیز گفت: وقتی یک شی به موزه میرود، میتوانیم با نوشتن جملهای کوچک هویت آن را تغییر دهیم، این تغییر هویت امروز موضوعی بسیار مطرح است. همچنین فرآیند انحصار نیز قابل بحث است. بر اساس این فرآیند شی موزهای از دسترسی آزاد خارج است و تنها در ساعت، زمان و مکانی خاص و با پرداختن پول میتوان به آن دسترسی داشت. تفکر درباره راه حل چنین چالشهایی است که موزه پایدار نامیده میشود. در این دیدگاه پرسشهایی بسیار مطرح است از جمله این که چه کسی باید میراثی بودن یک شی را طرح کند. سیستمهای فرهنگی باید آزادی داشته باشند به این پرسشها پاسخ دهند. فرآیندهای ایجابی نیز باید جایگزین فرآیندهای سلبی شوند زیرا موزهها برای این نیستند که اشیای محلی از مردم گرفته شده و در موزهها قرار گیرد.
موزه ملی ایران بر چه اساس چه اندیشهای شکل گرفت؟
در سومین نشست «موزه و گفتمانهای اجتماعی» همچنین مهدی کشاورز افشار درباره موضوع «تحلیل گفتمان از روند شکلگیری موزه ملی ایران و کارکردهای گفتمانی آن» گفت: موزهها اموری در خدمت جامعه نیستند، که، اموری گفتمانیاند و در این گفتمانها معنا پیدا کرده، معنا ساخته و عقلانیت و هویت سوژهها را تعیین میکنند. موزه ملی ایران در سال ۱۳۱۶ خورشیدی افتتاح شد اما این موزه در مرزهای چه گفتمانی در آن سالها شکل گرفت و کارکردهای آن گفتمان چیست. این موزه دارای سه بخش پیش از تاریخ، ایران باستان و دوران اسلامی است. بحث امروز من درباره بخش دوم این موزه است.
وی ادامه داد: ساخت موزه ملی ایران در ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۱۳ خورشیدی آغاز شده و در سال ۱۳۱۶ گشایش مییابد. در این سالها چه گفتمانی در ایران مطرح بود؟ من از داریوش آشوری وام گرفته و برای این بحث از کلمه ایرانیت استفاده میکنم. حسین کاظمزاده ایرانشهر نیز در جملاتی در مجله خود «ایرانشهر» از این کلمه استفاده کرده و افتخار، شرافت و ناموس مردمان را ایرانیت آنها میداند. به این ترتیب این گفتمان ایران از اواخر دوره قاجار شکل گرفته و با مفصلبندی ویژه ادامه مییابد. در همین سده نوزدهم است که مفهوم ایران و ایرانی بودن شکل میگیرد. این گفتمان تا دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی ادامه پیدا کرده و با حضورهای گفتمانهای دیگر کمرنگ میشود؛ هرچند هنوز هم وجود داشته و بخشی از هویت ما را تشکیل میدهد.
این استاد دانشگاه افزود: اواخر دوران قاجار ما دچار نوعی بحران هویتی شدیم، مشروطه نیز یک گسست معرفتشناسی به شمار میآید که در حال از میان رفتن است. در همین دوران است که مفاهیمی مانند وطن، ملت و کشور مطرح شده و به ایرانیت مفصلبندی میشوند. این در حالی است که تا پیش از این بیشتر مردم، وطن خود را شهر زادگاهشان میدانستند و با مفهوم کشور نیز آشنایی نداشتند.
کشاورز افشار درباره گسترش گفتمان ایرانیت در این دوران گفت: ضروری شدن گفتمان ایرانیت، مفصلبندی مفاهیم ایرانیت و در دسترس قرار گرفتن گفتمان ایرانیت، سه رویدادی است که در این سالها رخ میدهد اما دو امر در طرح آنها موثر است. نخست این که آگاهی به تاریخ ایران باستان در آن دوران وجود نداشت و کاوشهای باستانشناسی موجب آشنایی با آنها در آن دوران شد. دیگر این که شکست مشروطه و نابسامانی و بحران کشور در این فضا است که گفتمان ایرانیت را ضروری جلوه میدهد. گفتمان ایرانیت در این شرایط شروع به اسطورهسازی کرده و به مردم وعده میدهد که بازگشت به این اسطورهها مشکلات کنونی آنها را حل میکند. در همین فضا است که باستانگرایی به وجود آمده و تا امروز نیز باقی میماند.
وی ادامه داد: به این ترتیب ایران باستان به عنوان یک گفتمان نجاتبخش مطرح میشود. دوران هژمونیک شدن این گفتمان همزمان با پهلوی اول است. بر این اساس ابتدا فضایی ایجاد شد و سپس در این فضای خالی، سوژه شاه طرح شد تا جامعه احساس کند به یک شاه آرمانی نیاز دارد تا نجات یابد. گام دوم تشکیل دولت مدرن بود و در گام سوم ملتسازی انجام شد. در این مرحله با ایجاد تصویری آرمانی از ایران باستان کوشیده شد ملت شکل گیرد. از طریق رویههای تبلیغی و آموزشی بود که توجه به ایران باستان همگانی شد؛ همینجا است که موزه ایران باستان شکل میگیرد.
سیر تحول گفتمان موزه در ایران
سومین سخنران این نشست رضا دبیرینژاد بود که درباره «سیر تحول گفتمان موزه در ایران» سخن راند: پرسش من این است که موزههای پایدار چگونه گفتمان تولید میکنند. اینها در قالب مفصلبندیهایی که با رخدادها و فعالیتهای فرهنگی کار میکنند بر گفتمانها تاثیر گذاشته و گفتمانهای جدید میسازند. چند پرسش در اینجا مطرح است؛ چه گفتمانهایی موزه میسازند؟ جایگاه موزهها در مفصلبندی گفتمانی چیست؟ گفتمانها چگونه موزهای را میسازند؟ درست است که گفتمانها بر موزهها تاثیر دارند اما از آنجا که این گفتمانها مدام در حال تغییرند این تاثیرات بر موزهها نیز متفاوتاند.
وی ادامه داد: آغاز بحث موزه در ایران موزههای همایونی است که ناصرالدین شاه برای خودش موزهای در بخشی از کاخ گلستان از اشیای ارزشمند میسازد. این موزهها در حقیقت تنها برای شاه است، همه چیز متعلق به شاه است، موزه برای مردم نیست و تنها در مقابل مهمانهای غربی به نمایش گذاشته میشود. این تعریف با تعریف امروز موزه بسیار فاصله دارد. اما گسست مشروطه به ملت حق داده و ملت دارای حقی میشوند که تحت تاثیر آن نهادهای آموزشی و معرفتی ایجاد میشود و در قانون تشکیل وزرات معارف در ۱۲۹۰ ایجاد موزه در شهرهای مختلف نیز وجود دارد.
این کارشناس موزه افزود: البته این موزهها برای حفظ اموال مردم است. در دوران پهلوی دوم به ویژه از زمان تشکیل یک بنیاد ویژه منتسب به دربار، روند موزهسازی تغییر یافته و از آنجا که نگاه به سمت غرب است موزههایی که ساخته میشود نیز فرم مدرن داشته و ایجاد موزهها توسعه مییابد. نمونههای بارز آن برج شهیاد و ساخت موزه شش بهمن برای تاریخ معاصر پهلوی است که آغاز کار به شمار میآید و نمونه آخر و برجسته آن موزه هنرهای معاصر تهران است. در این موزه تمام نمودهای هنر معاصر غرب قرار گرفته و نمودهای توجه به هنر و امروزی شدن وجود دارد.
دبیرینژاد درباره درباره فعالیتهای موزهای پس از انقلاب نیز گفت: از آنجا که گفتمانهای پیشین نمیتوانست ادامه داشته باشد، سازمان میراث فرهنگی شکل میگیرد و با هدف پایان دادن به دوره تاریخی قبلی، کاخ موزهها به عنوان محلی برای عبرت گیری ایجاد میشوند. پس از آن در دهه ۷۰ موزههای کوچک بسیاری برای توجه دوباره به جلب توریست ساخته میشوند. در سالهای اخیر سیر ساخت موزههای جنگ نیز شدت گرفته است. این موزهها با بودجه و مساحت بسیار شکل گرفته و به منظور حفظ یاد و خاطره و ادامه مسیر دفاع مقدس ساخته شدهاند.
سلسله نشستهای «موزه و گفتمانهای اجتماعی» در سه نوبت در ۲۰ و ۲۷ اردیبهشت و ۳ خرداد ۱۳۹۵ خورشیدی با همکاری کتابخانه و موزه ملی ملک و پژوهشکده هنر دانشگاه هنر در سالن همایشهای کتابخانه و موزه ملی ملک برگزار شد.
گزارش در وقایع اتفاقیه
شناسه خبر: ۴۴٣٧ | تاریخ مخابره: ۱۳۹۵/۳/۵ – ٠١:٠٠ نقد موزهداری و موزهشناسی و چشمانداز موزه پایدار در نشست «موزه و گفتمانهای اجتماعی» به چالشکشیدن موزه در عصر صنعت نسخه چاپی
وقایعاتفاقیه: اینکه کوزهای سفالین متعلق به قرنهای پیشین یا ابزار شکار نئاندرتالها پشت ویترین موزهای قرار بگیرد، شاید به خودی خود سؤالبرانگیز نباشد اما نگاهی موشکافانه به مفهوم موزه این سؤالها را در ذهنها پررنگ میکند: چرا بازدید از موزهها را به پول و زمان و مکانی خاص محدود میکنیم؟ چرا فرانسه میتواند اشیای باستانی ایران را در موزههایش نگهداری کند و ایران نمیتواند؟ موزهها با چه رویکردی شکل گرفتهاند؟ چرا بر اشیاء موزهای نام مینهیم و هویتی جهتدار به آنها میدهیم؟ از نگاه ناصر فکوهی، انسان شناس مطرح کشور، اینها و چندین چرا و چالشی که نیازمند پاسخ و راهحل است، تعریفی از «موزه پایدار» است. عصر دوشنبه در سومین نشست «موزه و گفتمانهای اجتماعی»، با مروری بر اشکال مختلف موزه و چالشهای موزهای کردن اشیا به نقد موزهداری و موزهشناسی در عصر صنعتی و چشمانداز موزه پایدار پرداخته شد.
چیزی شبیه ایزدستان
به گزارش «وقایعاتفاقیه» از لحاظ باستانی موزه مفهومی مقدس دارد، چیزی شبیه ایزدستان.» ناصر فکوهی، انسانشناس، نویسنده و مترجم در نشست «موزه و گفتمانهای اجتماعی با این مقدمه به آغاز شکلگیری موزههای عمومی پرداخت: «نخستین بار در دوران رنسانس بود که موضوع دموکراتیزه شدن موزه به وسیله بورژواها مطرح شد. آنان برای نمایش اشیای مختلف، فضاهایی ساختند، جدای از کلیساها و کاخها اما دموکراتیزاسیون حقیقی در این موزهها وجود ندارد؛ پس از انقلاب صنعتی بود که چنین موزههایی پدید آمدند و مردم عادی توانستند اشیا تاریخی و ارزشمند آنها را ببینند.»
فکوهی با اشاره به مطرح شدن «کالاشدن شیء هنری» در این دوران، ادامه داد: «با قرارگیری اشیا در موزهها، این جریان معین کرد که مردم به کدام شیء هنری توجه کنند. از سده پانزدهم تا نوزدهم میلادی که دوران سرمایهداری در حال شکلگیری بود، انقلابهای صنعتی و بورژوای هم شکل گرفتند. در فرآیندهای استعماری پس از این دوران، اشیای بومی آسیا و آفریقا به موزههای اروپا منتقل شدند و اشیای اروپایی نیز که از سلب مالکیت کاخ و کلیساها به دست آمده بودند در موزهها جایی به خود اختصاص دادند. راهاندازی موزههای دموکراتیک از اینجا آغاز شد. در زمینه موزههای مردمشناختی فضاهایی غیرموزهای هست که به اشیایی غریب اختصاص دارند. همین فضاها نیز بعدها به سمت موزهشدن حرکت کردند.»
انسان به مثابه شیء
نگاه حاضران در نشست روی تصاویر سیاه و سفید مات مانده. در عکسها، بومیان سیاهپوست پشت حصارند و اروپاییها با پیراهنهای چیندار آزاد میچرخند و بومیان را دید میزنند. «باغ وحش انسانی» نامی است که بر این نمایش تلخ گذاشته شده. ناصر فکوهی با نمایش چند تصویر گفت: « در موزههای این دوران، انسان به نمایش گذاشته میشد. اروپاییان مردمی را از میان بومیان آفریقا یا آمریکای جنوبی در مکانهایی به نمایش میگذاشتند. کریستفکلمب اولین کسی بود که چنین باغ وحشی را در اروپا تأسیس کرد.» از عکسها و اتفاقی که به نمایش درآمده اینطور بر میآید که چند قرن از زمان آنها گذشته است اما این انسانشناس بر این باور خط کشیده و گفت: « این باغ وحشهای انسانی چندان قدیمی نیستند، کار آنها تا نیمه دوم سده بیستم ادامه داشت. اینجا انسان با شیء یکی انگاشته شده و هر دوی آنها در موقعیت منفعل شیء بودگی قرار میگیرند.»
او ادامه داد: «جریان صنعتی شدن برای آن که بتواند جهانی جدید پدید آورد، باید مفهوم فضا- زمان را به شکلی جدید تعریف میکرد. نخستین موزههای غیردولتی برای پدید آوردن جهانی نو پدید آمدند. این اندیشهها اما بعدها به خشونت تبدیل شد. بر این اساس است که اروپاییان به خود حق میدهند دیگر کشورها یا اشیای آنها را به نفع خود تصاحب کنند. در چنین پنداری، اروپا در رأس تاریخ است، پس حق دارد هر نوع خشونتی را نسبت به دیگران اعمال کند، میتواند یک کشور را با این ادعا که اشیای تاریخی در آن نابود خواهند شد، غارت کند. به عنوان مثال ایران نمیتواند به فرانسه رفته، اشیای فرانسوی را برداشته و در موزههای خود به نمایش بگذارد زیرا ایران به لحاظ تاریخی در جایگاهی پایینتر نسبت به فرانسه تصور میشود، در حالی که تاریخ به فرانسه مشروعیت چنین کاری را داده است.
بر اساس همین اندیشه، امروز اشیای تاریخی بسیاری از ایران در موزههای فرانسوی وجود دارد. به گفته این نویسنده فضا – زمان توحش، فضا-زمان دیگری است که در آن سیستم، به طور کلی مشروعیت انسان بودن را از دیگری سلب و او را نزدیک به جانور و طبیعت تصور میکند.
در این شرایط چنین فردی در موقعیت غیرانسانی قرار گرفته، خشونت در مورد او به مشروعیت نیازی ندارد همانگونه که کسی را به جرم کشتن یک جانور دستگیر نخواهند کرد. «به این ترتیب کشتن جانور و تخریب طبیعت به مشروعیت نیازی ندارد، تخریب طبیعت تنها زمانی که در تملک کسی است نامشروع دانسته میشود، کسی شما را پس از تخریب یک باغ به خاطر آسیب زدن به طبیعت محکوم نمیکند بلکه، به این دلیل محکوم خواهید شد که این باغ در تملک کسی قرار دارد. در واقع این مالکیت است که مقدس دانسته شده و تخریب آن جرم به شمار میآید. اروپاییان در نگاه خشونتبار خود به دیگر مردمان حتی خشونت خود را با این ایده اعمال میکردند که در حال حرکت دادن این مردم به سمت پیشرفت و انسانیتاند.»
مشروعیت خشونت
تعبیر رسمی نقد موزه، تعبیری است که شورای موزه بینالمللی یا ایکوم ارائه میکند. به گفته استاد دانشگاه تهران اما در توصیف ایکوم هیچ چیز از فرآیند غیراخلاقی تصاحب اشیای موزهای دیده نمیشود. ایکوم به به این موضوع نیز توجه نمیکند که بیشتر آثار موزهای با چپاول، تقلب یا محروم کردن صاحبان اصلی این اشیا به دست آمدهاند. همچنین فرآیند غیراخلاقی موزهای شدن نیز در این تعبیر وجود ندارد و به این پرسش نیز پاسخ داده نمیشود که چرا یک شیء باید موزهای شود و چه کسی حق دارد با موزهای کردن یک شیء آن را از دسترس دیگران خارج کند. از نگاه فکوهی، از همینروست که جریان موزهای شدن اشیاء بر اساس مشروعیت خشونت فعالیت کرده است.
فکوهی دیگر چالشهای موزهای کردن اشیاء را اینچنین تشریح کرد: وقتی یک شیء به موزه میرود، میتوانیم با نوشتن جملهای کوچک هویت آن را تغییر دهیم، این تغییر هویت امروز موضوعی بسیار مطرح است. همچنین فرآیند انحصار نیز قابل بحث است. بر اساس این فرآیند شیء موزهای از دسترسی آزاد خارج است و تنها در ساعت، زمان و مکانی خاص و با پرداختن پول میتوان به آن دسترسی داشت. تفکر درباره راهحل چنین چالشهایی است که «موزه پایدار» نامیده میشود. در این دیدگاه پرسشهایی بسیار مطرح است از جمله اینکه چه کسی باید میراثی بودن یک شیء را طرح کند؟ سیستمهای فرهنگی باید آزادی داشته باشند به این پرسشها پاسخ دهند. فرآیندهای ایجابی نیز باید جایگزین فرآیندهای سلبی شوند زیرا موزهها برای این نیستند که اشیای محلی از مردم گرفته شده و در موزهها قرار گیرد.
سیر تحول گفتمان موزه در ایران
در بخش دیگری از این نشست که با همکاری کتابخانه و موزه ملی ملک و پژوهشکده هنر دانشگاه هنر در موزه ملی ملک برگزار شد، رضا دبیرینژاد، کارشناس موزه نیز درباره «سیر تحول گفتمان موزه در ایران» به سخرانی پرداخت.
او درباره آغاز موزهداری در ایران اینچنین گفت: «آغاز بحث موزه در ایران، موزههای همایونی است که ناصرالدین شاه برای خودش موزهای در بخشی از کاخ گلستان از اشیای ارزشمند ساخت. این موزهها در حقیقت تنها برای شاه است، همه چیز متعلق به شاه است، موزه برای مردم نیست و تنها در مقابل میهمانهای غربی به نمایش گذاشته میشود. این تعریف با تعریف امروز موزه بسیار فاصله دارد اما گسست مشروطه به ملت حق داده و ملت دارای حقی میشوند که تحت تأثیر آن نهادهای آموزشی و معرفتی ایجاد میشود و در قانون تشکیل وزرات معارف در ۱۲۹۰ ایجاد موزه در شهرهای مختلف نیز وجود دارد. البته این موزهها برای حفظ اموال مردم است.»
به گفته این کارشناس، موزه در دوران پهلوی دوم بهویژه از زمان تشکیل یک بنیاد ویژه منتسب به دربار، روند موزهسازی تغییر یافت و از آنجا که نگاه به سمت غرب بود، موزههایی که ساخته میشد، فرم مدرن داشت و ایجاد موزهها توسعه یافت. نمونههای بارز آن برج شهیاد و ساخت موزه شش بهمن برای تاریخ معاصر پهلوی است که آغاز کار به شمار میآید و نمونه آخر و برجسته آن موزه هنرهای معاصر تهران است. در این موزه تمام نمودهای هنر معاصر غرب قرار گرفته و نمودهای توجه به هنر و امروزی شدن وجود دارد.
بر این اساس فعالیتهای موزهای پس از انقلاب رنگ دیگری به خود گرفت، سازمان میراث فرهنگی شکل گرفت و با هدف پایان دادن به دوره تاریخی قبلی، کاخ موزهها به عنوان محلی برای عبرتگیری ایجاد شدند. پس از آن در دهه ۷۰ موزههای کوچک بسیاری برای توجه دوباره به جلب توریست ساخته شدند و بعدها ساخت موزههای جنگ نیز شدت گرفت. بههرترتیب گفتمانهای پیشین دیگر نتوانست ادامه داشته باشد و گفتمان تازه برای موزهداری شکل گرفت.