کوته‌نوشت‌های ِاجتماعی (۱۷): پنجره شکسته

در سال ۱۹۸۲ جیمز ویلسون و جرج کیلینگ نظریه‌ای را با عنوان «پنجره شکسته» درباره نابسامانی‌های مادی ِ شهر مطرح کردند.  این نظریه بسیار ساده به نظر می‌آمد: وقتی با یک وضعیت ِ مادی ِ آسیب‌زده روبرو می‌شویم، مثل یک «پنجره شکسته» در نمای ِ یک ساختان و این پدیده، مدتها بی‌آنکه ترمیم شود، باقی می‌ماند، باید شک بُرد که با آسیب بزرگ‌تری در پُشت آن سروکار داریم. به عبارت دیگر، وقتی جزء  به وسیله کل ترمیم نمی‌شود، آسیب در کل است نه در جزء‌، این  نظریه خُرد، در مقیاس بزرگ می‌تواند به کل ِ یک جامعه، تعمیم داده شود. نگاهی به اطراف خود بیاندازیم و ببینیم کدام پدیده‌های جزئی در طول زمانی دراز، پایدار مانده‌اند تا از ریشه‌های ِعمیق آنها آگاه شویم: آنجاست که باید به راه حل اندیشید.

ناصر فکوهی / ۱۴۰۱