کوته‌نوشت‌های اجتماعی(۶۲): محتواى امر سیاسى‏

 

امر سیاسى را باید عامل اساسى تنظیم نظام در نظر گرفت. در همین معنى و با توجه به فرایند تکرار‌پذیر نظم /‏ تنش، امر سیاسى وظیفه خطیر تولید و بازتولید انسجام اجتماعى را برعهده دارد. منظور آن است که امر سیاسى باید بتواند پیوند‌هاى اجتماعى را همواره دست‌‏کم در حدى حفظ کند که تنش‏‌هاى ادوارى سبب از هم‌‏پاشیدن تمامیت اجتماعى نشوند. امر سیاسى این وظیفه را در حدود یک طیف از فشارها و محدودیت‏‌ها انجام مى‏‌دهد که با حرکات انبساطى و انقباضى خود، پیوسته تنظیم خود‌به‌‏خود (خودکار) جامعه را تحقق مى‌‏بخشند. براى این کار، امر سیاسى باید دو کُنش را به‏‌ شکل هم‌‏زمان انجام دهد. نخست کُنش پایداری ثبات و انسجام درونى که از راه قوانین اجتماعى در عام‏ترین معنى آن، یعنى خط‌کشى‌‏ها و تعیین محدودیت‌‏هاى اجتماعى انجام مى‌‏گیرد، به گونه‌‏اى که رقابت و تنش پیوسته میان افراد یا اجزاء اجتماعى به حدى نرسد که سبب از‌ هم پاشیدگى و نفى اصل تمامیت شود. دومین کُنش، حساس‌‏‌سازى بدنه و بافت‌‏‌هاى اجتماعى در برابر پیرامون است. هر تمامیت اجتماعى، خود را در برابر دیگرى باز مى‌‏شناسد. به عبارت دیگر، موضع‏‌گیرى در برابر دیگرى، تشخیص تفاوت و تضاد با او، تنها راه بازشناختن و پى بردن به هویت خویش است. این موضع‏‌گیرى در حوزه سیاسى از دو راه تهاجم و تدافع صورت مى‏گیرد. تهاجم یا تدافع نیز از راه موازنه‏هاى قدرت میان تمامیت اجتماعى و پیرامون آن تعیین مى‏‌شوند. ناتوانی یک تمامیت اجتماعى سبب هجوم تمامیت قدرتمند همجوار به آن است و برعکس. توجه داشته باشیم که هر دوى این حرکات، از خاصیت اصلى هر موجود زنده (از جمله هر موجودیت اجتماعى) به رشد و توسعه و تداوم در محور زمان و مکان نشأت مى‌‏گیرند.

امر سیاسى، براى انجام وظیفه خود ناچار است در قدرت فیزیکى تبلور یابد. قدرت فیزیکى ضامنى براى اجراى تصمیماتى است که نظم سیاسى اتخاذ کرده است. بنابراین مى‏‌توان گفت که قدرت تصمیم‏‌گیرى به‏‌علاوه قدرت اجراى تصمیمات، محتواى امر سیاسى را مى‌‏سازند. با وجود این نباید مفهوم قدرت فیزیکى را معادل تمام‏‌عیارى براى زور و خشونت گرفت. در بعضى از جوامع انسانى، که گاه اروپاییان با بى‏‌عدالتى نام «بدوى» بر آن‏‌ها گذاشته‌‏اند، قدرت با نوعى مشروعیت غیر‌خشونت‌‏آمیز همراه است که منشأ‌هاى خود را در مکان‌‏هایى به‌‏کلى خارج از خشونت مى‌‏یابد.

سرانجام به این نکته در تعریف محتواى امر سیاسى نیز اشاره کنیم که هر حوزه سیاسى، لزوماً باید بر یک حوزه زمانى مکانى و بر یک حوزه کارکردى نیز انطباق داشته باشد. قدرت سیاسى همواره در ارتباط با مشخصات جغرافیایى (اعم از انسانى و طبیعى) و تاریخى خاصى تعریف مى‌‏شود که تأثیرى مستقیم بر تعیین محتواى آن دارند. گذشته از این، قدرت سیاسى همواره در چارچوب‏‌هاى کارکردى مشخصى اعمال مى‌‏شود که به‏‌شدت اراده فردى را محدود مى‏‌کنند. چه دیکتاتور‌ها، چه رهبران دموکراتیک و چه حتى شخصیت‌‏هاى کاریزماتیک (فرمند)، هیچ کدام در رفتارهاى سیاسى خود مطلقاً آزاد نیستند و همگى در چارچوب‌‏هایى بسیار تنگ‌‏تر از آن‏‌چه خود مى‌‏پندارند و به‏‌ویژه بسیار تنگ‌‏تر از آن‏‌چه مردم مى‏‌پندارند، عمل مى‌‏کنند.