امر سیاسى را باید عامل اساسى تنظیم نظام در نظر گرفت. در همین معنى و با توجه به فرایند تکرارپذیر نظم / تنش، امر سیاسى وظیفه خطیر تولید و بازتولید انسجام اجتماعى را برعهده دارد. منظور آن است که امر سیاسى باید بتواند پیوندهاى اجتماعى را همواره دستکم در حدى حفظ کند که تنشهاى ادوارى سبب از همپاشیدن تمامیت اجتماعى نشوند. امر سیاسى این وظیفه را در حدود یک طیف از فشارها و محدودیتها انجام مىدهد که با حرکات انبساطى و انقباضى خود، پیوسته تنظیم خودبهخود (خودکار) جامعه را تحقق مىبخشند. براى این کار، امر سیاسى باید دو کُنش را به شکل همزمان انجام دهد. نخست کُنش پایداری ثبات و انسجام درونى که از راه قوانین اجتماعى در عامترین معنى آن، یعنى خطکشىها و تعیین محدودیتهاى اجتماعى انجام مىگیرد، به گونهاى که رقابت و تنش پیوسته میان افراد یا اجزاء اجتماعى به حدى نرسد که سبب از هم پاشیدگى و نفى اصل تمامیت شود. دومین کُنش، حساسسازى بدنه و بافتهاى اجتماعى در برابر پیرامون است. هر تمامیت اجتماعى، خود را در برابر دیگرى باز مىشناسد. به عبارت دیگر، موضعگیرى در برابر دیگرى، تشخیص تفاوت و تضاد با او، تنها راه بازشناختن و پى بردن به هویت خویش است. این موضعگیرى در حوزه سیاسى از دو راه تهاجم و تدافع صورت مىگیرد. تهاجم یا تدافع نیز از راه موازنههاى قدرت میان تمامیت اجتماعى و پیرامون آن تعیین مىشوند. ناتوانی یک تمامیت اجتماعى سبب هجوم تمامیت قدرتمند همجوار به آن است و برعکس. توجه داشته باشیم که هر دوى این حرکات، از خاصیت اصلى هر موجود زنده (از جمله هر موجودیت اجتماعى) به رشد و توسعه و تداوم در محور زمان و مکان نشأت مىگیرند.
امر سیاسى، براى انجام وظیفه خود ناچار است در قدرت فیزیکى تبلور یابد. قدرت فیزیکى ضامنى براى اجراى تصمیماتى است که نظم سیاسى اتخاذ کرده است. بنابراین مىتوان گفت که قدرت تصمیمگیرى بهعلاوه قدرت اجراى تصمیمات، محتواى امر سیاسى را مىسازند. با وجود این نباید مفهوم قدرت فیزیکى را معادل تمامعیارى براى زور و خشونت گرفت. در بعضى از جوامع انسانى، که گاه اروپاییان با بىعدالتى نام «بدوى» بر آنها گذاشتهاند، قدرت با نوعى مشروعیت غیرخشونتآمیز همراه است که منشأهاى خود را در مکانهایى بهکلى خارج از خشونت مىیابد.
سرانجام به این نکته در تعریف محتواى امر سیاسى نیز اشاره کنیم که هر حوزه سیاسى، لزوماً باید بر یک حوزه زمانى مکانى و بر یک حوزه کارکردى نیز انطباق داشته باشد. قدرت سیاسى همواره در ارتباط با مشخصات جغرافیایى (اعم از انسانى و طبیعى) و تاریخى خاصى تعریف مىشود که تأثیرى مستقیم بر تعیین محتواى آن دارند. گذشته از این، قدرت سیاسى همواره در چارچوبهاى کارکردى مشخصى اعمال مىشود که بهشدت اراده فردى را محدود مىکنند. چه دیکتاتورها، چه رهبران دموکراتیک و چه حتى شخصیتهاى کاریزماتیک (فرمند)، هیچ کدام در رفتارهاى سیاسى خود مطلقاً آزاد نیستند و همگى در چارچوبهایى بسیار تنگتر از آنچه خود مىپندارند و بهویژه بسیار تنگتر از آنچه مردم مىپندارند، عمل مىکنند.