کوته‌نوشت‌های اجتماعی (۳۳):در‌هم‌آمیزی یا جدایی‌گزینی شهری (بخش دوم)

 

 از این رو، زمانی که  متخصصان از این تز دفاع می‌کنند که در پهنه مسکونی یا در واحد مسکونی (مجتمع) بهتر آن است که ترکیبی شبیه به واقعیت متکثر اجتماعی به وجود بیاید ( برای نمونه تکثر ِ نژادی، فرهنگی، سبک زندگی) تا میزان تحمل اجتماعی و قابلیت دگردوستی در جامعه بالا رود، عموما این امر پذیرفته نمی‌شود و  سیستم سرمایه داری که عموما در این دموکراسی، آزادی سیاسی را همراهی می‌کند، در همان حال که قوانین نمادین خود را  در نشانه‌شناسی اجتماعی (محل زندگی،  شیوه پوشش،  همسایگان و…) تحمیل می‌کند، با سوداگری بر روی بهای زمین نیز بیشتر به جدایی‌گزینی شهری دامن می‌زند تا به درهم‌آمیزی. گروه‌های اجتماعی ترجیح می‌دهند با کسانی همزیست شوند که سرمایه‌های مشابه فرهنگی و اقتصادی و سبک زندگی به خود آنها داشته باشند تا با ترکیبی مشابه با جامعه کلان. در این میان  راه حل، شاید، خروج از منطق مطلق دیدن سیاست همزیستی مطلق درهم‌آمیزی یا جدایی‌گزینی و بالا بردن میزان انتخاب با افزودن به امتیازاتی  که در مورد درهم آمیزی نسبت به مورد جدایی‌گزینی وجود دارد، استفاده کرد. برای نمونه تجمیع و بالا بردن امتیازات و در نتیجه کاهش بهای خدمات شهری در موقعیت‌های درهم‌آمیزی تراکم بالا، به نسبت کاهش کمّی و بالا رفتن بهای همین امکانات در شرایط جدایی گزینی با تراکم پایین. در روش‌های شهرسازی جدید  عمدتا از این رویکرد استفاده می‌شود. بدین ترتیب می‌توان تکثر ِ سبک زندگی را به مثابه یک امر مثبت  که انتخاب را افزایش می‌دهد و در همان حال می‌تواند بدون استفاده از روش‌های اعیان‌سازی ِ سخت و طردکننده، سیستم‌های دموکراتیزه شهری را پیاده کند، بهره بُرد.

ناصر فکوهی / ۱۴۰۱