مفهوم «تخطی» مری داگلاس را میتوان به گونهای با مفهوم تبارشناسانه «هنجارمندی» به روایت فوکو و مفهوم شهری ِ روزمرگی به روایت لوفبور، انطباق داد: بدین ترتیب اکر «پدیده» در «فضا» و «زمان» که تبارشناسی «ردهشناختی» ما به آن مشروعیت «اگزیستانسیل» میدهد قرار داشته باشد،قابل قبول درغیر این صورت، قابل تخریب است. در دوران بردهداری، بردگان در منزل ارباب خود و در ساعات کار، حق «پیدا بودن» داشتند، اما خارج از حیطه تملک ارباب و در ساعاتی فراتر از زمان مجاز(تخطی)، ممکن بود دستگیر و حتی اعدام شوند. دوران مدرن در سرمایهداری متاخر، در معنایی با ساختار ِ روزمرگی، به قول لوفبور، و به ویژه با مفهوم هنجارمندی در حال تعیین خطوط ِ زمانی، فضایی، کارکردی و رفتاری است که سوژه مدرن در خارج از آن به موجودی «هراسناک» به «بیگانه» و «دیگری» نامشروع و خطرناکی تبدیل میشود که هراس از او، سبب نفرت و انتقامجویی نسبت به او میشود.
ناصر فکوهی / ۱۴۰۱