فیلم «آمین» یکی از فیلمهایی است که کوستا گاوراس، در مورد جنگ جهانی دوم ساخته است. این فیلمساز فرانسوی یونانیتبار دو فیلم دیگر هم در مورد این رویداد تاریخی دارد که عبارتند از «دادگاه ویژه» (۱۹۷۵) و «جعبه موسیقی» (۱۹۸۹) . این فیلم هم، همانند فیلمهای دیگر او، بر اساس واقعیت ساخته شده است؛ یعنی شخصیتها و رویدادها همگی به صورت مستند بازسازی شدهاند. کوستا گاوراس در فیلم «آمین» به مسئله موضع کلیسای کاتولیک در قبال هولوکاست میپردازد و نشان میدهد که کلیسای کاتولیک نه تنها در برابر فاشیسم مقاومت سختی نشان نداده است، بلکه در بسیاری از موارد با فاشیسم همکاری داشته است.
در مورد جنگ جهانی دوم، بر نکتهای باید تاکید کرد: اینکه در این جنگ، کشتار غیرنظامیها در آلمان بسیار زود، حتی پیش از شروع جنگ، آغاز شد و این کشتار در مرحله اول شامل افراد معلول یا آنهایی میشد که به ایشان «غیرمولد» گفته میشد. و سپس نوبت به مخالفان، دگرباشان جنسی، کولیها، و سرانجام اسلاوها و یهودیان رسید. در پرونده کشتار یهودیان، مسائل بسیاری پنهان شدهاند و تقریباً یک نوع اجماع بر سر سکوت در مورد آنها وجود دارد: یکی از این مسائل، شکلگیری یک جنبش ضدفاشیست در آلمان است. این جنبش مقاومت از جانب هیتلر به شدت سرکوب شد و بسیاری از فعالین آن کشته شدند و عدهای هم به روسیه و فرانسه پناهنده شدند، اما فرانسه و روسیه پیش از پایان جنگ این افراد را تحویل آلمان دادند و حزب نازی همه آنها را به قتل رساند.
دسته دیگر از افراد غیرنظامی که در جریان جنگ جهانی دوم قربانی نازیها شدند، کشیشانی بودند که به مخالفت با هیتلر برخاسته بودند. واقعیت دیگری که کمتر به آن توجه شده این است که کلیسای پروتستان به مراتب موضع سختتری در برابر فاشیسم گرفت و مقاومت بیشتری نشان داد. در عین حال باید به این مسئله هم توجه کنیم که فاشیسم یک جنبش غیردینی است. اسلاوها و کولیها، گروههای دیگری بودند که هدف کشتار دستهجمعی فاشیسم قرار گرفتند. اما در مورد دستهای از اسلاوها، یعنی لهستانیها، مسئله تا اندازهای متفاوت بود: لهستانیها کاتولیکهای به شدت متعصب بودند(البته هنوز هم هستند) که در عین حال تمایلات ضدیهود شدیدی هم داشتند و به همین دلیل هیتلر، اردوگاههای مرگ را در لهستان دایر کرد، چرا که از حمایت لهستانیها اطمینان داشت و میدانست که از جانب آنها مقاومتی علیه این کشتارها صورت نخواهد گرفت.
گفتیم اتفاقات زیادی در جریان جنگ جهانی دوم رخ دادند که پس از جنگ پنهان شدند و کسی به آنها نپرداخت. یک دسته از این وقایع، فجایع خود جنگ بودند، مثل موارد آدمخواری و یا فحشای کودکان. لیلیانا کاویانی، فیلمساز ایتالیایی در فیلم مشهورش «پوست» (۱۹۸۱) به گروهی از این مسائل پرداخته است. و حتی برخی به همین دلیل به او اعتراض کردند که چرا در فیلمهایش صحنههای خشونتآمیزی را نشان میدهد که دقیقا به این مسائل مربوط میشوند. برعکس در فیلم «آمین»، کوستا گاوراس هیچ صحنه خشونتی نشان نمیدهد و حتی زمانی که اردوگاههای مرگ نشان داده میشوند، تماشاگر چیزی از فجایع آنها نمیبیند.
مسئله دیگری که پنهان شده و کسی به آن اشارهای نمیکند، جنایتهایی است که نیروهای متفقین و روسیه در حین اشغال و شکست نهایی آلمان مرتکب شدند. آلمان بعد از جنگ بین روسیه و آمریکا تقسیم شد. اما پیش از این تقسیم و در آخرین روزهای جنگ، خسارت و فجایع بسیاری اتفاق افتادند؛ تمام آلمان به جز کاتدرالها بمباران شد و در جریان این بمبارانها هزاران انسان بیگناه کشته شدند.
یکی دیگر از این اتفاقات که کمتر کسی به آن پرداخته و در این فیلم نمونههایی از آن را میبینیم، معاملههای سیاسی است که در جریان جنگ رخ داد. امریکا بعد از جنگ با گروهی از اعضای گشتاپو و حزب نازی وارد مذاکره شد و در قبال لو دادن فهرست اعضای حزب، به آنها پاسپورت میداد تا بتوانند از آلمان خارج شوند و از مرگ نجات پیدا کنند. این افراد عمدتاً به آرژانتین گریختند و برخی از آنها، همان جنایتکارانی هستند که بعدها به امریکا در تشکیل حکومتهای نظامی در امریکای لاتین کمک کردند. روسیه هم در این مسابقه عقب نماند و وارد چنین معاملاتی شد؛ اما نکته اینجاست که خود هیتلر و اطرافیاناش اولین کسانی بودند که این معاملهها را شروع کرده بودند و به یهودیان طبقه اشراف اجازه خروج از آلمان را در برابر اخاذی از آنها میدادند.
یکی از خصوصیات بارز فیلمهای کوستا گاوراس این است که تابوها و افسانههای را که پیرامون مسائل تاریخی وجود دارد، میشکند و واقعیتها را عریان، پیش روی ما میگذارد. در فیلم آمین کوستا گاوراس تابویی را که در مورد موضع پاپ پی دوازدهم در قبال کشتار یهودیان وجود داشت، میشکند و نشان میدهد که واتیکان هیچ تلاشی برای جلوگیری از کشتار یهودیان نمیکند.
مسئله دیگری که در این فیلم به خوبی نشان داده میشود، تضادی است که آن افسر کاتولیک و مذهبی عضو گشتاپو به آن دچار میشود: انتخاب میان وظیفه دینی و اخلاقی و وظیفه نظامیاش. در مقابل این افسر، ریکاردو، کشیش جوان و از یک خانواده اصیل واتیکان، را داریم که به نماد معصومیتی است که کلیسا باید میداشت، اما نداشت. اگر دقت کنیم میبینیم که در فیلم هر جا که ریکاردو، هست و تقاضای ملاقات با پاپ را دارد، آمریکاییها هم حضور دارند. کوستا گاوراس با طراحی چنین صحنههایی میخواهد نشان دهد که آمریکاییها از مسئله کشتار یهودیان خبر داشتند همانطور که کلیسا از این موضوع باخبر بوده است و این یک اشتباه بزرگ است که خیال کنیم عدم اعتراض کلیسا به این دلیل بوده که از موضوع بیخبر بوده یا اسناد کافی نداشته است چرا که همانطور که گفتیم بیشترین اردوگاههای مرگ در لهستان دایر بودند و کلیسا قویترین شبکه اطلاعاتی را در لهستان که مذهبیترین کشور اروپا، پس از ایتالیا، بود، داشته است. به نظر میرسد سکوت کلیسا، امریکا و کشورهای دیگر مثل انگلستان در قبال این مسئله، یک سکوت تعمدی بوده است و بین اینها نوعی اجماع ناگفته وجود داشته بر سر اینکه در مقابل هیتلر که با شیوه خود در حال از میان برداشتن «مسئله یهود» بوده است، سکوت شود.
بهر رو آنچه برای ما از منظر انسانشناسی سیاسی اهمیت دارد، این است که بدانیم قدرت دو نوع گفتمان دارد: یک گفتمان پوپولیستی عوامانه که در آن سعی میکند تا حد امکان از خشونت بپرهیزد؛ و یک گفتمان بر مبنای کنش سیاسیِ صرف، یا «سیاستمندی واقعگرایانه» که در اینجا که اخلاق جایی ندارد. حوزه سیاسی هنوز که هنوز است معمولاً بسیاری از نسل کشیها را به رسمیت نمیشناسد؛ از این میان میتوان به نسلکشی ارمنیها در ترکیه، نسلکشی سرخپوستان امریکا، نسلکشیهایی که در آفریقا رخ داده و … اشاره کرد.