کرمان: زیبای از یاد رفته

دعوت انجمن معلمان علوم اجتماعی استان کرمان فرصتی شد تا بار دیگر پس از نزدیک به دو سال به این شهر باز گردم و یادی از خاطره‌های گذشته و تصاویر بازمانده داشته باشم. کرمان را با همان میراث فرهنگی انسانی و تاریخی بازیافتم‌، با آنچه تغییری نکرده بود‌: مردم خونگرم‌، مهمان‌نواز و دوست داشتنی، آرام ، صبور و زحمت‌کش، متین و باوقار هم‌چون کویر، ژرف و درخشتده‌، هم‌چون آسمان پر ستاره‌ی شب‌های روشن آن.

کرمان را اما در میراث غنی و بازمانده‌های فرهنگی‌اش در حال ویران شدن یافتم‌،گویی زلزله‌ی بم و از یاد رفتنش‌، امواجی به این شهر نیز سرایت کرده است‌: زیبایی رها شده به حال خویش‌، بناهای تاریخی از سر در خانه‌ها و بیمارستان نوریه و دانشگاه پیشین کرمان گرفته تا ‌بسیاری از خیابان‌ها‌، فضا‌های عمومی که در غباری از فراموشی رها شده‌اند‌، گویی نه کسی به فکر بازسازی عمران آن‌هاست و نه اندیشه‌ای برای نگهداری و جلوگیری از ویران شدنشان درکار است.
و حالا این پرسش مطرح است‌، چرا و چگونه است که سازمان میراث فرهنگی و سایر نهادهای مسوول، چنین گستره‌ای از زیبایی و چنین گنجینه‌ای از ثروت ملی را که می‌تواند منبعی بزرگ برای جلب ایران‌گردان و جهان گردان باشد‌، از یاد برده‌اندو بودجه و توجه ضروری را نسبت به اقدام برای ترمیم خرابی‌ها و نگه داری از این ثروت انجام نمی‌دهند‌؟

کرمان چیزی از یزد و کاشان و اصفهان و بسیاری از دیگر شهرهایی که قطب‌های گردشگری کشور هستند؛ کم ندارد. انتظار من آن بود که شهر را آکنده از ایران‌گردان و جهان‌گردانی ببینم که به تماشای این همه زیبایی و تاریخی چنین پربارآمده باشند‌، اما افسوس که شهر خالی بود و بناها از یاد رفته و هیچ اثری از تلاش و سرمایه گذاری برای ترمیم و نگه‌داری از آن‌ها مشاهده نمی‌شد‌.

آنچه تاسف مرا بیشتر می کرد و هر بار که به گوشه ای از سرزمین بزرگ ایران سفر می کنم، باید این تجربه تلخ را از سر بگیریم، آن است که رها شدگی میراث فرهنگی در کرمان، نه یک استقنا که بیشتر یک قاعده است. بنا بر گفته مسئولان در ایران بیش از یک میلیون نقطه جهانگردی و ارزشمند در زمینه میراص فرهنگی وجود دارد. این امری است سیار غرور آفرین، و در آن واحد هراسناک، زیرا بی شک هیچ کشوری نمی تواند به تنهایی و صرفا با تکیه بر منابع خود چنین میراث عطیمی را حتی حفظ مند تا چه رسد که انتظار داشته باشیم دست به مرمت و بازسازی و زیباسازی آنها نیز بزند. و هر چند تلاش های بسیاری در این زمینه از جمله در همین کرمان و به خصوص در شهرهایی چون یزد، اصفهان، تبریز و غیره برای تغییر کاربری ها و ایجاد استفاده های جدید از اماکن تاریخی و بدین ترتیب امکان بازسازی و زنده کردن آنها انجام شده، کار تحقق یافته نسبت به کاری که در پیش رو است، قطره ای در برابر اقیانوس است. و این در حالی است که میراث فرهنگی با سرعتی که تا حد زیادی به اقلیم و سیوه های زندگی ما نیز بر می گردد در حال نابودی است. با توجه به این واقعیت ها وظیفه همه ما آن است که زمینه را برای جهانی شدن این میراث و امکان بهره برداری از چنین نقاطی در نظام توریسم بین المللی فراهم کنیم. این بدون شک تنها راهی است که برای حفظ و بازسازی این میراث وجود دارد.

اما اگر به خاطره خوش سفر آخر به کرمان بازگردم باید بگویم این همه مهمان‌نوازی‌،گرمی و صمیمیت گویی پاسخ لازم را که می تواند تا اندازه زیادی از جانب نهادها و مسوولان ملی و نه فقط از جانب سازمان میراث فرهنگی ریشه بگیرد، ازآن خود نکرده‌، شاید این یاداشت کوتاه‌، انگیزه‌ای ولو کوچک در آن راه ایجاد کند.

نمونه اولیه و کوتاه تری از یادداشت در نشریه «استقامت» کرمان شماره ویژه نوروز ۱۳۸۸ منتشر شده است.