ژان رُوش (۱۹۱۷-۲۰۰۴)، انسانشناس و فیلمساز فرانسوى زاده پاریس بود و پس از تحصیل در مدرسه مهندسى معروف پون اِ شوسه، به سینما و انسانشناسى روى آورد. او در طول حدود ۶۰ سال فعالیت حرفهاى دراین زمینه، بیش از ۱۰۰ فیلم مردمنگاری ساخت. روش ازجمله موارد نادری بود که در هر دو حوزه سینما و انسانشناسى بهعنوان یک پیشکسوت و صاحبنظر شناخته مىشد، هرچند خود او همواره به این نکته اعتراض داشت که چرا باید دراین یا آنسوی این رابطه، گاه با تنگنظرى، هدف، حذفِ روى دیگر شخصیت او باشد؛ و هم ازاینرو، روش با اصرار، همواره خود را یک انسانشناس – فیلمساز معرفى مىکرد. تلاش عظیمى که روش در بیش از نیمقرن براى آشتی دادن تصویر و متن به انجام رساند، بىشک این رابطه را براى همیشه دگرگون کرد. فیلم مردمنگاری، امروز به یکى از شاخههاى اساسى در انسانشناسى بدل شده است و درعینحال، بهعنوان ابزارى بسیار گویا و بىنظیر در همه دیگر شاخههاى این علم نیز مورد استفاده قرار مىگیرد.
اهمیت توصیف در انسانشناسى، از ابتدا رویکرد ویژه آن را از سایر علوم انسانى جدا کرد، به گونهاى که امروز برخى از انسانشناسان ابایى از آن ندارند که توصیف مردمنگاری را مهمترین بخش از انسانشناسى به شمار آورند. گرایشهاى جدیدى در انسانشناسى، همچون انسانشناسى بازتابندگى، نیز ازآنرو توصیف را بخشى اساسى و محورى مىشمارند که میان انسانشناس و موضوع مورد مطالعه وى رابطهاى یگانه و حتى مىتوان گفت تکرارناپذیر برقرار مىکند و ازاینرو، هر توصیفى را تجربهاى فردى مىدانند که مُهر شخصیت و سرگذشت توصیفکننده را بر خود دارد. توصیف، حتى در آنچه مىتوان تفکر انسانشناختىِ پیش از ظهور علم انسانشناسى نامید نیز، نقش اصلى داشته است و این واقعیتى است که، از هرودت گرفته تا میسیونرهای قرونوسطایى، همواره با آن روبهرو بودهایم. با توجه به این نکات، سهم «دیدن» در توصیف بهمثابه محورى مطرح مىشود که درنهایت آن، تصویر و فرایند تصویرسازى قرار مىگیرند و همین فکر است که میان سرنوشت انسانشناسى، دستکم در بُعد مردمنگارانه آن، با سینما پیوند به وجود مىآورد. آنچه دراین پیوند و سرنوشت آتى آن مؤثر بوده است، راهى دوگانه است که سینما اندک مدتی پس از ابداع خود پیش گرفت: از یکسو سینماى داستانى و از سوى دیگر سینماى مستند. سینماى انسانشناختى یا سینماى مردمنگاری، بر هیچیک از این دو کاملاً منطبق نیست، هرچند بىشک نمىتوان نزدیکى بیشتر آن را با سینماى مستند نادیده گرفت.
متن زیر از مقدمه مقاله بلندى درباره فیلمى مردمنگاری گرفتهشده که روش آن را در سال ۱۹۶۸ نوشته است و در آن بر آغاز فرایندى تأکید کرده که سرانجام توانست این شیوه بیان و پژوهش جدید را در انسانشناسى به تثبیت رساند.
استفاده از فنون صوتى – تصویرى به صورتی عقلانى و براى مشاهده واقعیتهاى انسانى، تنها از دهه ۵۰ آغاز شد، گویى مردمنگاران یا جامعهشناسان از بهکارگیرى این وسایل، بدون آنکه تسلط کافى بر آنها داشته باشند، واهمه داشتند. بدین ترتیب، تصویربردارى و ضبط صدا مدتهاى طولانى بهمثابه روشهایى فرعى و حتى خطرناک تلقى مىشدند، زیرا این باور وجود داشت که استفاده از آنها ممکن است در کار پژوهشى، اولویت را به ظواهر بدهد و اصل موضوع به فراموشى سپرده شود. درنهایت فیلمها و نوارهاى صوتى عواملى براى ارائه پژوهش به شمار مىآمدند که هرچند ضرورى پنداشته مىشدند، اما صرفاً جنبه تکمیلکننده داشتند. پژوهش، خود باید با تکیه بر روشهایى کلاسیک همچون مشاهده، مصاحبه و پرسشنامه… انجام مىگرفت؛ و اگر افرادى پیشتاز پیدا مىشدند که اصرار مىکردند تصاویرى زنده از مأموریتهاى خود بازگردانند، تنها پذیرفته مىشد که دو یا سه نمایش در طول اجلاسهای علمى، آنهم بهمثابه نوعى میانپرده و استراحت به آنها اختصاص یابد، اما این امر، که دانشمندى وقت خود را صرف تدوین و مونتاژ این تصاویر و از آنهم کمتر صرف برنامهریزى براى نمایش گسترده آنها کند، پذیرفتنى نبود؛ و حتى امروز (۱۹۶۸) بسیارى از بزرگان علوم انسانى با شنیدن واژه سینما لبخند مىزنند و گاه ممکن است حتى به شک و تردید بیفتند…
فیلم مردمنگارانه، در چنین جوّى از بىاعتمادى در تمامى سطوح، پا به عرصه وجود گذاشت و لازم بود که اطلاعات و بهرهبردارى از آن دراین زمینه زیاد رشد کند تا مسئولان رشتههاى ما متوجه عقبماندگى خود در این حوزه بشوند و در جبران آن بکوشند.
اکنون این پرسش مطرح است که آیا ممکن است وسایل صوتى – تصویرى که تا دیروز نفى و طرد مىشدند، در آینده و به دلیل نوعى واکنش، به «ابزارهایى معجزهآسا» بدل شوند که بنیانهاى علوم انسانى را دگرگون کنند؟ لازم است که دراین جا همه چیز را در حدى معقول در نظر بگیریم: دوربینها و ضبطصوتها هراندازه هم پیشرفته باشند، نه امروز و نه هیچوقت دیگر نخواهند توانست جایگزین روشهاى کلاسیک پژوهش مردمنگارانه شوند.
تهیه فیلم از یک مراسم، تنها زمانى ممکن است که از قبل، فرایند و معناى آن مراسم را بشناسیم. پس از اتمام فیلمبرداری نیز، چنین فیلمى تنها در همراهى با متنى دقیق قابلاستفاده خواهد بود که هیچ تصویر یا هیچ شرحى درون فیلم نمىتواند جایگزین آن شود. به همین ترتیب، ضبط یکصدا، چه یک گفتار، چه یک آواز، جز با آوانویسى و ترجمه آن قابل مهرهداری نیست… اما آنچه از همین ابتدا مىتوان دانست، آن است که وسایل صوتى – تصویرى خارقالعادهاى که انسانها اختراع و هرروز آنها را پیشرفتهتر مىکنند باید بهعنوان عوامل تکمیلى ضرورى در کنار روشهاى کلاسیک پژوهش مورد استفاده قرار گیرند. این دو گروه، نهفقط در رقابت با هم سبب فقیرشدن یکدیگر نیستند، بلکه به غنی شدن متقابل مىانجامند. هدف باید آن باشد که نشان دهیم چگونه گفتوگو میان سینما و مردمنگارى که از ابتدا آغاز، اما بارها متوقف و باز از سر گرفتهشده بود، امروز نوعى رودررویى اساسى و پربار میان دیدن و دانستن، میان هنرهاى تصویرى و علوم انسانى به وجود آورده است.