برگردان ناصر فکوهی
کمی پیشتر گفتم که درباره حرفهایم در جلسه قبلی، تامل بیشتری کردهام و به نظرم میرسد که آنچه به صورت ضمنی مطرح شد را امروز به صورت صریحتری ارائه کنم. این موضوع به زیباییشناسی تاثیر و زیباییشناسی ِ موقعیت هنری مربوط میشود. به عبارت دیگر من سعی میکنم از طریق نوعی بازگردآوری تاریخی، تاثیرات یک اثر هنری را بررسی کنم. شما تعریف دکارتی را از اثر هنری می شناسید( متاسفانه من متن بسیار زیبایی داشتم که برای این جلسه آن را پیدا نکردم، میخواستم اینجا به آن استناد کنم، اما مجبورم فقط اشارهای به آن داشته باشم)(۱) دکارتیها بر تاثیرات یک اثر هنری تاکید داشتند، مثلا تاثیر موسیقی بر حساسیتهای ما، بر عقل ما و غیره. و من فکر میکنم آنچه در رویکرد من در جلسه پیشین به صورت ضمنی مطرح شد این فکر بود که ما میتوانیم یک تحلیل عینی از تاثیرات اجتماعی یک اثر هنری داشته باشیم. تاثیراتی که فرض ما بر آن است که به صورت اجتماعی [تولید] شدهاند و بنابراین میتوان تحلیل اجتماعی آنها را توجیه پذیر دانست. این در حالی است که رابطه با اثر هنری، تقریبا به صورت خودکار، دربازنمایی مشروع اثر هنری، به این فکر ِ خاص بودگی و منحصر به فرد بودن اثر پیوند میخورد. یعنی اثر هنری یک پدیده یگانه است که احساسات بیگانه و منحصر به فردی در مخاطبان خود به وجود میآورد که به نوبه خود و به این عنوان، الزاما خاص و یگانهاند. من نمیخواهم رویکردی بیرحمانه داشته باشم اما کافی است مجلههای فرهنگی را بازکنید تا ببینید چقدر این کیش ِ «یگانه» و «منحصر به فرد بودن» دائما تکرار میشود، همان چیزی که مارکس در نزد اشتیرنر به مضحکه میگرفت(۲). اما در برابر این اسطوره یگانگی، این اسطوره منحصر به فرد بودن، رابطه رودررویی مخاطب و اثر هنری، ما میتوانیم به تاثیرات زیباییشناسانه میان-فردی اشاره کنیم که میتوان آنها را تحلیل کرد و میتوان اصل آنها را درک نمود: در فضای نقد به گونهای که از دوره مانه شکل میگیرد، عوامل تعیین کننده اجتماعی اهمیت دارند، یعنی عواملی که نشان میدهند چرا افراد دیگر در این فضا این یا آن احساس را نشان داده و این یا آن چیز را بیان میکنند.
«ارتباط ناخودآگاهها»
نکته ضمنی دیگری که در جلسه قبلی بیان کردم این بود: چنین تاثیراتی را نمیتوان به سادگی به ابعاد آگاهانه و صریح تقلیل داد. در دوره پدیدارشناسی پیروزمندانهای که وجود داشت، افراد به راحتی از «ارتباط میان خودآگاهها»سخن میگفتند؛ اما من ترجیح میدهم از «ارتباط میان ناخودآگاهها» صحبت کنم. و گمان میکنم اساس آنچه در یک تبادل ِ ارتباطی میگذرد میان دو ناخودآگاه است: این چیزی است که در جلسه قبل تا حدی مطرح کردم و باز میخواهم به آن برگردم: ارتباط با اثر هنری در بخش بزرگ خود در سطح ناخودآگاهها انجام میگیرد، و البته باید توجه داشت که منظور از ناخودآگاه در آن واحد همه چیزهایی است که به صورت باقی مانده و به نظم عملی سپرده میشوند و همه چیزهایی که به معنای روانکاوانه کلمه فروخورده میشوند.
اما از خود بپرسیم چرا مهم است که ما بر تاثیر ِ اثر هنری بر مخاطبان عمومی مطالعه کنیم؟ تاثیری که شکل بروز آن، مخاطبانی هستند که اثر را به مضحکه میگیرند و گفتمانهای نمایندگان نارضایتی عمومی که همان منتقدان باشند؟ باید توجه داشت که ما با یک تاثیر اجتماعی در اثر هنری سروکار داریم که سطوح مختلفی دارد، یعنی در همه جا به یکسان عمل نمیکند و بر همهکس یک تاثیر را ندارد. این تاثیر اجتماعی دارای تفاوت را میتوان با حرکت از شناخت اصول تفاوتیابی مخاطبانی که تاثیر بر آنها انجام میگیرد، تحلیل کرد. در این تاثیر ِ دارای تفاوت، نکاتی درباره اثر هنری نهفته است. خود ِ واژه «تاثیر» قابل توجه است، اینکه بگوییم یک اثر هنری دارای تاثیرگزاری است یعنی در این اثر، دلایلی برای این تاثیرگزاری وجود دارد. پرسش، حال می تواند این باشد: آیا نمیتوان از این تاثیرات حرکت کرد تا سعی کرد به سهم آن دلایل رسید؟ تا سعی کرد در این آثار هنری منطق آن تاثیرگزاریها را دریافت؟ (۳) این زیبایی شناسی تاثیرگزاری خود ایجاب میکند که تمایل به پژوهش به وجود بیاید، پژوهشی بر اثر هنری، بر تاثیرگزاریهایش، بربنیانهای این تاثیرات – پژوهشی بر آنچه میتوان بار ِ نمادین اثر هنری دانست. و وقتی با آثاری انقلابی همچون کار مانه سروکاریم، مساله آن است که درک کنیم او چه چیزی در این آثار فرو نهفته که آنها را از چنین فصیلتی انقلابی برخوردار کرده است.