پیر بوردیو، درسگفتارهای کلژ دو فرانس (۱۹۸۹-۱۹۹۲)، درباره دولت (۱۳)

برگردان ناصر فکوهی

من به این دوگانه بازخواهم گشت. من آنقدر نسبت به مشکل انتقال آنچه می‌خواهم منتقل کنم آگاهم، که دائما میان استراتژی‌های ارتباطات (چگونه آنچه می‌خواهم بگویم، را باید بگویم؟) از یک طرف و الزامات انسجام داشتن آنچه را می‌خواهم منتقل کنم، از طرف دیگر، در منگنه قرار دارم. تضاد میان این دو می‌تواند گاه به پدیده‌ای برسد که من به آن یک حالت مضحک می‌گویم که بی‌شک من را هم به اندازه شما آزار می‌دهد. در یک مورد خاص، من این پرسش را از خود مطرح می‌کنم که چه همسازی‌ای میان این دو سطح وجود دارد و مطمئن نیستم که بتوانم پاسخ کاملی به این پرسش بدهم. اما فکر می‌کنم وقتی از شما می‌خواهم نسبت به این مشکل دقت کنید، به شما هشدار داده‌ام که این مشکل برای شما هم وجود دارد، البته در شرایطی که شما به موضوع دولت علاقمند باشید یا بر حوزه‌ای کار کنید که به دولت مرتبط باشد.

کمیسیون‌های دولتی و صحنه‌پردازی

برای آنکه تلاش کنم این دو سطح را با یکدیگر همساز کنم، باید به نکته‌ای به سرعت اشاره کنم: پدیده کمیسیون. گفتم که کمیسیون پدیده‌ای واقعا عجیب است، شکلی از سازمان اجتماعی که مسائل زیادی ایجاد می‌کند. اما پیش از هر چیز باید بدانیم که کمیسیون یک ابداع تاریخی در انگلستان است و می توان تبارشناسی آن را به خوبی ترسیم کرد. در آغاز این نهاد «کمیسیون سلطنتی» نام داشت: مجموعه‌ای از افراد به نمایندگی از طرف پادشاه که رسما یک ماموریت اجتماعی مهم یافته بودند تا [برای تصمیم گیری] عموما درباره امری، آن هم مهم، گردهم بیایند. دو کُنش تلویحی در ترکیب این کمیسیون وجود داشت – و واژه «ترکیب» را باید بسیار مورد توجه داشت -: نخست، انتصاب یا تعیین – اگر ما با یک کمیسیون دولتی روبرو بودیم، افرادش باید منتصب می‌شدند- مجموعه‌ای از افراد که قابلیت آنها به صورت اجتماعی به رسمیت شناخته می‌شد تا کارکرد خاصی را به انجام برسانند؛ سپس تعیین موضوعی که ارزش مطرح‌شدن در محضر این افراد شایسته به تصمیم‌گیری را به مثابه یک مسئله عمومی را داشته باشد. یک مسئله عمومی‌ مسئله‌ای است که شایسته مطرح شدن به صورت عمومی، به صورت رسمی، باشد. لازم است که بر این مفهوم «عمومی» فکر کنیم، یعنی چیزی که شایسته مطرح شدن برای «همه» باشد. بدیهی است که نقد اجتماعی همواره به دنبال آن است که ببیند چه چیزی در پشت این مفهوم «عمومی» نهفته است. ما با یک بینش خودانگیخته در نزد کُنشگران اجتماعی سروکار داریم که اغلب در رویکردی جامعه‌شناختی مطرح می‌شود، رویکردی که می توان آن را نمایشی نامید، این بینش را در نزد [ایروینگ] گافمن(۱) می یابیم. او در رابطه با میانکُنش‌های بین اشخاص، این بینش خودانگیخته را تبیین کرده است: این اشخاص به معنایی در حال بازی یک نمایش هستند، یکی نمایش بازی می‌کند و دیگری مخاطب است، مخاطبی خوب یا بد. این بینش نمایشی از میانکُنش‌ها را می‌توان به خوبی بر جهان نمایش انطباق داد، جهان نمایش دولت ، جهان امور رسمی، جهان مناسبت‌های رسمی – برای مثال در مراسم حقوقی. یک تاریخ‌دان بزرگ انگلیسی مطالعات زیادی بر مراسم حقوقی در این کشور کرده است . این مطالعات بر نقش اساسا تاثیرگزار این مراسم انجام شده است که هدفی به خودی خود را تشکیل نداده، بلکه با تحقق یافتن سبب ایجاد مشروعیت می‌شوند.(۲)
بنابراین، چنین کمیسیون‌های عمومی‌ای، نوعی صحنه‌پردازی هستند که هدف از آنها بر صحنه‌بردن مجموعه‌ای از افرادی خاص است که نوعی نمایش عمومی را به اجرا در‌می‌آورند، نمایشی از اندیشیدن بر مسائل عمومی. کمیسیون‌های نخبگان که دائما برای هر کاری پیشنهاد می‌شود، ارزش مطالعه کردن دارند. در این حالت اگر بینش نمایشی و تقلیلگرا را برگزینیم، به این نتیجه خواهیم رسید که: « روشن است که یک صحنه وجود دارد و یک پشت صحنه، و من ِ جامعه شناس، آدم زرنگی هستم و به شما پشت صحنه را نشان می‌دهم.» من همیشه این را می‌گویم، و فکر می‌کنم برای کسانی که در این جلسه جامعه‌شناس هستند این نکته مهمی باشد، من همیشه فکر می کنم یکی از انگیزه‌هایی که سبب می شود بعضی از افراد بخواهند جامعه‌شناس بشوند آن است که از کشف آنچه در انبار پشتی مغازه، در پشت صحنه نمایش، می‌گذرد لذت می‌برند. در نزد گافمن این کاملا روشن است: او مثل کسی است که پشت پیش‌خوان یک عطاری ایستاده و به استراتژی‌های فروشنده و مشتری نگاه می‌کند. نگاه کنیم به توصیف زیبایی که در یک رستوران داده شده: گارسون‌هایی که از در ِ آشپزخانه بیرون می‌آیند، کاملا حرکاتشان را عوض کرده [ ومودب می‌شوند] اما وقتی مسیر برعکس [به طرف آشپزخانه] را پیش می‌گیرند، به سرعت شروع به داد و بیداد کردن، می‌کنند… این توصیف جهان اجتماعی در قالب یک نمایش بنابرتعریف، طنزآمیز است؛ در معنای دقیق کلمه بنا بر این توصیف، ادعا می‌شود: «جهان [اجتماعی] چیزی نیست که شما فکر می‌کنید، گول نخورید…» و وقتی کسی جوان باشد و بخواهد زرنگ باشد، یا خود را زرنگ اخساس کند، این کار بسیار لذت‌بخشی است که لایه‌های ظاهری ِ واقعیت بیرونی را کنار بزنیم.
این بینش می‌تواند جامعه‌شناسی خودانگیخته یک جامعه شناس نیمه-دانشمند (به قول پاسکال) باشد. این فرد نیمه- دانشمند می‌گوید: جهان یک نمایش است و این امر کاملا با دولت انطباق دارد. ( و وحشت من آن است که شما از تحلیل من هم چنین چیزی فهمیده باشید). من می‌گویم: دولت یک روایت داستانی حقوقی است، بنابراین وجود [خارجی] ندارد. بینش خاص [مجله فکاهی] «کانار آنشنه»(۳)، در سطح خاصی واقعیت دارد. اما این وظیفه جامعه‌شناس است که درک کند کمیسیون چگونه شکل گرفته است: چه کسی چه کسی را انتخاب کرده و چرا؟ چرا از این یا فرد خاص خواسته شده ریاست جلسه را برعهده بگیرد؟ او چه ویژگی‌هایی داشته؟ چگونه در کمیسیون انتخاب‌های همسو انجام می‌گیرند؟ آیا بازی‌ها از پیش ، صرفا با انتخاب اعضای کمیسیون به انجام نرسیده‌اند؟ همه این موارد بسیار درست بوده و بخشی از کار [جامعه شناس] به حساب می‌آیند. و حتی اغلب بسیار مشکل است که کار را به شکلی جلو بُرد که مذاکرات قابل ثبت شدن باشند، یا به عبارت دیگر به صورت عمومی، از طرف شرکت‌کنندگان قابل رد یا قبول باشند[…].

 

ادامه دارد….