برگردان ناصر فکوهی
(…) پرسش صرفا نوشتار روسو نیست، بلکه به خوانش ما نیز مربوط می شود و باید پیش از هر کاری، با دقت متوجه این درگیر شدن و غافلگیر شدن خود باشیم: نویسنده، درون یک زبان می نویسد و در نتیجه درون یک من [خاص]، از این رو بنا بر تعریف، گفتمان او نمی تواند مطلقا بر یک نظام، قوانین و بر [روند یک] زندگی خاص سلطه داشته باشد. او [تنها] می تواند از این گفتمان در حدی و به شیوه ای استفاده کند که آن نظام امکانش را می دهد. و خوانش باید همواره در پی [درک] آن باشد که چه رابطه نامحسوسی میان نویسنده، میان آنچه در اختیار اوست و آنچه از اختیار او خارج است، در شاکله زبانی که به کار گرفته، وجود دارد. این رابطه را نباید ظاهر شدن دوباره وکیفی سایه روشن ها، ضعف ها و قدرت ها، دانست، بلکه باید آن را ساختاری معنا دار به حساب آورد که یک خوانش نقادانه باید تولیدش کند. در اینجا، تولید کردن چه معنایی دارد؟ ما با تلاش برای توضیح این امر، تمایل داریم توجیه خود را از اصول خوانش اعلام کنیم. توجیه هایی که، تماما منفی هستند و از خلاء [فرایند] طرد، فضای خوانشی را می سازند که ما نمی توانیم در اینجا پرش کنیم: یک لکه [سیاه] در خوانش.
بدیهی است تولید این ساختار، نمی تواند به معنی بازتولید از طریق تکرار کم رنگ و محترمانه یک تفسیر باشد، رابطه آگاهانه، ارادی، هدفمندی که یک نویسنده از خلال مبادلات خود با تاریخی که به آن تعلق دارد، به برکت عنصر زبان، بر قرار می کند، بدون تردید این لحظه تفسیر تکرارکننده، باید جایگاه خود را در یک خوانش نقادانه داشته باشد. تولید ِ نقد، اگر این امر را به رسمیت نشناخته وتمام ضرورت های کلاسیک آن را رعایت نکند، ممکن است به بیراهه رفته و امکان دهد که هر چیزی را بر زبان آورد. با وجود این، هر چند چنین شرطی دارای قدرت بازدارندگی و محافظت است، اما هرگز نمی تواند یک خوانش را بگشاید.
ژاک دریدا، گراماتولوژی، ۱۹۶۷.
دریدا در ویکیپدیا
«پاره های هنر»، تکه های کوچکی هستند برگزیده، از کتابی درباره گفتارهایی از اندیشمندان و نویسندگان جهان درباره رشته های گوناگون هنر و یا نظریه هنر به طور عام. این پاره ها، به تدریج در وبگاه «انسان شناسی و فرهنگ» منتشر می شوند. رفرانس های دقیق و برابرنهاده های فارسی، در انتشار نهایی این مجموعه به صورت کتاب، در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.