برگردان ناصر فکوهی
جمع ِ نقاب ها هر چه بیش از پیش در گونه ای حفاظت گاه اسیر شده اند. جایی برای شهادت دادن درباره گذشته. این جمع ها امکان می دهند گذشته ها را آرمانی کرد و [برای نمونه] به روستائیان قبیله کونو فرصت می دهند تا با این روش در برابر فشار نفوذ بیگانگان (یعنی ما [غربیها]) که دائما برایشان تحمل ناپذیرتر می شود، مقاوت کنند. جمع نقاب ها به نوعی بایگانی مردمی هستند که از نوشتار برخوردار نبوده اند و نمی توانسته اند تاریخ خود را در کتابخانه ها ثبت و ضبط کنند. ما هم در این جمع رد پای تاثیرگزاری های پیشین را می بینیم: نقاب های رده دوم در حقیقت مجموعه ای گسترده از میراث فرهنگ سودان، فرهنگ لیبریا و فرهنگ ابورنه را در تمدنی تلفیقی، گرد آورده اند. در این نقاب ها می توان هنوز ضوابط اخلاقی و سیاسی را بازیافت. ضوابطی که شخصیت های مقدس، مسئول حفظ آنها بوده اند. پدر، تبار و گروه های خانوادگی، و جنگجو که در مرکز نظام قرار می گرفت: این شخصیت ها وظیفه صیانت از پایبندی های اساسی جامعه را برعهده داشتند: آنها بودند که به گرد خود حیات اجتماعی را سامان می دادند. زوج های مقدس، تصویری خاص از مرد و زن ها را تحمیل می کردند و نشان می دادند که چه روابطی باید میان این دو عنصر بیگانه از یکدیگر وجود داشته باشد، دو عنصر بیگانه هر چند که در منشاء جهان یگانه بوده اند. نقاب ها نشان می دهند که می توانند در رمز و راز فرایندهای پاگشایی، مهم ترین آموزگاران برای نسل های جدید باشند: آنها هستند که انسان ها را به تقدس می رسانند؛ آنها هستند که از انسان ها محافظت می کنند و مانع می شوند سنت ورسوم زیر پا گذاشته شوند؛ آنها هستند که می توانند برغم تنش های بی پایان زندگی افراد، راهنمای آنها باشند؛آنها هستنند که می توانند جامعه را نظم دهند و درعین حال خود حاصل ارتباط با جامعه به شمار آیند.
حتی شکی نداریم نقاب ها را باید دارای اهمیتی از این یعنی ابزارهایی فرعی، به شمار آورد. آنها هستند که عواطف زیباشناسانه را بر می انگیزند؛ چه برای کسانی که آنها را ساخته اند و چه برای تماشاچیانی که ناظر تغییرات و عملکرد آنها هستند. نقاب ها توانسته اند به خیالپردازی مردم دامن بزنند و خود را بر دیوارهای بیرونی کلبه های آنها بیاویزند. آنها در همان حال، بازتابی از جامعه هستند؛ بازتابی از تصویری که انسان از خود و برای خود ترسیم می کند. در این معنا، نقاب ها حاصل عواطف و عواملی برانگیزاننده برای عواطف قدرتمند به شمار می آیند. جمع نقاب ها بدین ترتیب به کتاب ِ فرزانگی مردمان بدون نوشتار و بدون ساخت و سازهای غول آسا، تبدیل می شود. در بطن جهانی انسانی که به شدت در مرزهای تنگ خود باقی مانده و حدودش با فشارهای طبیعتی وحشی و بیگانگانی متخاصم تعیین می شوند، نقاب ها امکان می دهند تا میوه هایی خیالین را به بار نشاند. از برخی ابعاد، آنها با یکدیگر همساز می شوند. ژ.بورو در کتابش «نقاب ها» این پرسش را مطرح می کند: «چرا سیاهان در روزگاران گذشته، بر چهره خود نقاب می گذاشتند؟» شاید مهم ترین پاسخی که بتوان به این پرسش داد، این باشد: برای تمایلی که به گریز از فردیت داشتند؛ برای اراده ای که در «افزایش آکندگی و قدرت های فرد» داشتند. اما این مطالعه در عین حال بر خطرهایی تاکید دارد که با تاکید بر این جنبه از تمدن آفریقایی، ما را تهدید می کنند: نقاب ها به بهانه ای برای ما تبدیل می شوند؛ پلکانی برای آنکه رویاهای ما از آن بالا روند. و اینجاست که موضوع اصلی را فراموش می کنیم. منظور من دقیقا آن است که آنچه بیشترین اهمیت را دارد در روابط میان افراد است. میان انسان ها و اشیاء؛ اشیائی که جمع نقاب ها، گویی تصویری از آنها هم هست.این روابط، جمع نقاب ها را در خود حمل می کنند و برغم سکونی ظاهری که در آن به چشم می خورد، بدان تحرک می بخشند. در تمدن هایی که ساختارهای مادی در آنها شکننده اند، بی رنگ شدن خدایان، پی آمدهای بسیار بیشتری از جوامعی دارد که بناهای بزرگ دارند. زیرا نه معابد عظیمی در آنها هست، نه کتاب های [مقدس] ابدی تا بر وجود شکوه و عظمتی در گذشته ها، شهادت دهند؛ هیچ چیز، جز همین شخصیت های مناسکی که کودکان از خردسالی خود را با آنها سرگرم می کنند.
بلاندیه در ویکیپدیا
«پاره های هنر»، تکه های کوچکی هستند برگزیده، از کتابی درباره گفتارهایی از اندیشمندان و نویسندگان جهان درباره رشته های گوناگون هنر و یا نظریه هنر به طور عام. این پاره ها، به تدریج در وبگاه «انسان شناسی و فرهنگ» منتشر می شوند. رفرانس های دقیق و برابرنهاده های فارسی، در انتشار نهایی این مجموعه به صورت کتاب، در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.