کامیلو سیت (Camillo Sitte)(1843-1903) معمار و تاریخ دان هنر اتریشی در سال ١٨٨٩، کتاب خود “هنر ساختن شهرها” را منتشر کرد. او در این کتاب به مساله هماهنگی میان ساختمان ها و پیرامون آنها پرداخته بود. این کتاب بسیار تاثیر بخش بود و در آن واحد هم به جریان باغشهرهای ریموند انوین الهام بخشید و هم به شهرسازی فرهنگ گرای آنگلو ساکسون.
بسیار شگفت انگیز است که در دوران مدرن تاریخ هنر، ساخت شهرها تا چه اندازه از تاریخ معماری و سایر هنرها فاصله گرفته است. البته این تفاوت در دوره رنسانس و دوره های بعدی نیز مشهود بود. اما بعدها وقتی برای دومین بار سبک های قدیمی مطرح شدند، باز هم شدت بیشتری گرفت. تقلید از بناهای باستانی با دقت زیاد انجام و الگوهای آنها با وفاداری کامل باز تولید می شد. این شور و هیجان نسبت به هنرهای قدیمی تا جایی پیش رفته بود که با صرف هزینه های بسیار بناهایی بدون کارکرد مفید و بی آنکه به هیچ نیازی واقعی پاسخ دهند، باز تولید می شدند. بدین تر تیب بود که در راتیسبون، والهالا با الگوبرداری از معابد یونانی بر پا شد؛ یا در مونیخ فلدرنهاله با الگوی لوژیو دی لانتزی در فلو رانس، ساخته شد. همچنین کلیساهای زیادی با الگوی نیایشگاه های مسیحیان نخستین برپا و پیش دروازه (پروپیلایا)های یونانی و گنبد های گوتیک بازسازی شدند. اما پرسش آن بود: میدان هایی در خور چنین بناهایی کجا بودند؟ آگوراها ، فوروم ها، سینیوریا ها، و میدان های بازار؟ هیچکس به فکر ساختن این فضاها نبود.
کیست که امروز دغدغه ساختن شهرها را به مثابه آثار هنری داشته باشد؟ امروز در چنین پرسشی بیش از هر چیز مساله ای فناورانه دیده می شود که باید به فکر حل کردنش بود. با وجود این، اگر مشخصات شهر های مدرن به هیچ شکلی پاسخی به آرمان های هنری ما نباشند، ما شگفت زده و سرگشته باقی می مانیم؛ نمی دانیم چطور می توانیم موقعیت کنونی را بهبود دهیم، زیرا در هر مورد جدیدی، نقشه محله ها صرفا با دیدگاهی فنی مطالعه خواهد شد، گویی موضوع کار، طراحی مسیر یک راه آهن یا هر ساخت و سازی دیگر است که هیچ ربطی به هنر ندارد.
امروز هیچ یک از رساله های تاریخ هنر که در آنها اهمیت بسیار زیادی به مطلعه بر کوچکترین اجزا داده شده، در هیچ فصلی از برنامه ساخت یک شهر دیده نمی شود. و این در حالی است که کار صحافان و خیاطان در آنها در کنار آثار فیدیاس و میکل آنژ تحلیل می شوند.
سازندگان شهرهای مدرن دیگر از وسایل و ابزارهای چندانی برای به بیان در آوردن هنر خود برخودار نیستند. در برابر غنای گذشته. دوران ما تنها قادر بوده است مکعب های سنگین را کنار هم با دقت، ردیف کند. اگر معمار بخواهد خانه خود را با برج ، مهتابی ها، ستون های زن پیکر (کاریاتید)، یا پشت بام تزیین کند، دفترچه طراحی اش آکنده از آنهاست و همه منابع لازم برای این کار را می یابد؛ اما هرگز کسی پشیزی هم به او کمک نمی کند که ستون و دروازه و طاق نصرتی به پا کند یا به میدان ها و خیابانها شکلی هنری بدهد زیرا فضا که قاعدتا باید به همه مردم تعلق داشته باشد، در عمل تنها به متخصصان مهندسی و بهداشت واگذار شده است. همه شکل های هنر ساخت شهر یکی پس از دیگری از میان رفته اند به گونه ای که دیگر هیچ چیز حتی یک خاطره هم از آنها باقی نمانده است. اثبات این ادعا چندان مشکل نیست. در واقع همه ما می توانیم حس کنیم چقدر میدان های یک شکل و تکراری امروزی ، با میدان های قدیمی که هنوز هم ما را محسور خود می کنند، متفاوت هستند. با این وصف، امروز به نظر ما کمابیش “طبیعی” می آید که همه کلیساها و بناهای بی شمار در مرکز یک فضای وسیع قرار بگیرند، که خیابانها بر اساس الگوی شطرنجی کشیده شده باشند و برش ها ی بزرگی را در صحن میدان هایی بگشایند که پیش از این با کمربندی از بناهای غول اسا محصور بودند. شکی نیست که شکل وشمایل کهنه شهرهای قدیمی به نظر ما جذاب می آیند، ولی ما نمی دانیم از چه روشهایی استفاده شده تا به چنین تاثیرگزاری هایی آنقدر گوناگون از هنر دست یافته شود.
«پاره های معماری»، تکه های کوچکی هستند برگردان ناصر فکوهی و برگزیده، از کتابی درباره گفتارهایی از اندیشمندان و نویسندگان جهان درباره رشته های گوناگون معماریو یا نظریه های آن به طور عام. این پاره ها، به تدریج در وبگاه «انسان شناسی فرهنگ» منتشر می شوند. رفرانس های دقیق و برابرنهاده های فارسی، در انتشار نهایی این مجموعه به صورت کتاب، در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.
پاره های معماری و هنر روزهای شنبه به طور متناوب منتشر می شوند.
سیت در ویکیپدیا
پاره های معماری ۱، کریستیان دوپورتزامپارک: شکل ِ خلاء
پاره های معماری ۲، ژان نوول: برای یک معماری بدون الگو
پاره های معماری (۳)، حسن فتحی: یافتن شکل طبیعی
پاره های معماری (۴)، لوکوربوزیه: علیه معماران
پاره های معماری (۵)، کوبین: ساعت سحرانگیز
پاره های معماری(۶)، بلنفورد ادواردز: معبد کرناک
پاره های معماری (۷)، رنتزو پیانو:بازیابی فضاهای «از دست رفته» شهری