پاره‌های اندیشه و هنر(۲۹): ژرار التاب؛ دو گونه انسان‌شناسی در فرانسه

 

تا همین سال‌های اخیر، اگر از چند مورد استثنایی بگذریم، تنها دو گونه انسان‌شناسی در فرانسه مشاهده می‌شد که چه در سطح پژوهشگران و چه در سطح نهادهای پژوهشی کاملاً از  یکدیگر متمایز بودند: از یک سو انسان‌شناسی جوامع دوردست و از سوی دیگر انسان‌شناسی جامعۀ فرانسه. در این دوگانگی نوعی سلسله‌مراتب نیز مشهود بود، در حالی که خلاقیت‌ها و نظریه پردازی‌ها و اعتبار روشنفکرانه در دست انسان‌شناسیِ جوامع دور متمرکز بود، انسان‌شناسی فرانسه بیشتر در چارچوب میراث فرهنگی و روستاها متبلور شده و به صورت تنگاتنگی با موزه‌شناسی پیوند خورده بود و در آن چندان بازتابی از مسائل انسان‌شناسی دور دست نیز دیده نمی‌شد. البته در مقایسه‌ای سریع با انسان‌شناسی انگلیسی زبان باید گفت که این جدایی و دوگانگی خاص انسان‌شناسی فرانسه بود و آنچه این امر را تأیید می‌کرد این‌که جریان نظری کنونی در انسان‌شناسی تفسیری (که یکی از محورهای اساسی آن این است که شناخت جوامع و فرهنگ خودی می‌تواند  ‌از خلال جامعه و فرهنگ دیگران بگذرد) هیچ اقبالی در فرانسه نیافت و جز بازتابی اندک و بسیار با تأخیر – که نمونه‌اش نخستین ترجمه‌های دیرهنگام (۱۹۸۶) از متون نظری کلیفورد گیرتز به زبان فرانسه است- نداشت.
در همین رابطه، یعنی جدایی میان دو گونه انسان‌شناسی (از سال‌های دهه ۱۹۶۰) سلطۀ یک تفکر جدید از خلال کلود لوی استروس نیز آغاز شد. تفکری که امر کنونی جامعۀ ما را به عنوان موضوع پژوهش انسان‌شناختی نفی می‌کرد. در اینجا مفید خواهد بود که به صورتی اختصاری دو استدلال مطرح در این تفکر را بیان کنیم:

– انسان‌شناسی در جامعۀ معاصر موضوعیت ندارد زیرا حوزۀ آن یعنی مبادلات بین شخصی در این جامعه فاقد خود مختاری است و در آن تنها می‌توان شاهد به عمل درآمدن نظم‌های جهانی ارتباطی بود.

– تنها در چارچوب یک فاصلۀ حداکثری (یعنی در شرایط تقابل به مثابۀ یک بیگانه) است که می‌توان به امکان تولید شناخت از درون (یکی از اهداف اساسی انسان‌شناسی) رسید در حالی که وقتی انسان‌شناس با دنیای اجتماعی‌ای سروکار دارد که خود یکی از کنشگران آن است، قادر نیست خود را از پیوند خویش با مخاطبانش رها کند و در بازنمودهای مشترکش با آن‌ها اسیر می‌ماند و شناختی که ممکن است تولید کند در بند چشم‌اندازهایی آن‌ها خواهد ماند.

–   نزد کلود لوی استروس این استدلال به یک ممنوعیت می‌انجامد، با این وصف دو پرسشی که او طرح می‌کند تعیین‌کننده هستند و اعتبار انسان‌شناسی در جوامع معاصر خود تا اندازه زیادی بستگی به پاسخ‌هایی دارد که به این پرسش‌ها عرضه می‌کند.

 

Althabe, Gérard, 1992, Vers une éthnologie du présent, Paris, éd. de la Maison des Sciences de l’Homme, pp. 247-257