ادگار مورن / برگردان ناصر فکوهی
توضیح: ادگار مورن، فیلسوف، انسانشناس و اندیشمند فرانسوی را نمیتوان در طبقهبندیهای متعارف علوم انسانی جای داد، اما بدون شک باید وی را یکی از تاثیرگذارترین چهرههای فکری قرن بیستم فرانسه دانست که نفوذش بسیار فراتر از مرزهای این کشوررفته است. کتاب چند هزار صفحهای «روش»، اثرعظیم مورن است که تا کنون چندین جلد از آن به فارسی نیز ترجمه شدهاند و در آن مورن، نظریه معروف خود درباره پیچیدگی جوامع انسانی را ارائه داده است، یکی از آثاری است که بیتردید در تاریخ علوم انسانی جهان پایدار خواهد ماند. یکی از ابعاد کار مورن که کمتر شناخته شده است، فعالیت او در زمینه فیلم مستند از جمله با ژان روش بوده است. مورن دیدگاههای نظری بسیارظریفی نیز درباره این هنر داشت. متن کوتاه زیر از کتاب « سینما یا انسان خیالین، نگاه انسانشناسی» برگرفته شده که مورن در سال ۱۹۵۶ منتشر کرد. در این متن، مورن موضوع صدا و غیرواقعی بودن آن را در رابطه با تصویر بررسی کرده است:
در زمینه صدا، پیچیدگی واقعیت و عدم واقعیت، پیش از هر چیز بر گرد عدم واقعیت موسیقیایی شکل میگیرد. زندگی واقعی تبعا فاقد آواهای موسیقی است. اما موسیقی، حتی در زمان فیلمهای صامت نیز آنها را همراهی میکرد و بعدها همیشه درهر فیلمی یک نوار صدا و موسیقی نیز وجود داشت. این نیاز به موسیقی در قطب مخالفی با نیاز به غیبت قرار دارد. تضادی شگفتانگیز میان چشم و گوش به گونهای که گوش به چیزهایی امکان دهد که چشم نمیتواند ممکن کند.
نوار صدا افزون بر این، به واقعیت ظاهری که چنین در بازنمایی اشیاء جای گرفته نیز یورش میبرد. کلمات به هیچ وجه از دهان شخصیتها بیرون نمیآیند بلکه از بلندگوهایی خارج میشوند که بیرون از پرده قرار گرفتهاند. انطباق جملات با حرکت لبها، از طریق صداگذاری پس از فیلمبرداری و دوبلاژ در هم شکسته میشود. صداهایی نه چندان قانعکننده در فیلمی دوبله شده که «طبیعی» بودن اساسی در جایی دیگر را نفی میکند. شخصیتها حتی تا جایی پیش میروند که میتوانند صداها و زبان خود را بنا بر آنکه آیا سخن میگویند یا آواز میخوانند، تغییر دهند.
اما شنوایی همه اینها را تحمل میکند در حالی که چشم نابردبار است. بنا بر تحقیقی که انجام شده است ۸۰ درصد از تماشاچیان فرانسوی ترجیح میدهند به جای فیلمهای زیرنویسدار، فیلمهای دوبله شده را ببینند. چارلز فورد نیز میگوید: «در ایتالیا تا سال ۱۹۴۰، صدا در فیلمهای دوبله شده، بدون آنکه مردم ناراحت شوند، ابدا با تصویر خوانایی نداشت». حتی امروز نیز که وضعیت دوبلاژ بسیار بهتر شده است، این عدم انطباق کامل همچنان باقی است. در بسیاری از سکانسها و حتی بسیاری از فیلمها ، نظیر فیلم «جاده»، فیلمبرداری به صورت صامت انجام شده و صداگذاری بعدا انجام میگیرد اما نتیجه ضعیفی که از این کار بیرون میآید، تماشاچیان را ناراحت نمیکند.
ما میبینیم که حضرت مسیح، نرون و علیبابا در لباس ها و دکورهایی که تلاش میشود به واقعیت تاریخی وفادار باشند، به زبان فرانسوی، آمریکایی یا روسی سخن میگویند. البته روشن است که فهمیده شدن در این زمینه پیش از عینی بودن قرار میگیرد. اما مهم آن است که دلبخواه بودن قرارداد زبانشناختی، اصولا احساس نمیشود. به همین ترتیب نیز موسیقی فیلم صداهای عجیبی را در واقعیت قرار میدهد، بدون آنکه این کار در نظر تماشاگر خدشهای به واقعیت تلقی شود. و حتی از این هم بیشتر، ذهنیت موسیقی در رقابت با دیالکتیکی که عینیت اشیاء را به ذهنیت بدل کرده است، عینیت را در آنها بیشتر میکند.
موسیقی در واقع به مثابه یک پیچیدگی امر غیرواقعی و امر واقعی ، مرکزیت عدم واقعیت را احاطه میکند. شیئی و موسیقی، در امر پیچیده، به این ترتیب در برابر یکدیگر قرار میگیرند، اما به یکدیگر شباهت دارند و هر دو آنها از طریق انتقالها، گذارها، بازسازیهایی که فیلم به عمل در میآورد، تغذیه میشوند.
منبع:
Morin, Edgar, 1956, Le Cinéma ou l’Homme Imaginaire, Essai d’anthropologie, Paris, Minuit, pp.167-168.