شهرشرکتها، مفاهیم، آسیب ها و چشم اندازها / ناصر فکوهی، تهران، انتشارات انسانشناسی، ۱۴۰۱
شهر صنعتی، مکانی برای معیشت
با وقوع انقلاب صنعتی بود که کار و فعالیت به قلمروی شهر وارد شد و شهر صنعتی به وجود آمد. اما پیش از آنکه به چگونگی تولد شهر صنعتی بپردازیم، لازم است که واژۀ شهر[۱] را مورد توجه قرار دهیم. زیرا اطلاق یک واژۀ واحد به سکونتگاهی که طی تاریخ چندهزارسالۀ یکجانشینی انسان تحول یافته، ممکن است موجب به وجود آمدن تصوری نادرست و تقلیلیافته شود.
باید به یاد داشته باشیم که شهر پیشامدرن با شهر مدرن صنعتی، اساساً مفهوم متفاوتی دارد. شهرپیشامدرن با انقلاب نئولتیک[۲] متولد شد و تا چندین هزار سال تداوم داشت. در مقابل، شهر صنعتی در اواخر قرن ۱۸ با انقلاب صنعتی تکوین یافت؛ این تولد یا در قالب شهرهای جدید صنعتی، و یا شکلی تحولیافته از شهرهای پیشین بود. گاه از شهر صنعتی با عنوان شهر مدرن نیز یاد میشود که دولت-ملتها[۳] به وجودش آوردهاند و اندیشمندانی چون هانری لوفبور[۴]، دیوید هاروی[۵] و … دربارۀ آن نظریهپردازی کردهاند[۶].
در دوران پیشاصنعتی اکثریت مردم در خارج از شهر زندگی میکردند؛ زیرا شهرهای پیشامدرن محل سکونت اقلیتی از طبقۀ ممتاز جامعه بودند. تنها به هنگام جنگها، شهر به پناهگاهی تبدیل میشد که مردم به آن، به ویژه در شبها، پناه میبردند. شهر پیشامدرن، جز برای اقلیت کوچک خدمتگزار طبقۀ ممتاز یا برای تجار و صنعتگرانی که در بازار فعالیت میکردند، مکان معیشت نبود. اما با صنعتی شدن جوامع و استقرار کارخانهها در شهرها، شهرها به محل کار و معیشت تبدیل شدند.
انقلاب صنعتی خود حاصل جمعی از عوامل بود: ۱- ابداع وسایل و دستگاههایی که جایگزین بدن انسان و نیروی کار انسان میشوند. ۲- ثروت بسیار زیادی که به واسطۀ استعمار و اشغال کشورهای دیگر به اروپا میآمد.
از یک سو، سرمایهداران و طبقۀ بورژوا که صاحب وسایل تولید بودند، نیاز داشتند که کارخانههایشان ساعات متمادی کار کند؛ به همین دلیل مردم را در جایگاه کارگر، اعم از زن و مرد، به کارخانهها جذب میکردند. در آن دوران ساعات کار بسیار طولانی بود (۱۲ الی ۱۶ ساعت)، و حتی کار کودکان نیز امری عادی تلقی میشد. بسیاری از کودکان و زنان ناگزیر بودند که در کارخانه بمانند؛ این موضوع موجب شده بود که زندگی خانوادگی تهدید شود. از سوی دیگر، فاتحان اروپایی از ابتدای قرن هفدهم به شکل گستردهای وارد قارۀ آمریکا شده بودند و معادن و محصولات کشاورزی آن سرزمینها را با استفاده از بردهداری گسترده، به اروپا منتقل میکردند. این گسترش ثروت موجب توسعۀ سیستم بانکی شد.
در نتیجه، انباشت سرمایۀ حاصل از استعمار و در دسترس قرارگرفتن ابزارهای یاد شده، دو عامل مهمی بود که به انقلاب صنعتی انجامید. صنعت به منشأ معیشت جدیدی تبدیل شد و جای کشاورزی را به مثابه محصول اصلی تولید و ثروت اجتماعی گرفت؛ بدین ترتیب، در همان حال که زمینهای کشاورزی در پیرامون شهرها باقی ماندند، در مراکز شهری زمینهای شهری هرچه بیشتری به شیوۀ جدیدی صنعتی شدند، یعنی کارخانجات جای کارگاههای سابق را میگرفتند.
شهرها آکنده از کارخانهها و کارگرانی میشدند که روزها برای کار به آن میآمدند. برخی از این کارگران در شهر مسکنهایی بیکیفیت و ارزان قیمت پیدا میکردند. این شروع بحران مسکن بود که تا امروز ادامه یافت و با گران شدن قیمت زمینهای شهری هرچه بیشتر شد. اما تعداد روزافزونی از کارگران جایی در شهر نمییافتند و شروع به مسکن گزیدن در حاشیه شهرها و بیرون دروازههای آنها کردند. این روند پدیدۀ حاشیه نشینی و به اصطلاح امروز «مسکن غیررسمی» را به وجود آورد. کارگر به عنوان یک طبقۀ اجتماعی جدید ظهور کرد. پیش از آن، در شهر پیشاصنعتی، صنعتگران یا آرتیزانها[۷] در شهرها بودند که اصطلاحاً به آنها استادکار گفته میشود. این استادکاران در کنار خود شاگردانی داشتند و به تربیت آنها میپرداختند. اما شهر به یکباره به پدیدهای تبدیل شد که هزاران نفر در آن کار میکردند.
امروز در ایران هنوز شهرهایی را میتوان یافت که کارخانههایی در آنها وجود دارد. اما در کشورهای توسعهیافته کارخانهها و کارگاهها از شهر خارج شدهاند، و اقتصاد شهر به سوی بخش خدمات سوق یافته است. اما از سالهای ۱۸۰۰ که انقلاب صنعتی به وقوع پیوست، تا سالهای دهۀ ۱۹۷۰، شهر عمدتاً مرکز صنایع بود و ناگزیر جمعیت زیادی را در خود جای میداد. در نتیجه شهر با مسائل حادی همچون مسئلۀ مسکن روبهرو بود؛ زیرا افرادی که برای کار به شهر میآمدند، نیاز به جایی برای ماندن داشتند. اما به دلیل استقرار صنعت در شهر، زمینهای شهری آغاز به گران شدن کردند و همین موجب شد، همانطور که گفتیم، بخش زیادی از کارگران نتوانند برای سکونت به درون شهر راه یابند؛ از این رو عمدتاً در حاشیۀ شهر ساکن شدند. با وجود آنکه حاشیهنشینی در این زمان آغاز شد، اما حتی با خروج بعدی صنایع از شهرها، به دلیل تداوم مرکزیت شهرها به مثابه مراکز کاری و مالی و تداوم بحران مسکن، ادامه یافت و حتی تشدید شد.
شهرها در این زمان، هرچه بیشتر با افزایش جمعیت و کمبود امکانات رفاهی وضعیت سختتری مییافتند و میزان فقر و مرگ و میر کودکان در اقشار فرودست بیشتر میشد. شهر صنعتی، به خصوص در مرکز خود، با مشکلاتی چون میزان زیاد آلایندگی، نبود بهداشت و فضاهای بهداشتی، مسئلۀ دفع زباله، و … روبرو بود. فردریش انگلس[۸] که کتاب «وضعیت طبقۀ کارگر در انگلستان»[۹] در قرن نوزدهم، را دربارۀ زندگی کارگران در شهرهای انگلستان به ویژه منچستر نوشت که به یکی از کتابهای کلاسیک و اساسی و تبدیل شد که توصیفی دقیق از نابسامانیهای ساکنان شهری در این دوران میداد: در خانههای این طبقه توالت عمومی، آب لولهکشی، فاضلاب و سایر امکانات رفاهی وجود نداشت و میزان مرگومیر و بیماری در میان مردم به ویژه کودکان بالا بود. حتی در سیستم اجتماعی نیز امتیازهایی مانند بیمه و بازنشستگی وجود نداشت.
اندیشیدن به جهانی بهتر پیشینهای بسیار قدیمی در میان متفکران اجتماعی و فیلسوفان دارد؛ اما از همان زمان که شهرهای صنعتی و طبقۀ کارگر از مشکلات یادشده رنج میبردند، گروهی از مصلحان اجتماعی به این موضوع میاندیشیدند که برای بهبود وضعیت زندگی طبقۀ کارگر چه باید کرد. رویکرد آنها با عنوان تفکر اتوپیایی[۱۰] شناخته میشود. برخی از این مصلحان دست به عملی کردن ایدههای خود در قالب سکونتگاههایی جدید زدند؛ این سکونتگاهها به شهرشرکتهایی که بعدها در قرن بیستم ساخته شدند، شباهتهایی دارند.[۱۱]
به تدریج، دو نوع واکنش در برابر وضعیت شهرهای صنعتی و زندگی کارگران در این شهرها به وجود آمد ۱- واکنش تعاونیگر یا اصلاحطلبانه که به دنبال یافتن راهی غیرخشونتآمیز است.[۱۲] ۲- واکنش انقلابی که عمدتا همراه خشونت است که منشا اندیشههای سوسیالیستی مدرن است. در بخش بعدی، دربارۀ این دو گروه به تفصیل صحبت خواهد شد.
[۱] در زبان فارسی شهر یا شار دارای ریشۀ باستانی هستند. صورت قدیمی این واژگان شُتر، خشتر است که از ریشۀ خشی به معنای شاهی کردن آمده است. شهر ایرانی در واقع یک شهر-قدرت یا محل استقرار پادشاه بوده است. واژۀ urban در انگلیسی یا urbain در فرانسوی (به معنای شهری) از Urbs آمده که به شهر رُم اطلاق میشد که مرکز امپراطوری روم بود. واژۀ cité در زبان فرانسه از civitas لاتین برگرفته شده به معنای شهر از منظر شخصیت حقوقی آن است. در زبان فرانسوی cité به مرکز یا بخشهای قدیمی یک شهر بزرگ گفته میشد. city در زبان انگلیسی از همین واژه گرفته شده است و پس از انقلاب صنعتی برای نامیدن شهرهای بزرگ و مرکزی در برابر شهرها کوچک به کار میرفت. این امر به دلیل فاصله گرفتن شیوۀ زندگی در شهرهای بزرگ به ویژه لندن از زندگی روستایی سکونتگاههای دیگر بود. (برگرفته از کتاب انسانشناسی شهری، ناصر فکوهی، نشر نی، صص: ۲۸-۲۶).
[۲] انقلاب نئولتیک یا نوسنگی اصطلاحی است که گوردون چایلد (۱۹۵۷-۱۸۹۲) برای پیدایش و گسترش یکجانشینی و کشاورزی به کار برد. زمان وقوع این انقلاب حدود ۱۰ هزار سال پیش تخمین زده میشود. نخستین روستاهای ناپایدار در آن زمان شکل گرفتند.
[۳] nation-state
[۴] Henry Lefebvre (1901-1991)
[۵] David Harvey (1935)
[۶] هانری لوفبور، نظریهپرداز فرانسوی، متأثر کارل مارکس و مکتب مارکسیستم بود. از نظر او در شهر مدرن، زندگی روزمره همچون یک واقعیت گسسته و تکهتکه شده موجب «از خود بیگانه شدن» انسانها شده است. از مهمترین آثار لوفبور میتوان به تولید فضا و زندگی روزمره در جهان مدرن اشاره کرد. دیوید هاروی، نظریهپرداز انگلیسی، از متأثران دیدگاههای لوفبور است؛ نظریات او بیشتر معطوف به واقعیت نابرابری، تعارض و خشونت در شهر مدرن است. از آثار او میتوان به عدالت اجتماعی و شهر و شهرهای شورشی اشاره کرد.
[۷] artisan
[۸] Friedrich Engels (1820-1895)
[۹] The Condition of the Working Class in England (۱۸۴۵)
[۱۰] utopian
[۱۱] رابرت اوئن (۱۸۵۸-۱۷۷۱) (Robert Owen) از مصلحانی بود که تلاش کرد دیدگاههای نظریاش برای ارتقای وضعیت کارگران را عملی کند. کاهش ساعات کار به ۸ ساعت در روز، اهمیت آموزش و بهبود وضعیت مسکن محور دیدگاههای او بود. او در بریتانیا خود صاحب کارخانه بود و کوشید وضعیت زندگی را برای کارگران خود بهبود ببخشید. اون در سال ۱۸۲۵، ایدههایش را در قالب مجتمعی سکونتی با نام نیوهارمونی در آمریکا به اجرا درآورد. او در این کار توفیق پیدا نکرد.
[۱۲] مارکس و انگلس به گروه اول تعلق داشتند و راهچاره را تنها در کنش انقلابی میدیدند. آنها راهحلهای گروه دوم (کسانی چون ژوزف پرودون، رابرت اوئن و …) برای بهبود مسکن یا ساخت مجتمعهای سکونتی را رد میکردند. آنها مسئلۀ مسکن طبقۀ کارگر را تنها جزئی از مسئلۀ کلی جامعه میدانستند که تنها با انقلاب و ایجاد جامعهای بیطبقه حل میشود.