پاره‌ای از یک کتاب(۳۴): پاره‌های انسان‌شناسی

 پاره‌های انسان‌شناسی/ ناصر فکوهی/ تهران/ نشر نی/ ۱۳۸۳

جشن‌‏هاى سال نو

تقویم‌‏هاى شمسى، با نشانه‌‏گذارى واحد بزرگ سال، از ابتدا یک چرخه سیاسى را که مبناى آن چهار فصل است، آغاز مى‏‌کنند. این نشانه‌‏گذارى از آن‌‏رو مشخصه سیاسى به خود مى‌‏گیرد که مى‌‏تواند بر مفهوم تجدید آفرینش انطباق یابد و این تجدید خود را در مفهوم جشن به‌‏طور عام و در جشن‌‏هاى سال نو به‌‏طور خاص متبلور مى‌‏سازد.

اما ابتدا باید بر این نکته تأکید کنیم که در اسطوره‌‏شناسى سیاسى، همواره شاهد آن هستیم که به وجود آمدن یک قدرت سیاسى، شکلى نمادین است که گذار از هاویه؛ یعنى حالت پریشانى و هرج‌‏و‌مرج پیش از آفرینش، را به نظم کیهانى بازمى‌‏نماید. این چرخه که در برخى از ادیان مفهوم آفرینش از نیستى را در بردارد و با یک چرخه فرجام‏‌شناختى تکمیل مى‌‏شود که در آن یک حالت آرمانى نخستین با دخالت یک عنصر شیطانى  اغلب در قالب یک موجود شیاد (تریکستر)؛ یعنى عنصرى خرابکار چون مار، اغواگر آدم و حوا – بار دیگر به حالتى رنج‌‏آور سقوط (هبوط) مى‏‌کند، ما در آن با نوعى حاکمیت هاویه رو‌به‌‏روییم و سرانجام به یک حالت آرمانى دیگر مى‏‌رسد که در فرجام به‏‌وجود مى‏‌آید. جشن‌‏ها درحقیقت در پى تثبیت و یادآورى سه عنصر هستند: اصلیت انسان (بهشت گمشده)، هویت انسان (جهان کنونى)، و سرنوشت آتى انسان (بهشت آرمانى). از این‌‏رو، جشن را باید به معنایى تمرینى براى دستیابى به آرمان‏‌هاى آتى شمرد. گویى در جشن، انسان‌‏ها از فشار و رنج موقعیت هبوط آزاد مى‌‏شوند و براى زمانى محدود به بهشت آرمانى دست مى‌‏یابند. رابطه میان جشن و ممنوعیت‌‏هایى نظیر روزه‌‏دارى روشن است. جشن‌‏ها عموماً پس از دوره‏‌هاى ممنوعیت به‌‏وجود مى‏‌آیند و به آن حالت، پایان مى‌‏دهند. ممنوعیت معنى کمبود و نبود را در خود دارد؛ یعنى بسته بودن و اسارت را درحالى‏‌که جشن، مفهوم فراوانى، هستى باز بودن، و آزادى را در خود جمع مى‏‌کند. واژه معروف کارناوال (که در نزد باختین معنایی تازه می‌یابد) در زبان ما نیز وارد شده است، از ریشه لاتین carne levare ؛ یعنى خوردن (برداشتن) گوشت است که به جشن پایان روزه‌‏دارى مسیحایى و ممنوعیت خوردن گوشت در آن اشاره دارد. اغلبِ جشن‏‌هاى گذار؛ یعنى تولد، بلوغ، ازدواج، و مرگ گویاى همین گذر از یک حالت بسته به حالتى باز، از انقباض به انبساط از تنگى به گشادى هستند. تبلور این رهایى‏‌یافتن به‌‏صورت رفتارهاى مبالغه‌‏آمیز (افراط در خوردن و نوشیدن) یا معصیت آلود (بى‏‌بند و بارى‏‌هاى جنسى) در گروهى از فرهنگ‌‏ها به‏چشم مى‏‌خورد که این امر، خود استفاده از آرایش‏‌هاى تند، نقاب‏‌ها، و تغییر شکل دادن‏‌ها را نیز در این جشن‏‌ها توجیه مى‌‏کند. به هر رو، تجدید آفرینش در گروهى از جشن‏‌ها به آن‌‏ها بارى مقدس مى‏‌دهد. هنوز در زبان انگلیسى به جشن holiday ؛ یعنى روز مقدس، گفته مى‌‏شود. تقدس جشن‏‌ها معنایى ضد‌شیطانى را نیز در خود حمل مى‌‏کنند: شیاطین دشمنان شادى و شادمانى و در پى برانداختن جشن‏‌ها هستند، از این‌‏رو بسیارى از جشن‏‌ها – نظیر جشن سال نو مسیحیان، جشن سال نو چینى، و چهارشنبه‌‏سورى در جشن سال نو ایرانى – در خود مناسکى دارند که به ترساندن، بیرون راندن، و دور کردن شیاطین اختصاص دارند. ایجاد سروصدا و روشن‌‏کردن آتش، براى راندن شیطان‏‌ها، احتمالاً ریشه در دوران زندگى انسان‌‏هاى شکارچى پیش از عصر کشاورزى دارد. اما بجز این مفهوم نمادین جشن‏‌ها، که همواره آفرینش را تجدید و امید به فرجام و دست‏‌یافتن دوباره به بهشت گمشده را ایجاد مى‌‏کنند، جشن‌‏ها، به‌‏ویژه جشن‏‌هاى سال نو، معنایى سیاسى را نیز در خود دارند. میرچیا الیاده در مطالعات خود مثال‏‌هاى زیادى از انطباق عمل تأسیس سیاسى و آفرینش جهان مى‌‏آورد. مثلاً در فیجى، مراسم بر تخت نشستن پادشاه، آفرینش جهان یا آفرینش زمین نامیده مى‌‏شود. در هند همین مراسم rajasuya ، به معنى بازآفرینى جهان است و در مصر بر تخت نشستن فرعونِ جدید، به‌‏معناى آفرینش عصرى نو که پس از گسست و از میان رفتن هماهنگى میان جامعه و طبیعت به‏‌وجود مى‏‌آید بوده است.

جشن‏‌هاى سال نو، گونه‌‏اى از نشانه‌‏گذارى زمانى هستند که نقش تثبیت‏‌کننده حافظه را دارند و این تثبیت در گروهى از این جشن‏‌ها در حوزه سیاسى انجام مى‌‏گیرد. سال، نوعى نشانه‏‌گذارى زمانى است که چرخه را در گونه بازنمایى مى‏‌کند؛ نخست چرخه طبیعى فصل‏‌ها را که در تمدن‏‌هاى کشاورزى معنایى کامل مى‏‌یابند. بازآفرینى جهان در این‏‌جا در بازآفرینى و بارورى موجودات طبیعى (گیاهان و دام‌‏ها) به‏‌طور دائم خود را در ذهن انسان متبلور مى‌‏کند، به‏‌گونه‏اى که مفهوم سال در بعضى از فرهنگ‏‌ها با مفهوم جهان یکى است.

اما در کنار این چرخه طبیعى، ما با یک چرخه سیاسى نیز روبه‌‏رو هستیم که در آن قدرت سیاسى در جشن سال نو باید خود را بار دیگر تجدید و تثبیت کند.

در این مفهوم، آفرینش به‌‏معناى ظهور قدرت سیاسى گرفته مى‌‏شود که در آن یک رابطه حاکمیت میان حاکم و حکومت‏‌شوندگان به‏‌وجود مى‌‏آید. دوگونه رفتار اسطوره‏‌اى در این‏‌جا قابل مشاهده است: اطاعت و فرمانبردارى یا طغیان و نافرمانى در اسطوره‌‏هاى آفرینش یهودى مسیحى و اسلامى، نقش مخرب شیاد در عمل نافرمانى (طغیان = طاغوت) ظهور مى‌‏کند که به سقوط انسان از بهشت گمشده به سرنوشت زمینى مى‏‌انجامد. از این‏‌رو، در اندیشه اسطوره سیاسى، اطاعت رفتارى است که به تثبیت آفرینش مى‏‌انجامد و نافرمانى حرکتى که به تخریب آن مى‌‏رسد. جشن‏‌‌هاى سال نو در واقع باید عمل اطاعت را به ‏صورتى نمادین و عمومى به نمایش بگذارند. از این‏رو، در این جشن‏ها باید بر دو رابطه و یک شکل تأکید کرد. دو رابطه یکى با نقطه آغاز آفرینش و دیگرى با نقطه غایت فرجام است و شکل جشن سال نو در نمایشى است که درحقیقت بازنمایى آن دو رابطه را در قالب یک درام نمادین به انجام مى‏‌رساند.