پاره‌ای از یک کتاب(۱۲۰): انسان‌شناسی شهری

ناصر فکوهی، انسان‌شناسی شهری، تهران، نشر نی، چاپ سیزدهم، 1401

تقسیم‌بندی فضاهای شهری / فضاهای قدسی و ناقدسی
فضای شهری، به‌طورکلی نظم عمومی جهان انسانی را بازتولید می‌کند. بنابراین، تقسیم عمومی جهان به پدیده‌های قدسی و ناقدسی که دورکیم و الیاده آن را به‌خوبی تشریح کرده‌اند و از پایه‌های اساسی اندیشۀ دینی انسان در تفسیر انسان‌شناختی از آن به‌شمار می‌آید، در فضای شهر تجدید می‌شود. شهر مجموعه‌ای از فضاها با درجه‌های متفاوتی از تقدس یا عدم‌تقدس را به‌وجود می‌آورد. برخی از اشکال تقدس کاملاً هنجارمند و مشخص هستند، همچون فضاهای دینی (معبد، کلیسا، مسجد). برخی دیگر دارای جنبۀ مقدس محدودتری به‌نظر می‌رسند (قصر، کاخ…)، برخی از فضاها در شرایط و زمان‌های خاصی، یک «صحنه» مقدس به‌وجود می‌آورند و تنها در همان مقطع ایجاد موقعیت قدسی می‌کنند (جشن و اعیاد دینی، سیاسی و غیره) برخی دیگر از فضاها به‌دلیل بارگذاری معنایی/نشانه‌ای دارای حالت نسبی تقدس می‌شوند (بناهای یادبود، برخی محله‌های شهری…). در همۀ موارد، می‌توان با فرایندهای تقدس‌زدایی یا حتی با فرایندهای شیطانی شدن نیز در شهر روبه‌رو شد به‌صورتی‌که این یا آن محله می‌تواند به‌طور دائم یا در زمان‌های خاصی انگ «بدنامی»، «خطرناک» یا «بحرانی» بودن بخورد. گاه از محلات «فقیر» یا «حاشیه‌نشین» نیز سخن گفته می‌شود و غیره. به هر رو در همه حالت باید بتوان تحلیل خود را در رابطه‌ای پیوسته از دو محور مکانی /زمانی توجیه کرد. تقدس، عدم‌تقدس یا شیطانی شدن فضاهای شهری، همچنین در ابعاد تاریخی و در حافظۀ جمعی نیز جای گرفته و می‌تواند بُعدی از ابعاد شخصیت شهری را بسازد.
ارزشیابی و نشانه‌گذاری قدسی در شهر طبعاً دارای مکانیسم‌های تضمین‌کننده و تداوم بخشی است که سبب بازتولید و یا برعکس حذف و زوال بارهای معنایی در طول زمان می‌شوند. این مکانیسم‌ها همچون در همۀ فرایندهای تقدس، در مفاهیم تابوها (ممنوعیت‌های قدسی) و توتم‌ها (تعلق‌های معنایی /نمادین) متبلور می‌شوند که در شهر به‌صورت مناسک کمابیش آشکار و شناخته‌شده‌ای (جز برای بیگانگان و تازه‌واردها به شهر) درمی‌آیند و رفتارهای جمعی را کنترل می‌کنند. شناخت و تحلیل این تابوها و توتم‌های شهری خود از موضوع‌های بسیار جالب و پرارزش انسان‌شناسی شهری به‌حساب می‌آیند.

فضاهای عمومی
شهر ترکیبی است از فضاهای خصوصی و فضاهای عمومی که به‌گونه‌ای پیچیده در یکدیگر تداخل یافته‌اند. فضاهای خصوصی (برخلاف شیوۀ زیستی روستایی) در فاصله‌ای اندک از فضاهای عمومی قرار گرفته‌اند و به‌این‌ترتیب افراد می‌توانند به‌سرعت در این فضاها، جابه‌جا شوند. این امر می‌تواند هم نوعی امتیاز، هم نوعی مشکل در شهر به‌حساب آید. امتیاز از آن رو که فرد می‌تواند خصوصی بودن را برای خود انتخاب کرده و تنها در موارد علاقه‌مندی خود وارد فضای عمومی شود. ورود به فضای عمومی در شهر لزوماً سبب از میان رفتن ناشناسی افراد نخواهد شد زیرا تماس‌ها در فضاهای عمومی شهر، تماس‌هایی اتفاقی و کوتاه‌مدت و گذرا هستند. اما مشکل از آنجا ناشی می‌شود که به هر دلیل، خصوصی بودن فضاها نتواند در برابر نفوذ فضاهای بیرونی تاب آورد و افراد ناچار باشند به‌رغم علاقۀ خود دائماً فضاهای عمومی یا اثرات بیرونی فضاهای خصوصی (مزاحمت‌های همسایگی) را تحمل کنند. اما تا آنجا که فضای خصوصی بتواند در حد خود حفظ شود، شهر می‌تواند به شکل آرمانی باقی بماند. جین جاکوبز، منتقد معماری امریکایی، که پیشتر به نظریات او اشاره شد، همین خصوصیت شهر را از بزرگترین امتیاز آن می‌شمارد:

پیاده‌روهای شهری، به گمان او، کارکرد ایجاد جوّ اعتماد و نزدیکی بین افراد و صمیمیت یک محله را به‌وجود می‌آورند بدون آنکه برای این افراد تعهدی (به شکل همبستگی گروهی) ایجاد کنند. به‌عبارت‌دیگر افراد در پیاده‌روهای شهری می‌توانند تا اندازه‌ای از «ناشناسی» خود بیرون بیایند بدون آنکه حوزۀ زندگی خصوصی خود را از دست بدهند با این وصف باید توجه داشت که چنین برداشتی به‌سختی با بسیاری از شهرهای جهان‌سومی به‌ویژه شهرهایی که باید آنها را شهر ـ روستا یا شهر ـ عشایر نامید قابل انطباق هستند. در چنین شهرهایی همراهی هویت گروهی فرد در حرکات کالبدی او در شهر سبب می‌شود که نوعی کنترل اجتماعی سنگین بر وی همواره باقی بماند.

فضاهای کارکردی
فضاهای شهری را از لحاظ کارکردی می‌توان به چهار حوزه تقسیم کرد که طبعاً با یکدیگر روابطی پویا دارند:
۱. فضاهای مسکونی؛
۲. فضاهای کاری؛
۳. فضاهای اوقات فراغت؛
۴. فضاهای حمل‌ونقلی.
همان‌گونه که در مورد «صحنه‌»ها گفتیم، این فضاها نیز کاملاً قابل تبدیل به یکدیگر و یا قابل عمل به‌صورت همزمان هستند. به‌عنوان مثال یک فضای اوقات فراغت برای کسانی که در آن کار می‌کنند، فضای کاری است. درواقع آنچه می‌تواند کارکرد یک فضا را مشخص کند، کارکرد تعریف شده به‌صورت هنجارمند برای آن است و یا کارکرد اصلی‌ای که برای آن به رسمیت شناخته شده است، درحالی‌که هر فضا می‌تواند علاوه بر کارکرد اصلی دارای کارکردهای فرعی و همچنین دُش‌کارکردها یا انحرافات نیز باشد. مباحث مربوط به کارکرد فضاهای شهری را عموماً در دو شاخۀ علمی محیط‌شناسی حرفه‌ای و محیط‌شناسی مسکونی بررسی می‌کنند. از آنجا که بحث فضاهای کارکردی تا اندازۀ زیادی با مباحث اقتصادی شهر تداخل دارد، بررسی این موضوع را در همان بخش در فصل حاضر از کتاب، مورد بررسی قرار خواهیم داد.