پاره‌ای از یک کتاب (۱۳۴): فرهنگ و زندگی روزمره

ناصر فکوهی/ انتشارات جاوید/ 1391 / رقعی/360 صفحه

ناصر فکوهی- و هر چقدر این خلاقیت فرهنگی در کشوری بیشتر باشد به خودش مصونیت بیشتری می‌دهد. اما می‌خواستم برگردیم به بحث اروپا و آمریکا. یعنی سیاست اروپا را تحلیل کنیم به خصوص فرانسه. من فکر می‌کنم تجربه فرانسه کمی جای انتقاد دارد. در عین حال که فرانسوی‌ها به ویژه در دوره سوسیالیست‌ها سیاست‌های حمایت فرهنگی را مطرح کردند اما واقعیت این است که در این سیاست‌ها هنوز مدرنیته درمعنا و پیچیدگی جدید آن درک نشده است. ما خیلی از اوقات در حوزه فرهنگی می‌بینیم که سیاست‌های فرانسه و برخی کشورهای اروپایی قاره، چون انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها به هم نزدیک‌اند و در رابطه با فرهنگ آمریکایی موضع شووینیستی می‌گیرند. مثلا مقاومت در برابر فراگرفتن انگلیسی در فرانسه برعکس آلمان و سوئد. گمان می کنم این مقاومت یک چیز منفی بوده و یک نوع در جا زدن بوده که در نهایت کمکی به فرهنگ فرانسه نکرده است و فکر می‌کنم با روحیه اومانیستی و روشنفکرانه رادیکالی که در فرانسه بوده سازش نداشته است. چون رادیکال‌ترین آدم‌های فرانسه مثل دریدا، بوردیو و فوکو همیشه یک پایشان در فرانسه و یک پایشان در برکلی و آمریکا بوده است.

رامین جهانبگلو- بله. این کاملاً حرف درستی است. یک نوع عکس‌العمل شدید در بین فرانسوی‌های هست که فقط گریبانگیر خود آن‌ها نیست بلکه حتی معتقدند هر کسی مثل من و شما در فرهنگ آن‌ها درس خوانده باشد باید حتماً به زبان فرانسه صحبت کرده و به زبان فرانسه بنویسید. اخیراً در اسپانیا چند تن از سیاستمداران فرانسوی می‌گفتند کتاب نوشتن تو به زبان انگلیسی نوعی خیانت به فرانسه است. من گفتم من که فرانسوی نیستم و خودم را آزاد می‌دانم که به هر زبانی که دلم می‌خواهد بنویسم. اما آن‌ها این را به صورت یک خیانت به حساب می‌آوردند و در اینجا می‌توان گفت که فرانسه هنوز بعد از ۲۰۰ سال درگیر انقلاب خود  است و هنوز در آن بحث‌ این است که آیا در مدارس دولتی باید روسری سر کرد یا نه یا بحث لائیسته و جمهوری‌خواهی که همه این‌ها از انقلاب فرانسه آمده و هنوز این را هضم نکرده‌اند.

 ناصر فکوهی – شاید یکی از نمادهای جالب این قضیه در فرانسه بحث اصلاح رسم الخط باشد یعنی دیکته فرانسه که آنقدر سخت است که حتی نویسندگان فرانسوی نمی‌توانند یک دیکته بدون غلط بنویسند و خیلی‌ها نمی‌توانند این را درک کنند که رسم الخط کنونی هنوز نوعی اشرافیت را در خود حمل می‌کند و هر بار فرانسه خواست‌ه‏است به سمت اصلاح آن برود با مقاومت اشرافی شدیدی روبرو شده‏ است در  حالی که تمام فرانسه‏‌زبان‏‌ها می‌دانند این یکی از نقاط ضعف زبان آنهاست.

رامین جهانبگلو – دقیقاً و شاید یکی از دلایلی که زبان فرانسه که در ۱۰۰ سال پیش زبان نخبگان دنیا از جمله ایران بود اما امروزه زبان چهارم یا پنجم دنیاست همین باشد. حالت دفاعی فرانسوی‌ها نسبت به شکلی که امروزه مدرنیته در دنیا پیدا کرده ، بر خلاف اروپای لاتین،‏ هم این وضعیت را تشدید می کند. اسپانیا توانست بعد از فرانکو از انزوا بیرون بیاید امروزه بسیاری از سران نهادهای مهم جهانی اسپانیایی هستند. بنابراین من فکر می‌کنم درباره دو چیز باید صحبت کرد که بسیار هم مهم هستند. اول این که اروپای لاتین با اروپای شمالی یعنی هلند و بلژیک و اسکاندیناوی یک تفاوت اساسی دارد.

ناصر فکوهی – و با اروپای ارتدوکس.

رامین جهانبگلو- بله و با اروپای ارتدوکس. این تفاوت اساسی در این است که این اروپا لاتین،  اروپایی است که انعطاف بیشتری دارد، به شرق نزدیک‌تر است. از این گذشته دلیل نزدیکی آنها، مسأله مدیترانه است. فرهنگ مدیترانه فرهنگی است که از درون آن اندلس و ابن میمون و  ابن رشد در آمده. از آن فرهنگ مسیحیتی درآمده که در گفت‌وگوی با اسلام و دین یهود بوده است. این فرهنگی است که امروزه می‌تواند پل ارتباطی بین مغرب و تمام کشورهای جنوب اروپا ایجاد کند.

ناصر فکوهی – به این هم اشاره کنیم که در شمال مدیترانه کشورهایی هستند که سنت لاتین مسیحی دارند و در جنوب آن کشورهای مسلمان شمال آفریقا هستند.

رامین جهانبگلو – و اگر در مورد مدیترانه بزرگ صحبت کنیم می توانیم آن را تا خلیج‌فارس و کشورهایی مثل ترکیه و مصر هم تعمیم دهیم. وضعیت استراتژیکی دراین منطقه وجود دارد که می‌تواند به جهانی شدن یک فرهنگ و پیشبرد یک گفتگوی فرهنگی کمک کند و امروزه هرچه بیشتر بر این تبادلات فرهنگی و سیاسی بیشتر تاکید کنیم، بیشتر می توانیم در برابر تهاجم امریکایی هم مقاومت کنیم.

ناصر فکوهی –  به عبارت دیگر شما بیشتر عقیده دارید که به جای یک الگوی اروپایی از یک الگوی مدیترانه‌ای صحبت کنیم یا یک الگوی اروپایی ـ مدیترانه‌ای. چون اروپای شمالی را نمی‌توان جدا کرد.

رامین جهانبگلو – به نظر من اروپای شمالی امروزه حرف زیادی برای گفتن به کشورهای شرق دنیا ندارد و من فکر می‌کنم امروزه مدیترانه در زمینه سیاست و فرهنگ ( هر چند ممکن است در اقتصاد ضعیف باشد) به مراتب از اروپای شمالی جلوتر است.

ناصر فکوهی البته باید توجه داشت که اروپای شمالی، به ویژه کشورهای اسکاندیناوی،  سال‌هاست است در راس شاخص‌های توسعه انسانی است.

 رامین جهانبگلو – درست است اما یک اشکال بزرگ هم وجود دارد و آن این است که دیالوگ آنها با شرق و غیر اروپا کاملاً بسته شده است. مثلاً  به وضعیت خارجی ها( به ویژه عرب‌ها، ایرانی ها و ترک ها)  در دانمارک نگاه کنید: گاه دیده می شود که زنان را صرفا به دلیل حجاب از کارشان بیرون می کنند. اما در مدیترانه این دیالوگ باز است.

ناصر فکوهی – شاید لازم باشد درباره  اسکاندیناوی این راهم اضافه کنیم که  اگر دیده می شود برخی از خارجی ها در این کشورها به رده های بالایی مثل نمایندگی مجلس می رسند این به دلیل آن است که کاملا در فرهنگ آنجا جذب می شوند و از فرهنگ منشاء خود فاصله می گیرند. وگرنه تکثر فرهنگی در معنای یک برابری واقعی شانس ها وجود ندارد.

رامین جهانبگلو – بله تکثر فرهنگی به آن معنا وجود ندارد، از این گذشته کشورهای شمال اروپا به ویژه در اسکاندیناوی کمتر ارتباط فرهنگی با دنیاهای بیرون ازخود دارند به ویژه با خاورمیانه و شاید شبه قاره هند. مثال بارزسفارت‌خانه‌های آنها در کشورهای دیگر هستند که کمتر قابلیت گفت‌وگو با دیگر فرهنگ ها را از خود نشان می دهند. اما در مدیترانه چنین گفت‌وگو و همزیستی میان ادیان و تمدن ها از گذشته های دور وجود داشته است.  و حتی برغم اینکه برخی از این کشورها یا مستعمره ایتالیا یا فرانسه بوده‌اند، امروزه می‌توانند بدون هیچ کینه و نفرتی بر مبنای یک‌سری از ضروریات و الزامات و احتیاجاتی که دارند به هم نزدیک شده و پل‌های ارتباطی را برقرار کنند.