پارهای از یک کتاب (۱۳۳): انسانشناسی سیاسی
کلود ریویر، ترجمه ناصر فکوهی، تهران، نشر نی، چاپ هفتم، 1403، رقعی، 341 صفحه
۲.۲.تمرین الزام
در هر نظام اجتماعی ابزارهای نهادینهای وجود دارند که به کمک آنها میتوان افراد را واداشت که حداقل احترام را نسبت به هنجارها قائل شوند. این ابزارها شامل گروهی از اعمال و باورها (بازنمودهایی با منشاءِ فرهنگی و غیرقابل وارسیِ تجربی هستند و مرتبط با خدایان، ارواح و جادوگران) میشوند. تصور بر آن است که چه موجودات طبیعی و چه انسانها، همگی بر اساس پاداشهایی که برای اعمال منطبق با قواعدشان میگیرند، و مجازاتهایی که به جرم اعمال مخالف قواعدشان نصیب آنها میشود، عمل میکنند.
مفهوم قانون که بهوسیلۀ یک کالبد قانونگذارِ مجاز اعلام میشود، گویای یک بینش حقوقی غربی است که درواقع شکل بسیار محدودی در جهان دارد. تمایز میان حقوق جنایی و حقوق مدنی، میان ارتکاب جرم علیه افراد و ارتکاب جرم علیه جماعت، در اکثر موارد تصنعی است. آنجا که حتی تمایز عمومی – خصوصی در نظر گرفته نشده و آنجا که مسئله نه در جبران بخش زیاندیده بلکه تنها در ایجاد دوبارۀ هماهنگی اجتماعی قطع شده است. این شعار که: «آنچه بر خود روا نمیداری بر دیگری روا مدار!» را میتوان شامل حال تروبریاندیهای مالینوفسکی هم به حساب آورد. اما آیا باید این امر را یک دوسویگی دانست، یک علاقهمندی شخصی، یا یک موقعیت؟ درحقیقت در جوامع موسوم به پیشرفته همچون جوامع ابتدایی، دوسویگی و وابستگی متقابل اهمیت بسیار زیادی دارند، هر چند که در جوامع ما جای بیشتری برای شک و مخالفت در مقابل رفتارهای متعارف وجود دارد.
پاداشها (جوایز، القاب، پاداشهای حقوقی، مدالها، تشویق اطرافیان) انگیزۀ قدرتمندی برای دنبالهروی اجتماعی بهشمار میآیند. با این وصف، اکثر افراد بیشتر در پی رفتار به گونهای هستند که از پیامدهای نامطبوع زیرپاگذاشتن قوانین و عُرف پرهیز کنند. مجازاتها، به قول آلفرد رجینالد رادکلیف – براون ( ۱۹۵۲) درجههای متفاوتی دارد اما میتوان آنها را به دو گونه تقسیم کرد: از یک سو مجازاتهایی که سازمانیافته و دارای مقررات هستند و به وسیلۀ فرآیندها تعیین میشوند، و از سوی دیگر مجازاتهای مبهم که درواقع بهنوعی بیان نارضایتی جامعه از رفتار [فرد] بهحساب میآیند. در برخی از موارد بدون آنکه دادگاه و قدرت فیزیکی مجازات کنندهای وجود داشته باشد، افکار عمومی میتواند در سطح رودرروی مناسبات جماعتی، نزاع میان همسایگان را حل و فصل کند و یا همچون قبایل بونیورو (Bunyoro) در اوگاندا، فرد خاطی را به پرداخت جریمهای بهصورت گوشت و آبجو محکوم کند (جان بیتی را ببینید). بدینترتیب فرد خطاکار با تقدیم این هدیه به دعوا خاتمه داده و مجدداً در روستا هماهنگی برقرار میکند. موارد دیگری از چنین مجازاتهای مبهمی را میتوان در زمانی مشاهده کرد که مجازاتها به یک قدرت حقوقی تمرکز یافته تعلق دارند. برای مثال تبعید یا طرد یک خانواده یا یک فرد، به آتش کشیدن کلبۀ فرد متهم به جادوگری و یا مسموم کردن یک دزدِ اصلاحناپذیر در روستا.
به باور مالینوفسکی ( ۱۹۲۶) و رادکلیف – براون (همان مأخذ)، انسانشناسان اشکال متفاوتی از مجازات و پاداش (نظیر روشهای استهزایی و روانی، اخلاقی، دینی، اقتصادی، جزایی) و چندین سطح از آنها (تنبیه، جبران، تشویق، انتقام، جنگ مرگبار) را از یکدیگر تفکیک میکنند. بنا بر نوع جرم، مجرم ممکن است تنها بهصورت شفاهی سرزنش شود، یا سرش تراشیده، محبوس و از روستا طرد شود و یا به قتل برسد. تنها مطالعات موردی هستند که میتوانند نشان دهند چه کسی بهوسیلۀ چه کسی تنبیه شده است، چه فاصلهای میان اصول و واقعیتهای عملی وجود داشته و یا چه پنداشتهایی دربارۀ چرخههای متعدد علّى (مثلاً ایجاد ارتباط میان بیماریهای فیزیکی به مثابۀ پیامدی از یک خطای اخلاقی) بهوجود آمدهاند.
با بررسی عناصر ردهشناسی در این حوزه میتوان امیدوار بود که از مسائل مربوط به ابزار عملی امر سیاسی گرهگشایی شود. با این وصف در این راه، ما خود را به مجازاتها (و نه پاداشها) محدود میکنیم، زیرا طبقهبندی آنها سادهتر است.
۱.۲.۲ مجازاتهای اخلاقی
در جماعت[های انسانی] در بسیاری موارد با داوریهایی اخلاقی روبهرو میشویم که با صفاتی چون «بیادب»، «بیتربیت»، «مشکوک»، «ناصادق»، «وقیح» و غیره بیان میشوند. با استفاده از اینگونه داوریها رفتارهای مخالف با هنجارهای یک جماعت محکوم میشوند. افکار عمومی دربارۀ چنین کجرفتاریهایی تا جایی که مواردی چندان حاد نباشند، به چنین سرزنشها و استهزاهایی بسنده میکند.
۲.۲.۲.مجازاتهای فراطبیعی
درون یک جماعت دینی فردی که ظاهری ناشایست دارد، یا بیشازاندازه ثروتمند یا فقیر است و یا به هر صورت غیرعادی به نظر میرسد، ممکن است مورد شک قرار بگیرد که مبادا دست به اعمال جادوگری زده باشد و از این نظر چنین فردی میتواند حاشیهای شده و یا حتی تنبیه شود. نیاکیوزا (Nyakyusa) های تانزانیای جنوبی که مونیکا ویلسون آنها را مطالعه کرده است، بر این باورند که نفسِ رئیس در اصل مبارک و خیردهنده است. اما این نفس، همچون اِوو (evu) در نزد بتی (Beti) های کامرون، ممکن است در مواردی نحس و زیان بخش شده و موجب بروز بیماری شود. در چنین حالتی، افراد ممکن است از او ناراضی شده و از ارواح [مقدس] برای او مجازات آرزو کنند.
۳.۲.۲. مجازاتهای مناسکی
این مجازاتها به مجازاتهای فراطبیعی شباهت دارند و شامل مواردی میشوند چون نجاستزدایی، قربانی، اعتراف، کفاره و توبه که پس از آلودگی، ناپاکی یا حالت گناه خطرناک برای کل جماعت انجام میشوند. در افریقا این باور وجود دارد که بدون چنین مجازاتهای مناسکی، نیاکان بر فرد خاطی و خانوادۀ او مصیبت وارد خواهند کرد.
۴.۲.۲. مجازاتهای اجتماعی سازمانیافته
محروم شدن از حقوق مدنی، از دست دادن موقعیت اجتماعی، متحمل شدن یک جریمه یا مصادرۀ اموال، قطع یک انگشت به گناه دزدی یا بیشرمی در هند [و…] اشکال متفاوتی از سرکوب جرائم به صورتهای عمومی و خصوصی هستند. هر چند آدمکشی در جوامع پیشرفتۀ ما، یک جرم عمومی تلقی می شود، اما در بسیاری از جوامع سنتی [بوگاندا (Buganda) پیش از ورود اروپاییان] به جنگی مرگبار میان طایفهها (یعنی امری خصوصی) منجر میشود. هر چند رئیس نیز که بخشی از غرامت پرداختی را دریافت میکند باید مجوز خود را در این مورد صادر کند (امر عمومی). به عقیدۀ یک افریقایی در دورۀ استعمار، هیچکاری ابلهانهتر از آن نبود که یک جنایتکار زندانی و اعدام شود بدون آنکه جبرانی برای جرم خود بپردازد. اگر طایفهای یکی از مردان خود را از دست میداد باید این امر با مرگ مرد دیگری در طایفۀ مقابل و یا با پرداخت جریمهای بر اساس سنتها جبران میشد.
قانون قصاص گاه جبران جرم را به صورتى کاملاً برابر الزامی میکند. در نزد بِربِر (Berbers) های آفریقای شمالی، کشته شدن یک زن در یک گروه باید با کشتهشدن زن دیگری (و نه لزوماً قاتل) در گروه مقابل جبران میشد. در نزد نویر (Nuer) ها، این امر اغلب شرمآور به حساب میآمد که در مقابل از دست رفتن زندگی یک انسان، اموالی پذیرفته شود، البته به جز دام.
در نزد بومیان استرالیا، نزاع باید با یک دوئل به وسیلۀ نیزه یا به وسیلۀ بومرنگ خاتمه مییافت؛ در نزد اینویت (Inuit) ها (اسکیموها) چنین دوئلی با خواندن آوازهای توهینآمیز در ملاء عام انجام میگیرد؛ در نزد ترو بریاندها، برای دوئل افراد، شبانه درون روستا با صدای بلند یکدیگر را به باد اتهام میگیرند و این کار گاه به آبروریزی، خودکشی یا تبعید برخی افراد منجر میشود.