پارهای از یک کتاب (۱۱۷): انسانشناسی تصویری و فیلم اتنوگرافیک
«انسانشناسی تصویری و فیلم اتنوگرافیک»/ گردآوری و ترجمه ناصر فکوهی، انتشارات آبی پارسی، ۱۴۰۳
به گونهاى متناقض مىتوان ادعا کرد که فیلم اتنوگرافیک پیش از ابداع واقعى سینما پا به عرصه وجود گذاشت. پس از آنکه در سال ۱۸۸۵ ایستمن فیلم نرم و متحرک را اختراع کرد، مرى نیز در سال ۱۸۸۸ دستگاهى موسوم به «تفنگ کرونوفتوگرافیک» را کامل کرد که گرفتن یک تا پنج تصویر عکاسى آنى را در هر ثانیه ممکن مىکرد. مرى همچون پیشگامان پیش از خود، در واقع در پى ایجاد بهبود در یک دستگاه علمى بود که بتواند مثل یک میکروسکوپ «مطالعه بر پدیدههاى طبیعت» را براى دانشمندان امکانپذیر کند.
بدینترتیب «تفنگ» مرى مطالعه علمى بر «طبیعت در حرکت، پرواز پرندگان، تاخت اسبها، دویدن انسان…» را فراهم مىکرد. دو تن از شاگردان مرى، دکتر فلیکس رنیو و دکتر شارل کنت که به شدت به انسانشناسى علاقهمند بودند، در سال ۱۸۹۳ تصمیم گرفتند از این فن انقلابى، یعنى کرونوفتوگرافى، در برخى از زمینههاى علمِ هنوز جوانِ انسانشناسى استفاده کنند و بعضى از رفتارهاى انسانى را مورد مطالعه قرار دهند. درنتیجه این «رفتارشناسانِ» انسانشناس دست به مطالعهاى تطبیقى بر رفتارهاى ابتدایى انسانها در اقوام مختلف زدند.
در سال ۱۸۹۵، رنیو و کنت از برپا شدن نمایشگاه مردمنگارى افریقاى غربى در زیر برج ایفل استفاده و چند فیلم کرونوگرافیک زیر را تهیه کردند:
– حالتها: شیوههاى چمباتمه زدن یک نفر از قوم پُل، یک نفر از قوم ولوف و یک نفر از قوم دیولا؛
– راه رفتن: راه رفتن ساده، راه رفتن همراه با بارى روى سر، راه رفتن با بچهاى بر پشت، با یک ننو (در همان اقوام و در بین ماداگاسکارىها)
– بالا رفتن: شیوههاى مختلف بالا رفتن از درخت (همان اقوام)؛
– فنون: ساخت سفال بدون چرخ (زنِ ولوف)
این چند فیلم سال ۱۸۹۵ به شکل کپى در بولتن جامعهشناسى (پاریس ۱۸۹۵) و بعدها در گاهنامه طبیعت در ۱۹۲۲ به چاپ رسیدند و آنها را باید نخستین فیلمهاى اتنوگرافیک به حساب آورد.
اما دکتر رنیو خود را به این چند آزمایش محدود نکرد و در سال ۱۹۰۰ در کنگره بینالمللى مردمنگارى در پاریس، این آرزو را بیان داشت:
موزههاى مردمنگارى باید در مجموعههاى خود، کرونوفتوگرافىها (زمان عکسبردارى) را نیز جاى دهند. این کافى نیست که ما دستگاه، چرخ یا نیزه و غیره را در موزه خود داشته باشیم، بلکه لازم است که روشهاى کار با آنها را نیز بدانیم؛ اما براى آگاهى از این روشها به صورت دقیق تنها یک راه وجود دارد و آن کرونوفتوگرافى است…
یکى از دوستان رنیو، دکتر ازوله، در همان دوره نخستین ضبطهاى صوتى انسانشناختى «فونوگرام»ها یا ضبط صدابردارى استوانهاى مومى ادیسون را به انجام رساند.
و از سال ۱۹۰۰ رنیو و ازوله طرح ایجاد آزمایشگاه واقعى «صوتى تصویرى» مردمنگارى را ارائه دادند. در طول یکى از جلسات جامعهانسانشناسى (صورتجلسات سال ۱۹۰۰)، رنیو چنین مىگوید:
اگر ما به مجموعههاى کرونوفتوگرافیک، مجموعههاى فونوگرام را که دکتر ازوله پیشنهاد کرد و در حال اجراى آن است، بیفزاییم، به مجموعهاى با اطمینان مطلق دست خواهیم یافت.
بدینترتیب اگر خواسته باشیم دست به مطالعه موسیقى تمامى مردمان بزنیم، لازم است از ابزارهاى زیر برخوردار باشیم:
۱. آلات موسیقى این مردمان؛
۲. فونوگرامهایى که به ما صداها و نواها را عرضه کنند؛
۳. کرونوفتوگرافها که به ما چگونگى استفاده از آنها را نشان دهند.
بدینترتیب به مجموعهاى از اسناد دست خواهیم یافت که به ما امکان مىدهند از مردمنگارى، علمى دقیق بسازیم.
حدود ۲۰ سال بعد در یکى از شمارههاى گاهنامه طبیعت (۱۹۲۲)، رنیو با تدقیق آراى خود درباره نقش اساسى ضبط تصویرى و صوتى براى توسعه علم مردمنگارى، چنین گفت:
تا پایان قرن گذشته مردمنگارى صرفاً خود را به روایتهاى جهانگردان، بازرگانان، نظامیان، مبلغان مذهبى و غیره محدود مىکرد. این روایتها هر اندازه هم که از نزدیک و در مدتى طولانى از تماس با مردمان غیراروپایى تهیه شده بودند… اما نمىتوانستند جز برداشتهایى ذهنى از آنها باشند. راویانْ آن مردمان را مشاهده و سپس توصیف مىکردند اما مىدانیم که چگونه مغز انسان در توصیف واقعیات مىتواند آنها را از شکل اصلىشان خارج کند. این از شکل انداختنها حاصل فرایندهایى چون مبالغه، فراموشى، تحقیر نکات ریز و ظریف که ناچیز شمرده مىشوند… و سرانجام ناکامل بودن حسهاى ما هستند که از تحلیل اصوات بسیار کوتاه و حرکات بسیار پرشتاب ناتوانند. اما امروز به برکت دو ابزار شگفتانگیز، یعنى فونوگرام و سینما، مردمنگارى به یک علم اثباتى (پوزیتیو) بدل مىشود که از این پس از اسنادى عینى برخوردار است…
با وصف این، با وجود چند کرونوفتوگرافى که در سالهاى ۱۸۹۵ تا ۱۹۰۰ تهیه شدند و چند استوانه شکننده حامل فونوگرامهاى دکتر ازوله، هیچ عمل مشخصى براى پایهگذارى برنامه پیشگام آنها، یعنى تأسیس آزمایشگاه صوتى تصویرى تا سالهاى اخیر، انجام نشد. اما در اینجا لازم است نسبت به پیشگویى این پیشکسوتان اداى احترام کنیم زیرا آنها توانستند به مثابه شاهدان زایش سینما و اتنوگرافى، از اتحاد آتى این دو خبر بدهند.
نقش برادران لومیر بسیار شناختهشدهتر است، زیرا اختراعات آنها این امکان را فراهم کردند که از مرحله تجربى ضبط تصاویر متحرک به مرحله پخش این تصاویر براى گروهى بزرگ از مردم قدم گذاریم. مىدانیم که چگونه برادران لومیر توانستند با حرکت از «تفنگ» فوتوگرافیک مرى که عکسبردارى پى در پى مىکرد (۱۸۸۸) و همچنین جعبه تماشاى فردى که حرکات پى در پى را نشان مىداد و ادیسون آن را ساخته بود (۱۸۹۱)، دست به اختراع حرکت پیوسته فیلم بزنند: توقف هر تصویر در برابر منبع نور به صورتى قابل توجه بر قدرت انعکاس آن تصویر مىافزود و این امکان را که براى عموم بر روى پردهاى به نمایش درآید، فراهم مىکرد: برادران لومیر در واقع بدون آنکه متوجه باشند ابزارى آزمایشگاهى را به نمایش بدل کردند.