مصرف گرایی در انتهای دهه ۱۳۵۰ در سطح برخی از شهرهای بزرگ ایران ابعادی بسیار شگفت انگیز به خود گرفته بود و از همین زمان بود که سبک های زندگی جدید از جمله در مصرف انرژی، چلچراغ ها و لوسترها محیط های عمومی (در ترکیبی از چراغ های زیاد و آویز های بلوری برای افزایش نورو انعکاس آن) و سپس داخلی منازل و دفتر های پر «زرق و برق» را پر کردند و به نظر می رسید که این موقعیت را پایانی در کار نیست . در حالی که تضاد های اجتماعی، فاصله طبقاتی، عدم تعمیم امتیازات اجتماعی از سطح گروه های اقلیت شهری به کل جامعه و انرژی منفی حاصل از رودررو قرار گرفتن این فرهنگ اقلیتی با فرهنگ عموم مردم سرانجام جامعه ایران را به سوی انقلابی بزرگ و زیر و رو شدن روابط اجتماعی هدایت کرد که یکی از نخستین گفتمان هایش مبارزه با مصرف گرایی و ضدیت با آن «زرق و برق» ها و «تجملات طاغوتی» بود. انقلاب اسلامی (۱۳۵۷) و جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹-۱۹۶۷) به دنبال خود در نخستین مرحله، همچون اغلب انقلاب های بزرگ، دهه بسیار سخت ۶۰ ، جیره بندی مواد غذایی و مورد نیاز زندگی، کمبودها، کوپن ها و صرفه جویی های اجباری را داشت: زندگی شبانه به ناچار تقریبا به طور کامل از میان رفت و خطر بمباران های جنگی خاموشی را به موقعیتی برای دفاع از خویش تبدیل کرد. خاطرات تلخ جنگ، در کنار خاطرات افتخار آمیز شهامت ها و شجاعت ها، تاریکی خانه ها، شیشه هایی که باید پوشیده می شدند، وحشت از حملات هوایی به شهرهایی که باید تاریک و چلچراغ هایی که باید خاموش می ماندند( به خصوص در اواخر جنگ و دوره موسوم به «جنگ شهرها») در حافظه جمعی ایرانیان جای باز کردند.
در این دوران در عین حال، شاهد گذاری آرام اما پیوسته از حوزه عمومی (زندگی شبانه بیرونی شهری) به حوزه خصوصی (شکل گیری محافل بیشمار خانگی) نیز بودیم که خود جهانی موازی را در ذهنیت و فرهنگ ایرانی به وجود می آورد. جهانی «درونی» از «محفل» های «مردمی»، «هیئتی» یا حتی «روشنفکرانه» که خود ریشه هایی تاریخی در فرهنگ ایرانی دارد و ما به ازاهای هویتی و دوگانگی های خصیتی را نیز به وجود آورد که در جایی دیگر به آن و تحولاتش خواهیم پرداخت.
اما از دهه ۱۳۷۰ و سال های پس از جنگ، تغییرات به صورتی پیوسته، در بازسازی شهرها و روشنایی ها، اتفاق افتاد و سیاستی بسیار اراده گرایانه در جهت گسترش برق به انجام رسید، به گونه ای که در طول دوره ای سی ساله نه تنها تمام شهرها، بلکه تقریبا تمام روستاها نیز به برق مجهز شدند و این خود به نوعی به معنای پایان حیات روزمره روستایی در مفهوم سنتی اش بود که بر اساس ضرب آهنگ های طبیعی شکل می گرفت. زندگی شبانه در شهرهای بزرگ اما به خصوص در تهران نیز بار دیگر، اما به شیوه ای بسیار خفیف و محدود شده آغاز شد، بی آنکه لزوما به شهرهای دیگر، جز نقاط گرم جنوبی(حاشیه خلیج فارس) تعمیم یابد؛ این بار در کنار سینماها که محدود تر بودند، نمایشگاه ها، فرهنگسراها، تالارهای عروسی و غیره به ویژه در شهرداری کرباسچی در تهران (۱۳۶۸-۱۳۷۷) روشنایی به گونه هایی دیگر نیز وارد تهران و از آنجا به شکلی محدود، وارد سایر شهرهای ایران شد: از روشنایی معابر و بزرگراه ها تا تابلوهای تبلیغاتی بی شمار، از «فست فوت» ها که همچون قارچ در همه جا سبز می شدند تا مجسمه های الکتریکی نخل های برقی و شترها وخروس های چراغی کنار دریا (بندر عباس). زندگی اینک رنگ و بوی دیگری گرفته بود و ظاهرا، بار دیگر می توانست به جشنی زیر چلچراغ ها بدل شود.
اما این سناریو، سرانجام با بحران عمومی اقتصادی جهان و تلاش برای کاهش مصرف انرژی در ایران که به دلیل سبک های زندگی کامل مصرف گرا به یکی از بی مسئولیت ترین پهنه های مصرف انرژی در جهان تبدیل شده بود، رسید و به سیاست خروج از رویکرد یارانه ای انرژی و بالا رفتن شدید قیمت ها منتهی شد که در حال حاضر(۱۳۹۰) در جریان است. هر چند تاثیر آن بر سبک زندگی شهروندان بسیار اندک و کند است زیرا، به سادگی نمی توان شادمانی کودکانه روشنایی رویایی را از یاد برد و خود را ناچار به تبعیت از نظمی جدید و سخت کرد که قاعدتا سبک زندگی ما را به صورتی عمیق بار دیگر تغییر خواهد داد. وداعی دردناک با زندگی زیر چلچراغ ها پیش از آنکه این پدیده تداومی دراز مدت و طولانی را در تاریخ فرهنگی ما تجربه کرده باشد.
افزون بر این، برق برای همیشه سبک های زندگی ما را در شهرها و روستا ها تغییر داد و ما را وابسته به نظامی جهانی از روابط الکتریک و الکترونیک کرد که از این پس، همچون همه کشورهای دیگر، این خطر و این امتیاز را در بر دارد که هم فرهنگ ها را به یکدیگر نزدیک تر کند و هم برخی از آنها را به وسیله برخی دیگر دچار خطر استحاله کند. از این رو مدیریت فرهنگی سبک های جدید زندگی که به شدت به انرژی وابسته اند در سطح روزمرگی، به مسئله اصلی جامعه کنونی ما تبدیل شد.
ستون مشترک انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه شرق ، این مطلب روز سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ منتشر شده است.