نگاه فرهنگی به مسئله لباس در کشوری به پهناوری جغرافیایی ایران و به عمر تاریخی این سرزمین،با فرهنگ های قومی و محلی بی شمار، کاری نیست که در چند مقاله و کتاب ممکن باشد و عمرهای بی شمار تحقیقاتی نیاز دارد. «واژگان یک فرهنگ» تنها به حوزه معاصر می پرازد، اما گفتن این نکته به ویژه در آنچه مربوط به «منشاء» کت و شلوار در «ایران باستان» و تاریخ پیش از قرن نوزده میلادی می شود و اکثر دائره المعارف های معتبر (از جمله ایرانیکا) بر آن تاکید دارند، لازم است که: تا پیش از دوران صفویه، مدارک و اشیائی قابل استناد که خبر از انطباق شکل و محتوای بازنمایی (نقش برجسته ها، نقاشیها، مجسمه ها و …) با واقعیت پوشش افراد جامعه بدهد، در دست نیست و پس از آن نیز درکشوری همچون ایران باید با احتیاط زیاد سخن گفت.
منظور از «کت و شلوار» (در انگلیسی suite و در فرانسه complet) لباسی ترکیبی و مردانه است که شامل اجزایی شناخته شده چون کت، شلوار، جلیقه، و ترکیباتی چون جیب ها و دکمه ها در شکلی خاص می شود و باید آن را از اشکال بعدی یا پیشینی که شباهت زیادی را نشان می دهند مثل یونیفورم ها و بلیزها؛ اسموکینگ و غیره جدا کرد.
این لباس در دوران ناصری و مشروطه هنوز در ایران رواج نداشت، هر چند تاثیر پذیری هایی که احتمالا از دوره صفویه بر نظام پوششی ایران انجام شده بود، نوع مشابهی از لباس یعنی آنچه «سرداری» نامیده می شد با کلاهی متفاوت با «کلاه پهلوی» بعدی، رایج بود که بیشتر لباسی اشرافی به حساب می آمد. علما و دانشمندان (عموما دینی) لباس خاص خود یعنی عبا و عمامه ای داشتند که در نوع غیر مرغوب تر آن و با تفاوت هایی در نزد برخی از مردم عادی نیز رایج بود. رفته رفته از دوره مشروطه و تحت تاثیر تماس های بیرونی و از دوره پهلوی اول، که در آن سیاست «شبیه ساختن» عمومی مردم به «فرنگیان» دنبال می شد،کت و شلوار و «کلاه پهلوی»(شاپو) برای مردان و فشار سختی برای از میان برداشتن حجاب زنان و تبدیل آن به «کت و دامن» آغاز شد.
در سال های بین دو جنگ جهانی در ایران ، کت و شلوار بدل به لباس بسیار گسترده کارمندان شد و حتی پس از پایان یافتن دوره رضا شاه و آزادی نسبی در دوره ۱۳۲۰-۱۳۳۲ (۱۹۴۱-۱۹۵۳) مردان شهر نشین این لباس را ترک نکردند در حالی که در میان زنان حرکتی گسترده به ویژه در روستاها، شهرهای کوچک و متوسط و بخش عمده جمعیت شهرهای بزرگ برای بازگشت به حجاب، البته حجابی متفاوت با دوره قاجار و به شکلی انعطاف آمیز تر (در رنگ و شکل چادر و روسری) قابل مشاهده بود. استفاده آزادتری از لباس های قومی و محلی نیز در مناطق قومی مشاهده شد.
اجباری شدن کت و شلوار که در ایران نقطه عطفی فرهنگی با پی آمدهای بسیار زیاد تاریخی به شمار می آمد و البته خاص ایران نیود. اسناد تاریخی نشان می دهند که برای مثال سیاستمداران بریتانیایی تقریبا در همین دوره از لزوم گسترش شیوه پوشش کت و شلوار در میان بومیان آفریقایی هم ، آنجا با عنوان خروج از «برهنگی توحش» و «آراستن» آنها به لباس تمدن، دفاع می کردند و در مجلس بریتانیا رسما نیاز به تاکید بر تغییر لباس برای حمایت از صنایع نساجی این کشور مطرح بود.
اما همانگونه که گفته شد، کت و شلوار ابتدا به صورت کلاسیک آن ولی به تدریج از دهه ۱۳۴۰ در اشکال فانتزی آن (بلیزر، اسپرت و … ) رواج زیادی میان مردان شهری طبقه متوسط رو به بالا، پیدا کرد به گونه ای که گروه هایی اجتماعی با سرمایه های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیار متفاوت، همگی کت و شلوار می پوشیدند: از کارمندان گرفته تا هنرپیشه گان معروف؛ از سیاستمداران گرفته تا تاجران بازاری؛ از فرهنگیان گرفته تا برخی از اراذل و اوباش:«کلاه های مخملی ها» و «کفش های پاشنه خوابیده » ای که مسعود کیمیایی با فیلم خود «قیصر»(۱۳۴۸/۱۹۶۹) به آنها تصویری بر جای ماندنی داد. اما تمام ظرافت قضیه بیش از پیش به اجزاء مربوط می شد: زدن یا نزدن کراوات، یک دست بودن یا دو رنگ بودن کت و شلوار، «ست» کردن کراوات با دستمال گردن، سنجاق و «پوشت»، رنگ آنها، کمر بندها و کلاه یا جلیقه همراهی کننده، پیراهنی که کت و شلوار را همراهی می کرد، و همین طور دوخت و جنس پارچه، نوع یقه پیراهن و کت. عکس های جوانان شهری دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ با پیراهن های یقه پهن که بر روی یقه کت می آمد، امروز جنبه مضحکی پیدا کرده اند، اما همان اندازه معنای شیک بودن می دادند که کفش های ورنی آنها. بدین ترتیب کت و شلوار و اجزایش به اشیایی به شدت نمادین تبدیل شدند که در سال های بعد منشاء تنش میان سبک های زندگی شدند.
در یک کلام، کت شلوارو عمومی شدن آن با درآمدهای سرشار نفتی، به ما اجازه می دادند هر چه بیشتر شبیه به «فرنگی ها» شویم (فرایندی که در نظام های فضایی و ساخت های دیگر نیز تداوم می یافت) و هر چه بیشتر از شکل و محتواهای روستایی و عشایری خودمان که برخی از آنها تا امروز لباس های دوران گذشته خود را حفظ کرده اند، فاصله بگیریم.