نظام پیش از انقلاب، با وارد کردن درآمدهای نفتی به روابط گسترده اجتماعی و درگیر کردن کنشگران در این روابط پولی، آغازگر تغییرات اساسی در سازوکارها و تعاملات فرهنگی بود. درآمدهای نفتی هرچند برای ساختن زیربناها مفید بودند و امکان دادند گروهی از فضا های جدید ساخته شده و برنامه هایی اجرا و فرهنگیان فرهیخته ای به کشور دعوت شوند، اما تزریق شدید پول در سطح جامعه هم فاصله طبقاتی را زیاد کرد و رفتارها را به سوی پولی شدن شدید پیش برد، به نحوی که پول از ابزاری برای مبادله به سرمایه ای اجتماعی تبدیل شد و مفاهیمی چون «تازه به دوران رسیدگی» گویای رقابت کنشگران بر سر ادعای برخورداری از این سرمایه بود. افراد می توانستند به شدت مصرف و آن را در قالب آنچه در زبان عمومی «بریز و بپاش» نامیده می شد، در همه ابعاد زندگی خود وارد کنند.اما تزریق پول در یک رژیم غیر دموکراتیک نمی توانست تبعات مثبتی داشته باشد، زیرا هم ایجاد اختلاف طبقاتی بالا بود، هم عاملی برای انفجار اجتماعی و هم این نابرابری های سلسله مراتبی عمودی را در یک نابرابری افقی دربرخورداری از پول تعمیم می داد: «پول داشتن» به معنی «پولدار بودن» نبود، زیرا لزوما به برخورداری از «امتیازات» اجتماعی ناشی از پول به ویژه در حوزه مصرف نمی رسید: بسیاری از مکان های لوکس و پرهزینه همچون رستوران ها و نقاط گران قیمت خدماتی به روی افرادی با ظاهر «سنتی» بسته بود، حتی اگر پول داشتند. پول ایدئولوژیزه می شد و نمی توانست در قالب های بازار آزاد عمل کند، بلکه به شدت در چارچوب ساختار منبع اصلی ایدئولوژیک خود، یعنی دولتی با یک رویکرد سطحی «غرب گرا» باقی می ماند.
انفجار انقلابی واکنشی بود به این شیوه ها و در سال های نخست انقلاب و جنگ تحمیلی، گفتمان غالب در حوزه پول گفتمانی اخلاق گرایانه بود که به شدت بر ساده زیستی و پرهیز از رفتارهای زندگی «طاغوتی» مصرف گرا تاکید داشت. این گفتمان تقریبا به صورت کاملی نه تنها در ادبیات شفاهی و مکتوب رسمی برغم اختلافات عقیدتی احتمالی رایج بود، حتی به گونه ای به کل جامعه روشنفکری نیز سرایت کرده و برخی از گروه های روشنفکری به ویژه با گرایش های «چپ»، این گفتمان را در همراهی و در راستای ایدئولوژی های ضد سرمایه داری خود می دیدند و مفهوم حمایت از «مستضعفین» و مبارزه با «مرفهان بی درد» چیزی در حد رابطه طبقات متخاصم می دیدند که در باورهای خویش آن را تبلیغ می کردند. البته شکاف های دیگری که در جامعه ایرانی ایجاد شد و تحولات بعدی، این توهمات را از میان برد.
در نخستین سال های انقلاب، شعارهای عدالت طلبی با کاهش فاصله طبقاتی و با هدایت بخش بزرگی از ثروت ها به سوی روستاها، تا حدودی جامعه را به سوی تعدیل در توزیع ثروت و دموکراتیزه شدن اقتصادی آن پیش برد. با وجود آن اتصال گسترده نظام های روستایی و شهرهای کوچک به کل شبکه های توزیع پول سبب شد که رفتارهای پولی ، ولو تعدیل یافته، به آنها نیز سرایت کند که این امر در آن زمان هنوز چندان تاثیر اجتماعی خود را نشان نمی داد. در حالی که با پایان یافتن جنگ، گرایش جدیدی در طول دوره ای طولانی (۱۳۶۸-۱۳۸۴ / ۱۹۸۹-۲۰۰۵) آغاز شد که عناصر پولی و اقتصاد نولیبرالی را به شدت در جامعه گسترش داد. نظام های توزیع سرمایه ، بنیادهای مالی و فعالیت های گسترده سودمندانه در حوزه دولتی، به شدت فرایند بازگشت گروهی از رفتارهای مصرف گرا را سبب شد که البته بار دیگر با واکنش شدیدی از سال ۱۳۸۴ روبرو شد زیرا بسیاری معتقد بودند که این فرایندها کل دستاوردهای ارزشی انقلاب را به خطرمی اندازد.
با وصف این دوره تجدید نظر در مصرف گرایی از ۱۳۸۴، با مشکلات زیادی روبرو شد. نخستین «مشکل» نیز درآمد عظیم نفتی و وسوسه همیشگی «پول درمانی» مسائل اجتماعی. مشکل دیگر هدایت مسیر های «پول شویی» به این سوی عالم و افزایش نقدینگی در سطح جامعه و کاهش سازوکارهای کنترل نهادینه که امکان فساد مالی را به شدت افزایش می داد: بدین ترتیب درست برخلاف آنچه تصور یا ادها می شد، روابط پولی باز هم با شدت بیشتری گسترش یافتند و ارزش های اخلاقی جامعه را زیر یورش خود گرفتند، واژگان مربوط به «اختلاس» و انواع آن و و ارقام نجومی در زبان مردم و رسانه ها رایج شدند. حذف رایانه های غیر مستقیم و تزریق پول به ویژه به روستاها، نیز این روند را تشدید کرد. جامعه بدین ترتیب وارد موقعیتی تازه شد : پولی شدن روابط در همه جا، از زبان کوچه و خیابان تا سریال های تلویزیونی، مسئولان، از انواع «جوایز» نقدی و غیر نقدی تا اشکال گوناگون «قرعه کشی» و حتی « جایزه بابت پرداخت به موقع عوارض و مالیات»، جایی که به اصطلاح رایج «پول حرف اول و آخر را می زند».
در این حال البته برخی کنشگران اجتماعی، اعم از مسئولان، شخصیت های دینی،اخلاقی، علمی و هنری از این وضعیت ناراضی و نگرانند اما بسیاری نیز چاره ای جز تن دادن به این بازی ندارند.موقعیت نخبگان جامعه از دیگران سخت تر است، زیرا با سازوکارهایی ساختاری در همه جا از زبان تا خانواده و سبک زندگی روبرویند: پول تمایلی هولناک به حضور و تعیین کنندگی در همه جا از فضاهای واقعی تا ذهنیت ها، از علم و فرهنگ تا هنر و خلاقیت دارد. و آخرین بخش این سناریو وضعیتی است که موقعیت جهانی نه تنها خود از بحران پول زدگی در اقتصاد رنج می برد، کشور ما را نیز زیر یکی از سخت ترین تحریم ها برده و برغم هر سیاسیتی که پیش بگیریم در آینده چاره ای جز خروج از منطق مصرف گرایی پولی با پیشینه درونی شدن هفتاد ساله در خود نداریم.
ستون مشترک انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه شرق (سه شنبه ها، صفحه آخر).این مطلب روز سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۱ منتشر شده است.