آقای رئیس جمهور ِ منتخب ِ «ایالات ِ نامتحد ِ آمریکا»
اگر در ابتدای نامه، کشور شما را «ایالات نامتحد آمریکا» نامیدم، قصد توهینی در کار نبود: این عنوان ِ گویایی است که یکی از معتبرترین مجله های کشورتان، «تایم» برایتان گذاشته؛ همان مجله ای که شما را به عنوان شخصیت سال ۲۰۱۶ برگزیده و از حرفM نام خود، با یک بازی گرافیک، دو شاخ شیطانی بالای سرتان کاشته و چهره ای هراسناک از شما ساخته که رویتان را به سوی خوانندگان برگردانده و با نگاهی پرکینه و تهدید آمیز به مردم می نگرید. رئیس جمهور شدن شما، بی تردید، شوک بزرگی بود؛ هم برای آمریکا و هم برای جهان و هراسی که به حق در دل مردمان این دنیا انداخت این است که چطورمی توان در جهانی زندگی کرد که سلاح های هسته ای کشنده آن، با قدرت تخریب میلیون ها سال میراث ارزشمند حیاتی در چند ثانیه، تصمیم گیری برای استفاده از این سلاح ها را در دست کسانی قرار داده که طیفی ترسناک را می سازند: از مردی کودک مغز و عقب افتاده و شکم باره گرفته تا سرکردگان مافیاهای بزرگ و یا اراذل و اوباشی همچون شما که نژاد پرستی، رذالت، پستی، ضعیف کشی، خشونت و زن ستیزی را برای خود فضیلت می دانید.
آقای رئیس جمهورِِ منتخب، می دانید این روزها بر ما چه می گذرد و چه ها می شنویم و چه ها می خوانیم: وقتی برای دوستان ِ آمریکایی مان، پیام تبریک کریسمس و سال نومی فرستیم، برای دانشگاهیان، روشنفکران و هنرمندان ِ ارزشمندی که با قلم و اندیشه خود خدمات بی پایانی به جهان کرده اند، همگی یک صدا، از غم عمیقی می گویند که بر دلهایشان نشسته است. یکی از آنها، از برجسته ترین انسان شناسان جهان، که جنگ جهانی دوم و فاشیسم را از نزدیک می شناسد، دیروز نوشته بود:«هرگز دوست ندارم با سبکسری از واژه «فاشیسم» استفاده کنم، اما متاسفانه چاره ای ندارم، این بلایی است که برسرمان آمده». این ها، انسان هایی با شرف و ایمان هستند که در آمریکا، همچون در همه جهان، خوشبختانه هنوز فراوانند. آنها نمی توانند باور کنند چنین بلایی بر سرشان آمده و چنین سرطانی به جانشان افتاده باشد: نمی توانند بفهمند که چطور تاریخ بارها و بارها تکرار می شود و نه لزوما آن طور که مارکس می گفت «یک بار تراژیک و یک بار کمیک»، بلکه شاید هر بار، تراژیک. همین چند روز پیش بود که هری بلافونته، هنرپیشه و خواننده افسانه ای آمریکا از «آغاز رایش چهارم» (فاشیسم جدید) در آمریکا سخن می گفت و از اینکه چقدر افسوس می خورد که سن ۹۰ ساله اش به او امکان نمی دهد همچون دوران مارتین لوتر کینگ راهی خیابان ها شود. در جلسه ای دیگر بلافونته و نوام چامسکی رو در روی یکدیگر غمگین بودند که باید یک بار دیگر باید شاهد فجایعی باشند که شصت سال پیش بر آنها گذشته است و تصور می کردند برای همیشه به فراموشی سپرده خواهند شد… رابرت رایش، اقتصاد دان برجسته و وزیر پیشین کار در دولت کلینتون، در بیلانی که از صد روز نخست «استبداد» شما ترسیم می کند، می گوید هرگز در طول تاریخ آمریکا، پیشینه ای برای چنین دولتی از اوباش که شما تشکیل داده اید، نیافته است، دولتی که از راس تا پایه، همه مسئولانش، بانکدارهای فاسد و میلیاردرهای متقلب هستند، «دولتمردانی» بدون هرگونه پیشینه سیاسی و آشنایی با قوانین، سیاست و حقوق مردم، بلکه در تضاد ریشه ای با آنها: شخصیتی که برای وزارت کار پیشنهاد کرده اید از بزرگترین دشمنان کارگران و از کارفرمایانی است که حق کارگران را بارها پایمال کرده و آن دیگری که برای انرژی پیشنهاد شده از دشمنان بزرگ محیط زیست و سرمایه داران نفتی؛ همین وضعیت تا مقامات پایین هم ادامه دارد: سفیری که برای اسرائیل در نظر گرفته اید از بزرگترین دشمنان نه فقط مردم فلسطین بلکه هم مخالف دکترین ِ ایجاد دو دولت در منطقه فلسطین است و هم طرفدار انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس، آدمی باز هم بیگانه با سیاست و صرفا معامله گر که در تضاد با دکترین های رسمی آمریکا حتی در دولت بوش قرار دارد و البته در جهتی باز هم بدتر از آنها. مطبوعات آمریکا می گویند شما یک «بیمار روانی» هستید که عازم کاخ سفید می شوید و یک ماه پس از انتخابتان، به قول مایکل مور فیلمساز، هنوز بیشتر دغدغه جلوگیری از برنامه کمدی ِ شنبه شب های آلک بالدوین در نقش خودتان و شکایت کردن از بیل مییر، چون شما را به یک اوران اوتان تشبیه کرده، دارید تا دغدغه مسائل جهان پر هیاهویی که قرار است در راس بزرگترین قدرتش بنشیند؛ می گویند یک «روان پریش واقعی» هستید که تا پاسی از شب یک لحظه از «توئیت» فرستادن برای این و آن باز نمی ایستید ؛ می گویند شعارهای انتخاباتی تان که جنون وار بودند هنوز تکرار می کنید: می خواهید میلیون ها مهاجر را از آمریکا بیرون کنید، مسلمانان را زیر نظر بگیرید، قدرت هسته ای آمریکا را افزایش دهید، دکترین چین ِ واحد را ترک کنید (چیزی که روزنامه رسمی چین را به واکنش نسبت به این رئیس جمهور «کودک منش» کشانده است)؛ در یک کلا مطبوعات، رادیو تلویزیون ها و هنرمندان و رونفکران کشورتان می گویند آمریکا با فاجعه ای تاریخی رو در روست و چون جهان را اشغال کرده است، ممکن است دنیا را نیز همراه خود، در مرزهای خطرناک و جبران ناپذیر قرار داده است.
آقای رئیس جمهور منتخب؛ این ها چیزی هایی است که از زبان و قلم هم وطنانتان می شنویم و می خوانیم؛ اما درباره شما به عنوان یک فاشیست، به عنوان فردی رذل که هیچ ارزشی برای زنان جز همخوابگی با آنها قائل نیست؛ به عنوان کسی که مکزیکی ها را دزد و متجاوز می خواند؛ کسی که در سخنرانی های عمومی خود همچون اوباش سخن می گوید و ادای افراد معلول را در می آورد و آنها مسخره می کند؛ کسی که چینی ها را توطئه گرانی می داند که نظریه تهدید محیط زیست را ابداع کرده اند؛ کسی که با شعار بیرون کردن وال استریت از کاخ سفید در انتخابات پیروز شد و امروز سوراخی در کاخ سفید نمانده است که پر از کارگزاران وال استریت نکرده باشد؛ شما را به عنوان یک ابله خود شیفته و یک «بیمار روانی»؛ شما را به عنوان یک ننگ برای کل تاریخ کشورتان و برای کل تاریخ جهان؛ شما را به عنوان یک ننگ بر دامان این فرهنگ، که برغم همه گناهانش، بسیار خدمات به بشریت کرده است، «آدمی» (تنها در مفهوم جانوری این واژه) در نظر می گیریم که حق دارید در قالب یک مرد ِ سفید پوست ِ شبه گاو چران ِ قرن نوزدهمی، توهم وارث زمین و زمان بودن داشته باشید و تصور کنید همه چیز در جهان بر اساس معاملات و بده و بستان ِ پولدارها می گردد و چون شما هم توانسته اید با انواع تقلب و دزدی، میلیاردها دلار به دست بیاورید، باید جایگاهی بزرگ در آن داشته باشید. اما آقای رئیس جمهور، شما «هیچ چیز» نیستید، شما کمتر از «هیچ چیز» هستید. و اما ما، به عنوان مردمی که در تمام طول قرن بیستم از دولت آمریکا ضربه خورده ایم، ما به عنوان مردمی که دولت دموکراتیک و امید مردممان برای بنیاد نهاده شدن دموکراسی، یعنی دولت مصدق را، دولت شما بر باد داد، ما به عنوان مردمی که سال ها است به دلیل تحریم های بی دلیل شما، در کمبود دارو و وسایل مورد نیاز صنایع هوایی مان ، کشته می شویم، هر چند، ما هم حق داریم از شما و از کشورتان برای همیشه متنفر باشیم همانگونه اگثر کشورهای جهان از دولت شما متنفر هستند. ولی عقلانیت حکم می کند شما را نماینده فرهنگ و حتی کشور آمریکا ندانیم، بلکه شما را یک «بیماری» یک «فشرده نفرت و حرص و آز و بی شرمی» بدانیم که حاصل فروپاشی یک سیستم اجتماعی است؛ سیستمی که مردمانش را به حدی از نومیدی رساند که حاضرشدند خود را گول زده و تا حدی پیش روند که آخرین دستاورد دموکراتیک خود، یعنی حق رای شان را نیز سلاخی کنند و از آن به عنوان ابزاری خیالی برای مبارزه با ثروتمندان فاسدی استفاده نمایند که خوش باورانه فکر می کنند شما به جنگشان خواهید رفت. افسوس که این مردم تا مدتهای زیادی نخواهند توانست خود را گول بزنند و بسیار زودتر از آنچه در زمان بوش ِ پسر فهمیدند، درک خواهند که شما جز سرابی زهر آلود نبودید که کشور آنها و جهان را به مرزهای نابودی نزدیک کرد. هم از این رو است که چند روز مانده به قدرت رسیدن کامل شما، کارزاری گسترده در آمریکا به راه افتاده است با شعار «نه به آمریکای فاشیست»(REFUSEFASCISM.ORG) که برجسته ترین شخصیت های این کشور را به گرد هم آورده تا تمام تلاششان را برای جلوگیری از روی کار آمدن شما بکنند. کارزاری که شاید بی شک، محکوم به شکست باشد، اما دستکم این حُسن را دارد که شرکت کنندگان در آن، در فردای این فاجعه، اگر هنوز چیزی باقی مانده باشد، می توانند به فرزندان خود بگویند: «ما تلاش خود را کردیم».
آقای رئیس جمهور منتخب ِ فاشیست ِ آمریکا؛ شکی ندارم که همان طور که هیتلر توانست آلمان را با تمام شکوه و زیبایی های انسانی و فرهنگی و فلسفه و علم و دانش و هنرش، در طول کمتر از ده سال با خاک یکسان کند و برای نسل های بعدی سلطه بیگانه و ننگ از اعمال پدران را به ارث بگذارد، شما هم شاید بتوانید چنین بلایی را بر سرآمریکا یا شاید بر سرجهان بیاورید؛ اما در این هم شکی ندارم که همان طور که هیتلر نتوانست حتی سایه ای از بدی و شرارت و زشتی ذهن و روح خود را بر اندیشه و خاطره ما از اندیشمندان و هنرمندانی چون بتهوون، موتزارت، نیچه، کانت، شیلر، گوته، فروید، آرنت، برشت، گروپیوس، مان، آدورنو، هورکهایمر، کلیمت، اوتو، و صدها و صدها تن دیگر بیاندازد، همان طور که امروز آلمان و آلمانی ها باز هم توانسته اند، پس از شصت سال، تمدنی درخشان سرشار از اندیشه و هنر و زیبایی بر قرار کنند، فاشیسم شما نیز از حد از کوکلوس کلان ها، میلیاردهای بی فرهنگ وال استریت، گله دارهای از همه جا بی خبر بیابان های تگزاس و آمریکای مرکزی، نژاد پرست های ایالات جنوبی و… البته گروهی از مرتجع ترین مهاجران سیاسی از جمله کوبایی ها میامی و شاید همین «ایرانی» هایی که برایتان نامه نوشته اند، فراتر نخواهد رفت. چهار سال دیگر، هشت سال دیگر و شاید هم بسیار زودتر شما به یک نقطه تاریک ِ تاریخ معاصر آمریکا تبدیل می شوید؛ همان جایی که کسانی چون مک کارتی، نیکسون، بوش، فریدمن، و سرهنگان و ماموران اطلاعات و شکنجه گران و جنایتکارتان در ویتنام، در کره، در آمریکای جنوبی و مرکزی، جای گرفتند… اما در قلب ما و همه عشاق اندیشه و هنر، هرگز، هیچ کسی و هیچ چیزی نمی تواند جایگاه ابدی نویسندگانی چون فیتزجرالد، اشتاین بک، همینگوی، میلر ، بالدوین، پل آستر، فیلمسازان وهنرمندانی چون وودی آلن، مارتین اسکورسیزی، جان کازاویتس، اورسن ولز، دیوید لینچ، استیون اسپیلبرگ، آنتونی کویین، ریچارد برتن، استیو مک کویین، مریل استریپ، شرلی مک لین، رابرت ردفورد، داستین هوفمن، رابرت دونیرو، آل پاچینو، جک نیکلسون، باب دیلن ، جون بیاز، و دانشمندانی و پژوهشگرانی چون جرج هربرت مید، آلبرت انشتین، توماس ادیسون، پل کروگمن، مایکل سندل، کورنل وست، جودیت باتلر، نائومی کلاین، نائومی ولف، نائوم چاسکی، ادوارد سعید، طلال اسد و هزاران تن دیگر را که سهمی بی پایان در بهبود وضعیت بشری داشته اند، را بگیرد.
آقای رئیس جمهور ِ فاشیست؛ نام شما در حقیرترین نقطه تاریخ در کنار همتایانتان کسانی چون استالین، هیتلر، موسولینی، فرانکو، سالازار، پینوشه، ویدلا، پول پوت، کیم جول اینگ، دفن خواهد شد و در آینده هر بار نامی از شما ذکر شود شاید آمریکایی فقط سری تکان دهند و خاطره ای تلخ و دردناک از ذهنشان عبور کند. اما بی شک فرهنگ و ادبیات و هنر این کشور میراثی انسانی است و برای همه ما باقی خواهد ماند. البته شکی نداریم، که انتخاب شما نه امری شخصی، بلکه حاصل بیش از صد سال سیاست های سلطه جویانه و بی رحمانه سیاستمداران و سرمایه دارانتان در خود آمریکا و در سراسر جهان بوده است، شما بلایی هستید که کشتار میلیون ها نفر در سراسر جهان به دست همکاران سیاسی تان و رژیم های آپارتایدی مثل اسرائیل و دیکتاتوری مثل عربستان سعودی، امروز بر سر آمریکا آورده است. شکی نداریم که در همین چند ده سال، سیاست های جنگ طلبانه و فاسد کلینتون ها، جرج بوش پدر و پسر و بی عملی و فرصت طلبی و دنباله روی باراک اوباما از منافع سرمایه داری آمریکا، از دلایل اصلی روی آوردن آمریکای مردسالار و بی فرهنگ ِ سفید پوستان به راه حل فاجعه باری چون شما بوده است، اما امید ما همچون امید اکثریت مردم جهان آن است که شما کابوس هراسناکی باشید که در سریع ترین زمان ممکن سایه تان را از سر جهان کم کنید.
آقای رئیس جمهور ِ فاشیست؛ خبر شاید خوبی هم برایتان دارم و آن اینکه شما هنوز در سراسر جهان، و جمله در کشور ما که بیشترین ضربات را از شما خورده، طرفدارانی دارید که حتی در میان روشنفکران و دانشگاهیان ما جای دارند. هنوز کسانی هستند که آنقدر شیفته سرمایه داری و معجزه های آن هستند، آنقدر دل به آینده ای دست در دست سیاستمداران شما دارند که بسیار هم از روی کار آمدنتان خوشحالند؛ شاید باور نکنید اما در حالی که یکی از وزیران امور خارجه کشور شما در سال های اخیر، رسما از ایران برای اجرای کودتای بیست و هشت مرداد عذر خواهی کرده است، ما هنوز در کشورمان «متخصصانی» داریم که معتقدند اصولا کودتایی در ایران اتفاق نیافتاده است، «دانشمندانی» که دکتر مصدق را همکار انگلیسی ها و «خائن» می دانند و اعلیحضرتی را که کشور شما همچون بلایی بر سر کشور ما خراب کرد، یک شاه لیبرال، هنوز هستند کسانی که مثل شما معتقدند باید همه اقلیت های زبانی و فرهنگی را زیر پا لگد کرد، باید قدرت را به قدرتمندترین ها در پول و زبان و فرهنگ و همه چیزهای دیگر داد، کسانی که معتقدند همه چیز را باید به دست سرمایه داری خصوصی سپرد و باید مدل ورشکسته کشور شما را که نتیجه اش فاشیسم پسا مدرنی چون جریان سیاسی شما است، بهترین مدل برای همه نهادهای و سازوکارهای کشور ما هستند. هنوز هستند کسانی که همصدا با شما به دنبال آن هستند که سال ها تلاش برای رسیدن به همگامی با جهان را نفی کنند و به دلیل بهانه دادن به شما برای تداوم بخشیدن به تحریم باشند، زیرا همچون سرمایه داران شما، برای برخی از آنها نیز، دوران تحریم سرشار از سودهای نجومی بود. اگر این خوشحالتان می کند، باید خوشحال باشید. این گروه ها، هر روز در روزنامه و مجلات بی شمارشان در حسرت رسیدن به لیبرالیسم شما آه می کشند و حتی از جنازه کسانی که به دست ماموران شما شکنجه شدند و در زندان های اعلیحضرت شما تکه تکه شدند، نمی گذرند، هنوز برای لذت بخشیدن به شما، روزی یک جنازه را بیرون می کشند و به گرد آن رقص و پای کوبی می کنند، تا از شما بخواهند به جایگاهتان برگردید. این ها هم هستند و کم هم نیستند.
آقای رئیس جمهور منتخب فاشیست آمریکا
جهان در انتظار کابوسی است که تا چند روز دیگر برایش آغاز خواهد شد. و جهان همه کار می کند که از صدمات این کابوس جلوگیری کند. در کاخ سفید، همه چیز انتظار شما را می کشد تا جهان را به آتش بکشید و آبروی آمریکا را بیش از پیش در انظار جهانیان ببرید. آمریکایی که گمان می کرد با بوشِ پسر به اوج بی آبرویی و نفرت جهان رسیده است، امروز باید در انتظار بماند تا شاید شما بتوانید باز هم پیشتر بروید. اما شک نکنید که نه ما و نه هیچ کسی در آمریکا نمی خواهد شما را تحقیر کند، هیچ کسی تمایلی ندارد جهان را بیشتر از این در آتش و دود و مصیبت و فاجعه ببیند، هیچ کسی نمی خواهد بیش از این تحقیرمهاجران نومید، کودکان آواره ، زنان در هم شکسته، مردان و جوانان سرگشته و خون آلود و زجرکشیده را ببیند، ما تنها یک آرزو داریم و تنها یک هدف ِ حداقلی، که فکر می کنیم با تمام وجود باید برایش تلاش کنیم: اینکه کابوس ِ یک آمریکای تمام فاشیستی هر چه زودتر به پایان برسد و دستکم با همان آمریکای سلطه گر و نظامی گرا روبرو باشیم.