تصویر: تابلوِ در رختخواب (۱۹۷۱)
فیلیپ گوستون (Philip Guston) نقاش آمریکایی در گرایش اکسپرسیونیسم انتزاعی از اعضای مکتب نیویورک بود که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به مثابه جایگاهی برای هنرمندان آوانگارد در چارچوب جریان عمومی «ضد فرهنگ» آمریکا، درآمده بود. در این مکتب، نقاشی، موسیقی، تئاتر، شعر و عکاسی در کنار هم مطرح بودند و به دور از هر جریان مسلط بر نظام ارزشی آمریکا، به فعالیت مشغول بودند. چهره برجسته این مکتب در موسیقی جان کیج (John Cage) بود که بر روندهای بعدی موسیقیایی تاثیرگذار شد. در شعر آلیس ناتلی (Alice Notley) و جان اشبری (John Ashbery) شهرت داشتند که در همان حال منتقد هنری و نمایشنامهنویس هم بودند. اما در هنرهای تجسمی مکتب نیویورک چهرههای برجستهای چون جکسون پولاک(Jackson Pollock)، ویلم دو کونینگ (Willem de Kooning) و مارک روتکو (Mark Rothko) وجود داشتند که گوستون هم در میانشان دیده میشد و همگی به شدت به اکسپرسیونیسم انتزاعی تمایل داشتند. مکتبی که عمرش به جنگ جهانی دوم میرسید و در نقاشی، مجسمهسازی و عکاسی مطرح بود. این اصطلاح را که یک هنرمند با نام رابرت کراوتز (Robert Kratz) در ۱۹۴۶ در مجله نیویورکر باب کرده بود، میان احساسات تندی که در اکسپرسیونیسم دامن میزد و زیباییشناسی ضدفیگوراتیو اروپایی، پیوند برقرار میکرد. گوستون، چهره کمتر شناختهشدهای در نیویورک بود که آشنایی با پولاک برایش تعیینکننده به حساب میآمد. بر خلاف سایر هنرمندان اکسپرسیونیسم انتزاعی گوستون از آغاز به محتوای اجتماعی آثارش اهمیت میداد؛ چنانکه نقاشی معروفی در حمایت از گروهی از جوانان سیاهپوست در ۱۹۳۱ به نمایش گذاشت که متهم به تجاوز به دو دختر سفید پوست شده و در محاکمهای شتابزده به اعدام محکوم شده بودند. پلیس، تابلو را تخریب کرد، اما گوستون همچنان سوژه اجتماعی و انقلابی را در کارهایش دنبال میکرد. از جمله به نقاشان دیواری مکزیک (ریورا، سیکیروس، اوروزکو) علاقمند شد. اما او سوژه اصلی خود را در تبعیض نژادی علیه سیاهپوستان آمریکای شمالی میجُست. گوستون در اوج شهرتش به مثابه یک نقاش اکسپرسیونیست انتزاعی، با گروهی از نقاشیهایش به سبک کودکانه با خطوط و رنگهای ساده و مینیمالیستی به سوژههای بسیار حاد پرداخت به ویژه به موضوع کوکلوس کلانها یعنی گروههای خشن و جنایتکار نژادپرست سفیدپوست که لباسهای بلند سفید با سرپوش گشادی به تن میکردند که تنها دو سوراخ چشمانشان را نشان میداد. این گروه در کشتار و به آتش کشیدن خانهها و کلیساهای سیاهپوستان به صورت ناشناس فعال بودند. این موضوع دردناک و تکاندهنده در جامعه آمریکا در نقاشی گوستون به گونهای شوخی کودکانه نمایش داده شده بود و از این لحاظ تابلو «در رختخواب» (In Bed) گویایی خاصی داشت. تابلو یک شخصیت کوکلوس کلان را روی تختی نمایش میدهد و مشخص نیست که پیش یا پس از جنایت در حال استراحت است. عناصر شاد تابلو، پنجرههای رنگین و حتی شیوه خوابیدن شخصیت، یک بازیگوشی کودکانه را نشان میدهند که برای بسیاری شوخی با یک یک تراژدی معنا میشد. در طول عمر هنریاش، خود گوستون، میان نقاشی انتزاعی و فیگوراتیو در رفت و آمد بود. نکته قابل تامل در آن است که تحمل برخی از تابلوهای او با خشونتی عمیق که در قالب سادگی و کودکی جایشان میداد کار مشکلی است. خود او در این کار به نمایش گذاشتن توحش جهان را میدید. توحشی که بازنمایی انتزاعی آن هرچند اغلب به رنگ خون، سادهتر از زمانی بود که شکل فیگوراتیو میگرفت و تصور کودکی که جنایاتی هولناک را ترسیم میکند را به ذهن میآورد.