تطور گرایی(evolutionism ) که در فارسی آن را به تکامل گرایی نیز ترجمه کرده اند، نخسیتن نظریه کلاسیک در انسان شناسی دانشگاهی به حساب می آید که در قرن نوزده و تا اوایل قرن بیستم میلادی نظریه غالب و کاملا مسلط در علوم انسانی به طور کلی و در انسان شناسی به طور خاص به حساب می آمد. این نظریه منشاء خود را از علوم زیستی از یک سو و از الهیات از سوی دیگر می گرفت. محور اساسی تطور گرایی بر این مفهوم استوار است که هر پدیده فرهنگی را باید حاصل زنجیره ای طولانی از تغییرات آن در طول یک خط زمانی – مکانی در نظر گرفت. این تغییرات به باور تطور گرایان عمدتا به دلیل نیاز به انطباق پدیده با محیط برای بقا انجام می گیرد و هر پدیده یا موجودی که بهتر بتوان این انطباق را انجام دهد بیشتر شانس بقا خواهد داشت. پایه های فکری این نظریه بر باور به یک خط تطوری، یک آغاز، یک پایان و نقاط عطفی که می توان به آنها لحظات جهش یا تغییر اساسی نامید، قرار گرفته اند. تحلیل تطور گرا به ناچار انسان شناس را به سوی یک روش شناسی تاریخی- جغرافیایی سوق می دهد که تاکید در آن بیشتر بر تاریخ و رویکردی درزمان (diachronic) است. نتیجه آن است که پژوهشگر همواره بدان تمایل دارد که دلایل وجودی یک شدیده فرهنگی را نه در یک برش همزمان (synchrionic) و در خود آن پدیده بلکه در یک برش درزمان و بیرون از آن بجوید. این امر به نوبه خود سبب اهمیت یافتن روش های تطبیقی می شود اما خطری که همواره تطور گکرایی را تهدید می کند حرکت به سوی اشکال تقلیل گرایی فکری در تحلیل پدیده های اجتماعی به دلیل خلاصه کردن آنها در مخرج مشترک هایی هر چه بزرگتر است. در تاریخ انسان شناسی این امرمانع بزرگی برای رشد این علم به حساب می آمد و به همین دلیل نیز نظریه پردازان اساسی انسان شناسی در ابتدای قرن به ویژه فرانتس بوآس و برونیسلاو مالینوفسکی به جنگ آن رفتند. امروز هر چند تطور گرایی در قالب نو تطور کرایی و انسان شناسی محیط شناختی حفظ شده است اما تغییراتی اساسی در رویکرد آن مشاهده می شود که مهم ترین آنها پرهیز از جبرگرایی و داروینیسم اجتماعی، اهمیت دادن هر چه بیشتر به فرایندهای مبادله با محیط و نه انطباق با آن، چند خطی دیدن و نه تک خطی دیدن تطور و لحاظ کردن ساختارهای ژنتیکی و بسیار خرد از یک سو و اکو سیستم ها و ساختارهای کلان در تحلیل های تطوری است.
مهم ترین نمایندگان تاریخی تطور گرایی پس از داروین در حوزه علوم طبیعی، در انسان شناسی جیمز فریزر و ادوارد برنت تایلور در بریتانیا و امیل دورکیم و مارسل موس در فرانسه هستند. در آمریکا این مکتب ابتدا با آثار هنری لوئیس مورگان آغاز شد.