در میان بازنمودهای فرهنگ آمریکایی که به صورتی خود آگاهانه و ناخود آگاهانه از سوی دوستداران یا دشمنان این فرهنگ و آنچه «شیوه زندگی آمریکایی» نام گرفته است و در یک کلام می توان آن را به «رویایی» تشبیه کرد که قادر است هرکس را از «هیچ» به «همه چیز» برساند و تا مدتهایی دراز یکی از بزرگترین و قدرتمندترین انگیزه هایی بود که جاذبه ای بی همتا برای قاره جدید به همراه می آورد، مریلین مونرو چه در زندگی واقعی و چه در حیات نمادینش، جایگاهی ویژه و پر معنا داشت.
این دختر خانواده ای متوسط و رو به پائین از پدر و مادری نه چندان متشخص، خود نیز برخلاف تصویرش، که از همان ابتدا با به کار گرفته شدن در سال ۱۹۴۴ و در جنگ جهانی دوم برای تشویق زنان به مشارکت بیشتر در آن به کار گرفته شد، نه «مریلین مونرو» نام داشت و نه با معیار های آمریکایی چندان زیبا بود و نه حتی یک «مو طلایی» و به همین دلیل نیز ناچار شد نام خود را از نورما بیکر به مریلین مونرو تغییر داده و موهایش را رنگ بزند. مریلین خیالی، دورانی کوتاه در سینما را طی کرد که به زحمت به ده سال می رسید و در طول آن نقش هایی چندان برجسته ایفا نکرد و بیشتر به دلیل ازدواجش با آرتور میلر و سپس روابطش با کندی ها (جان اف و رابرت) بود که توانست پله های ترقی هالیوود را به سرعت بالا رود. اما شاید این همان سرعتی بود که شدت سقوط و مرگ ناگهانی و بدون توضیح او را توضیح بدهد.
در ۵ اوت ۱۹۶۲، مریلین در حالی که ۳۶ سال بیشتر نداشت در شرایطی که هرگز دقیقا روشن نشد ، درگذشت. گزارش پلیس به مصرف مواد مخدر و نوعی خودکشی اشاره کرده بود. در حالی که امروز هنوز هاله ای از شک و تردید بر این مرگ سایه انداخته است و یکی از مهم ترین فرضیه های مطرح شده دخالت حوزه سیاسی در این مرگ به دلیل روابط مریلین با خانواده کندی ها بود.
با این وصف، امروز نزدیک به نیم قرن پس از مرگ وی، در اصل ماجرا، یعنی در تبدیل شدن مریلین مونرو از یک دختر زاده خانواده ای متوسط به آنچه «نماد جنسی» نامیده شد و به موضوعی که تا کنون نزدیک به صد زندگی نامه درباره وی نوشته شده ، موضوع فیلم های متعدد داستانی و تلویزیونی بوده، و با تابلوی معروف از اندی وارهول به یکی از آثاری حیات بخشیده که خود از بنیان گزاران هنر مدرن پاپ به حساب می آید، تغییری ایجاد نمی کند.
مریلین را می توان از لحاظ تاثیری که در بازنمایی فرهنگ آمریکایی در جهان داشت در کنار نماد های دیگری از جمله خود کندی ها و پس از آنها اوباما(در حوزه سیاسی)، امپایر استیت بیلدینگ و وال استریت و دلار (در حوزه اقتصادی)، کوکا کولا و مک دونالد (در حوزه غذا) و ….بسیاری نمادهای دیگر، نمادی واقعی از آنچه «زیبایی زنانه» در معیارهای دورانی طولانی به حساب می آمد قرار داد. ازاین رو ، نقش و جایگاه او در فرهنگ عامه در جهان را می توان تا اندازه زیادی با نقشی که در دورانی طولانی بریژیت باردو نیز بر دوش داشت، مقایسه کرد. اما فراتر از این رویکرد که نیاز به بحثی طولانی دارد. یک پرسش اساسی درباره مریلین وجود دارد. پرسشی که هنوز هم رویای آمریکایی به آن دامن می زند: آیا مریلین یک قربانی بود؟ به گمان ما، نباید در این باره شکی به خود راه داد: مرگی ناخواسته در موقعیتی نامتعارف، با گزارشی که تعمدا از توضیح بیشتر طفره می رود، شاید پایان راهی بود و باشد که بسیاری را با جذابیت هایی تصنعی به خود می کشد، همانگونه که شکی هم نیست که از آرتور میلر تا اندی وارهول، از تهیه کنندگان هالیوود تا نویسندگان زندگینامه های پیش پا افتاده درباره این «موطلایی نمادین»، همگی از او سود بردند و در نهایت جسدی بی جان بر جای گذاشتند که بیشتر به همان دخترک ساده شهرستانی و خوش خیال شباهت داشت.
این یادداشت در روزنامه شرق ۱۳ مرداد ۱۳۸۹به انتشار رسیده است.