سخنرانی ناصر فکوهی در پژوهشکده مطالعات مرگ
شفقنا- استاد انسان شناسی دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسان شناسی و فرهنگ با تأکید بر اینکه مدیریت شهری باید به سمت کاهش نمایشی و دلخراش بودن مرگ در جامعه، حرکت کند، گفت: پذیرش مرگ به مثابه مرگ پرستی نیست بلکه مرگ بخشی از حیات و مکانیسم حیاتی است که می توان آن را در سطح بدن دید مثل اینکه سلول های ما می میرند تا سلول های تازه به وجود بیایند، همین مساله در سطح جامعه هم هست، گروهی باید بمیرند تا گروه دیگری بتوانند زندگی کنند. پذیرش اینکه به هر حال پیر می شویم و بیماریهای بسیاری به سراغ ما می آید و سرانجام باید بمیریم، منجر به غیر نمایشی کردن مرگ می شود که در حال حاضر متاسفانه مرگ را بسیار نمایشی و پر سرو صدا کردیم.
به گزارش خبرنگار شفقنا، دکتر ناصر فکوهی در نشست آیین و فرهنگ نکوداشت درگذشتگان نزد ایرانیان، مرگ و مناسک آن در شهر مدرن با تأکید بر ایران را مورد بررسی قرار داد و اظهار کرد: مرگ شهر عموماً برای گورستان ها یا آرامستان های بسیار بزرگ استفاده می شود که مرگ شهرها در تاریخ ایران و جهان سیستم های بسیار متفاوتی بودند. مرگ شهرها خارج از شهر، زیر زمین یا در موقعیت های خاصی قرار می گیرند. نمونه برون شهری مرگ شهر، بهشت زهراست و نمونه معروف درون شهری، گورستانی در پاریس هست. تحلیل این تیپ از فضای شهری از آنچه می خواهم بگویم متفاوت است.
او ادامه داد: دومین بحث بسیار مهم، تاریخ مرگ است. اول، تاریخ باستانی مرگ به صورت عمومی و جهانی است که به بحث عمومی و جهانی برمی گردد، ما حداقل برای یک تا دو میلیون سال مطمئن هستیم که سیستم های اعتقادی وجود داشته و تدفین انجام می شده و باور به جهان باقی وجود داشته است. از زمانی که تمدن شروع می شود، وارد سیستم های متفاوت رابطه با مرگ می شویم که این سیستم ها عمدتاً سیستم های ابراهیمی هستند، اگر از شروع تمدن ها، ما سیستم های بسیار متفاوت اعتقادی داریم که تنوع در میان آنها بسیار است، اما از هزار سال پیش از میلاد سیستم های ابراهیمی هستند که اولی یهودیت و سپس مسیحیت و اسلام است که در حال حاضر دو سوم مردم جهان در این سیستم های ابراهیمی هستند که با هم از لحاظ رابطه ای که با مرگ، تدفین و روابط پیش و پس از لحظه تدفین دارند، متفاوت هستند.
فکوهی در ابتدای شروع بحث خود در مورد مرگ و مناسک آن در شهر مدرن گفت: بحث من مدیریت مرگ در شهر مدرن است، منظور من از شهر مدرن این نیست که مثلا تهران، نیویورک و پاریس یا حتی استانبول است، ما می گوییم که مدیریت مرگ در شهر مدرن عمدتاً شیعی، ایران در حد ۹۰ درصد یک کشور شیعی است البته اینکه ما به وحدت تشیع و تسنن اعتقاد داریم و این پیوند قوی است یک بحث است ولی به دلیل گسترش سیستم تشیع و پیوند خوردن آن با فرهنگ ایرانی، بحثی که می کنم در مورد مدیریت مرگ در کلانشهری مانند تهران است البته من روی تهران تأکید ندارم چون تهران علاوه بر اینکه یک کلانشهر شیعه است دارای تکثر فرهنگی است و ادیان و اقوام متعددی در آن حضور دارند و یک جهان شهر هم هست.
مدیر موسسه انسان شناسی و فرهنگ افزود: صحبت من روی یک شهر مدرن امروزی است که جمعیت بالایی دارد و در ایران شیعی قرار گرفته بنابراین اگر از چنین شهری به شهری برویم که به صورت غالب سنی است، خیلی از مباحثی که در اینجا مطرح می کنم معنایی نخواهد داشت. نکته دیگری که به صورت مفصل به آن نمی پردازم، تمام اشکال مرگ آیینی و مرگ فاجعه بار است. ما در تشیع مرگ آئینی بسیار داریم، مراسم عزاداری یعنی مرگ های آئینی که مهم ترین آن در تشیع تاسوعا و عاشوراست که برای یک مرگ آئینی، مناسک و عزاداری انجام می شود.
او در مورد مرگ های فاجعه بار گفت: مرگ های فاجعه بار زمانی است که مرگ در موقعیتی که سیستم اجتماعی انتظار آن را ندارد به وقوع می پیوندد یعنی دلیل اجتماعی یا بیولوژیک به شکل خاصی برای مرگ وجود ندارد، نمونه بارز آن مرگ کودک است که بسیار در مورد آن بحث شده است. مرگ کودک که ما در صحبت هایمان تحت عنوان داغ دیدن به آن اشاره می کنیم، این نوع داغ موجب تغییر سیستم مناسک تدفین نیز می شود به دلیل اینکه این یک مرگ فاجعه بار است و قاعدتا کودک نباید بمیرد. یا مرگ هایی که در اثر تصادف ایجاد می شود یا کشته شدن کسانی که در زلزله و کشتی بودند، این تیپ از مرگ، مرگ های فاجعه بار است. شهادت در جنگ یک تیپ از مرگ های فاجعه بار است. دقت کنید که مساله فاجعه بار بودن لزوما ربطی به ماجرا ندارد و باید از بُعد دیگری بررسی کرد مساله این است که باید به عنوان یک فاجعه در نظر گرفته شود بنابراین جنگ یک فاجعه است، یکی از مسایلی که همیشه از آن دفاع کردم، این بوده که در ایران سعی می شود از واژه جنگ استفاده نشود و می گوییم دفاع مقدس، این امر بسیار خوب است از لحاظ اینکه جنگ یک پدیده منفور است که به هیچ عنوان نباید تقدس پیدا کند.
فکوهی در مورد مرگ واقعی ناشی از پیری، توضیح داد و گفت: مرگ واقعی در شرایطی است که انتظار آن را داریم یعنی مرگی که در اثر بیماری (نه بیماری های خاص) بیماری هایی که بیشتر در قالب پیری می بینیم، مرگی که در سنت ما کاملا می پذیرفتیم و کسی در مورد آن اما و اگر نمی آورد و کسی هم سعی نمی کرد به دلایل مالی که اکنون اتفاق می افتد جلوی آن را بگیرد، هم برای کسی که داشت می مرد این مرگ ساده تر بود و هم برای اطرافیان او، در صورتی که امروز یکی از اتفاقاتی که افتاده این است که با کالایی کردن مرگ، مردن تبدیل به یک مشکل شده است.
او تصریح کرد: اگر ما به سنت های خود در صد سال پیش برگردیم، مرگ کوچک ترین مساله ای ایجاد نمی کرده، درست است که غم از دست دادن یک عزیز وجود داشته ولی این امر کاملا در داخل فرهنگ ما و همه فرهنگ های دیگر بوده که همانطور که انسان به دنیا می آید روزی هم باید از دنیا برود ولی اکنون اینطور نیست و مشکلات بسیاری در سطح سیستم به وجود آمده که اگر کاری در این مورد نشود این مشکلات دائما افزایش پیدا خواهد کرد چرا که اکنون ۷۰ تا ۸۰ درصد ترکیب جمعیتی ما جوان هستند، اما ۴۰ سال دیگر ترکیب جمعیتی پیری خواهیم داشت و مساله پیری در جامعه ایران تبدیل به مساله ای اساسی خواهد شد و ممکن است تبدیل به بحران شود. از این لحاظ است که مدیریت مرگ در شهر مدرن بسیار مهم است.
فکوهی برای مدیریت مرگ در شهر مورد توجه به چند نکته را ضروری دانست و اظهار کرد: اولین نکته ای که باید توجه کرد این است که مرگ در شهر و مرگ در سیستم غیر شهری متفاوت است، سیستم پیش شهری در اصطلاح جامعه شناسی که به کار برده می شود یک سیستم جماعتی است، مثلا وقتی به یک روستا می روید تقریباً همه افراد روستا با درجات مختلفی با هم نسبت دارند، به این می گویند یک جماعت، وقتی شما به یک شهر به خصوص شهر مدرن می آیید، جماعت تبدیل به جامعه می شود. جامعه به این شکل است که در آن اکثریت افرادی که زندگی می کنند با هم مستقیماً رابطه جماعتی و نسبت فامیلی ندارند، این نکته بدین معنا نیست که در شهر خانواده وجود ندارد ولی ممکن است که اکثریت ما امروز با افراد غیر خانواده خود ارتباط بیشتری داشته باشیم مثلاً در حال حاضر هرکدام از افراد فعال در یک شهر ارتباطشان با جماعت شغلی خودشان بیشتر است و زمان ندارند که حتی با خانواده هسته ای خود رابطه داشته باشند.
او با بیان اینکه جماعت های شهری با جماعت های پیش شهری متفاوت است، گفت: حادثه مرگ یا واقعیت مرگ در سیستم پیش شهری شکل جماعتی یا جمعی دارد در حالی که در سیستم شهری شکل فردی یا خرد جماعتی دارد. وقتی در یک روستا کسی می میرد، مرگ این فرد به نوعی کل روستا را درگیر خود می کند. عزاداری جمعی است و کل روستا در این مراسم شرکت می کنند؛ عزای یک خانواده نیست عزای روستاست و سپس تمام اتفاقاتی که بعد از مرگ هم می افتد به کل روستا تعلق دارد، ما در سنت و مذهب خود بعد از حادثه مرگ مدتی را رعایت می کنیم که در آن مدت زمان، گروهی از فعالیت ها نباید انجام شود. مثلاً مورد ازدواج کاملاً به دور از ذهن است که قبل از چهلم انجام گیرد، در برخی از سنت ها و خانواده ها این مدت ممکن است که به یک سال بکشد.
مدیر موسسه انسان شناسی و فرهنگ خاطرنشان کرد: در یک مجموعه شهری مثل تهران روزی ۲۰۰ نفر در بهشت زهرا دفن می شوند، این ۲۰۰ نفر یعنی ۲۰۰ خانواده، آنها پس از مراسم تدفین وارد یک دوره عزای حداقل ۴۰ روزه می شوند و در این ۴۰ روز جشنی در خانه آنها نمی تواند اتفاق بیفتد. ولی مساله این است که شهر دارای ۲۰۰ خانواده نیست، شهر تهران ۱۵ میلیون جمعیت دارد. در هر لحظه ای که در تهران کسی می میرد، دهها نفر دیگر زاده می شوند. پس مرگ یک نفر با تولد کسان دیگری که باید برای حضور آنان جشن گرفته شود، همراه است. در لحظه ای که کسی می میرد و خانواده او عزادار هستند کسان دیگر در حال ازدواج هستند و مراسم شادی می گیرند، تنها چیزی که می تواند جلوی آنها را بگیرد مراسم مرگ آئینی است. مثلا در ایران شیعی کسی در محرم و صفر مراسم شادی نمی گیرد چون در اینجا یک سیستم عزای آئینی وجود دارد لذا مراسم های شادی به قبل از محرم و صفر متراکم می شوند.
فکوهی با بیان اینکه تنها چیزی که می تواند یک سیستم عزای آئینی را متوقف کند یک سیستم شادی آئینی است، اظهار کرد: در این مورد استناد می دهم به سالی که نوروز و محرم همزمان شد و به نوعی شادی و عزا در تعادل قرار گرفت، اما در شهر، واقعه مرگ و جشن همراه هم انجام می شود به همین جهت است که مدیریت مرگ در شهر اهمیت دارد و برای اینکه این مدیریت انجام شود ما به گروهی از کاربردها نیاز داریم.
او به چند کاربرد اشاره و تصریح کرد: اول اینکه واقعه مرگ باید مورد پذیرش قرار گیرد، ما نباید دچار وسوسه مدرن شویم که به دنبال عقب انداختن تصنعی مرگ از طریق گفتمان کالایی کردن مرگ، باشیم. مساله پذیرش مرگ در سیستم دینی، سنتی و عرف ما وجود دارد. بنابراین پذیرش مرگ به مثابه مرگ پرستی نیست بلکه مرگ بخشی از حیات و مکانیسم حیاتی است که می توان آن را در سطح بدن دید مثل اینکه سلول های ما می میرند تا سلول های تازه به وجود بیایند، همین مساله در سطح جامعه هم هست، گروهی باید بمیرند تا گروه دیگری بتوانند زندگی کنند.
او گفت: نه تنها مرگ بلکه پدیده های دیگر که به مرگ ربط دارد باید مورد پذیرش قرار گیرد، یکی از این پدیده ها، پدیده پیری و بیماری هایی است که با پیری می آید. من اگر نتوانم بفهمم که باید ۶۰ سالگی را بپذیرم، این عدم پذیرش هم به خود فرد و هم به اطرافیان ضربه می زند. پذیرش اینکه به هر حال پیر می شویم و بیماریهای بسیاری به سراغ ما می آید و سرانجام باید بمیریم، منجر به غیر نمایشی کردن مرگ می شود که در حال حاضر متاسفانه مرگ را بسیار نمایشی و پر سرو صدا کردیم.
فکوهی با اشاره به اینکه احترامی که مرگ باید داشته باشد کاهش یافته است، اظهار کرد: وقتی مراسم شادی داریم به صورت مشروعی از خانواده خواسته می شود که بیش از حد سر و صدا نکنند تا موجب آزار همسایگان نشود، پذیرفته می شود که شاد باشند اما پذیرفته نمی شود که شادی آنها باعث مزاحمت برای دیگران شود همین مساله را باید در مورد مرگ هم رعایت کنیم، در مرگ اتفاقا بُعدی وجود دارد که بُعد آرامش و احترام است. به نظر من یک آرامستان اولین شاخصی که باید داشته باشد «سکوت» است. سکوت است که ما را به تفکر وادار می کند و متاسفانه ما مقداری این جنبه را رعایت نکردیم.
فکوهی در مورد شکل ورود مرگ از لحاظ فضایی در شهر، توضیح داد: مرگ به دو صورت در شهر وارد می شود، یکی در قالب مستقیم و همزمان که عمدتا از طریق فضای گورستان یا آرامستان است که امروز بحثی که در این مورد وجود دارد بر چند شاخص تاکید می کند، نزدیک بودن به متوفی، در دسترس بودن، کوچک بودن و وجود یک مرز. عمده شهرساز ها معتقدند که این مرز باید نَرم باشد. قبرستان حتماً باید ورودی داشته باشد و مشخص باشد که از کجا وارد حوزه مرز می شویم. دومین شکل ورود مرگ از لحاظ فضایی در شهر، مرگ در قالب نظام های خاطره و فراموشی است، نظام های نامگذاری شهری، نظام هایی هستند که یادآور درگذشتگان یا خاطراتی هستند که به نوعی به یک مرگ جمعی یا فردی برمی گردند یا به یک حادثه ای که در آن مرگ وجود داشته است.
مدیر موسسه انسان شناسی و فرهنگ ادامه داد: نظام های هویت دهنده شهری که در قالب یادمان ها و فضاهای شهری ساخته می شود مثل یادمان هایی که در قالب میدان ها و مجسمه ها و اشکال دیگر در شهر داریم و اینها نظام های فضای شهری را ایجاد می کنند که در بخش آئینی یا در بخش مرگ آئینی و نیاکانی بسیار اهمیت پیدا می کنند و اصولاً طراحی شهری که شکل کلان تری دارد و لزوما در قالب یادمان ها مطرح نمی شود. اینکه فضاهای شهری چه شکلی دارند و رابطه فضاها با هم چیست، در مساله نظام های خاطره یا یاد که نظام های هویتی هستند باید رعایت شود، ما صرفا از طریق نامگذاری نیست که می توانیم حافظه و هویت را برای خود نگاه داریم بلکه از طریق سیستم های پیچیده تری که نظام های بزرگ شهری را ایجاد می کنند هم باید این کار را انجام دهیم.
او با اشاره به اینکه مدیریت درست مرگ در شهر بدون مدیریت درست زندگی در شهر امکان پذیر نیست، گفت: ما در یک کلانشهر به یک نوع هم افزایی و هم سازی می رسیم یعنی مرگ و شادی چطور باید با هم انطباق پیدا کنند تا در بدن ما ایجاد مشکل نکنند. با توجه به این نکته ما در شهر مدرنی زندگی می کنیم که اکثریت مطلق آن جوانان هستند و به دلیل جوانی تمایل بیشتری به حرکت، شادی و نشاط و تمایل کمتری به مرگ، سکوت و تأمل وجود دارد. این معادله در ۴۰ سال دیگر تغییر خواهد کرد بنابراین باید کسانی که در حوزه مطالعات و مدیریت شهری هستند به این نکته توجه داشته باشند. از یک طرف باید مساله نمایشی و دلخراش کردن را از بین ببریم یا کاهش دهیم چرا که هم با عرف ما در تضاد هستند و هم از لحاظ دینی ناپسند هستند و از طرف دیگر مساله مرگ باید با مساله زندگی سازش پیدا کند.
فکوهی در پایان گفت: در کلیت مساله رویکرد عمومی این است که مرگ نیکانی و آئینی باید در جنبه ارزشی تقویت شود نه در جنبه نمایشی و پر سر و صدا بودن. از این لحاظ در سال های اخیر یک نوع تنش هایی هم اتفاق افتاده به این دلیل که لزوماً در سیستم های عرفی ما این چنین نیست.
خبرگزاری شفقنا ۱۶ اسفند ۱۳۹۶