انتشار کتاب جدید ناصر فکوهی در باره مسائل فرهنگی شهر توسط انتشارات همشهری
مدرنیته شهری و آسیب هایش (مجموعه مقالات و جستارها)
کتاب مدرنیته شهری و آسیب هایش نوشته ناصر فکوهی، مجموعه مقاله و جستار است. که انتشارات همشهری منتشر کرده است.
انتشارات مؤسسه همشهری در جهت ارتقا سطح فرهنگی و آگاهیهای جامعه، از سال ۱۳۷۳ به فعالیت حرفهای در بازار نشر پرداخته است. این مرکز با بهرهگیری از توانمندیها و امکانات مؤسسه همشهری، به عنوان یکی از بزرگترین مؤسسههای فرهنگی ـ مطبوعاتی ایران، فعالیت خود را آغاز کرده است. این انتشارات در زمینه چاپ و نشر کتابهای برگرفته از مجموعه نشریات مؤسسه، کتابهای حوزه علوم ارتباطات و کتابهای حوزه شهر و شهرنشینی و همچنین کتابهای تخصصی حوزه ارتباطات و رسانه و سایر حوزههای علوم انسانی فعالیت میکند.
درباره کتاب مدرنیته شهری و آسیب هایش
این کتاب شامل دوبخش است: نخست به پنجگفتوگو و یک مقاله درباره ششتن از مهمترین نظریهپردازان شهر و امری شهری در قرن بیستم اختصاص دارد که اهمیت نظرات آنها در شهرسازی جدید، بعد از دو یا سهدهه، بیش از پیش آشکار شده و کتابهایشان دائما تجدید چاپ میشود. بخش دوم نیز شامل دهمقاله است به انضمام گفتوگوی نگارنده و مترجم (ناصر فکوهی) است که بر اساس تجربه سهدهه زندگی و کار و پژوهش در زمینهی آسیبشناسی شهری، در حوزههای مختلف آن انجام شده است. در همین بخش با سهتن از مهمترین اندیشمندان حوزه شهر و معماری گفتوگوهایی با رویکرد شهرسازی انجام شده است. در این کتاب، هر دوبخش مقالات بازبینی و بهروز شدهاند. شهر زیستگاه اصلی انسانها در قرن کنونی و شاید قرنهای بعد خواهد بود، هم میتواند جایگاهی برای رفاه ساکنانش باشد و هم یک جهنم روزمره برایشان پدید آاورد. تلاش متفکران شهری آن است که احتمال نخست را به حداکثر و احتمال دوم را به حداقل برسانند.
خواندن کتاب مدرنیته شهری و آسیب هایش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام فعالان حوزه شهرسازی و مدیریت شهری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مدرنیته شهری و آسیب هایش
چگونه میتوان تصور کرد که پیشینهٔ چندهزارسالهی یک پدیده به حاصلی رسیده باشد که در آنهمه احساس ناامنی و عدم آسایش کنند؛ به جایی که در آن اثری از هویت و احساس تعلق مکانی دیده نشود؛ به جایی که خبری از میراثفرهنگی نباشد و اگر هم باشد، این بناها یا بازماندههای عصری دیگر در چنان بافت متراکم و سختی از لحاظ دسترسی قرار گرفته باشند که ممکن است کسی تمام عمر خود را در آن شهر بگذراند و هرگز یکی از بناهای تاریخی را ندیده باشد و حتی نیازی «مادی» هم به دیدن آنها نداشته باشد؟ چگونه میتوان تمرینی چندهزارساله در شهرنشینی داشت و تقریباً در همهی کنشهای شهری از زیستن در واحدهای مسکونی گرفته تا شکل و شمایل ساختمانها، از استفاده از اشیا و زیبایی شهر گرفته تا تنظیم حرکتهای موتوریزه و پیاده در آن ناتوان بود و با هر عملی که کسی انجام میدهد، اسباب آزارِ بسیاری از مردم فراهم شود؟
وقتی در یک شهر آسیبزده و آسیبزا زندگی میکنیم که گویی در یک دور باطل افتاده است و دائماً وضعیت بدتری پیدا میکند؛ وقتی در شهری هستیم که خطراتی چون زلزله، سیل، فرونشستن زمین و تنشهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … دائماً در کمینش هستند، چگونه میتوانیم به میراث گرانبهای فرهنگی، تاریخی و پیشینه خود در شهرنشینی فخر بفروشیم و یا حتی تصور کنیم این میراث در جایی ممکن است به کارمان بیاید؟ مشکل کجاست؟ اینکه آن میراث وجود ندارد یا اینکه ما نمیدانیم چگونه از آن استفاده کنیم؟ اول باید از توهمِ آسیبزایی که در پیوستار مفروضِ شهر باستانی و تحولش به شهر مدرن دارد بیرون بیاییم. نخستین نکتهای که اکثر شهرشناسان تاریخی و جامعهشناسان شهری همواره در سخنان خود تأکید دارند این است که دو مفهوم شهر باستانی و شهر مدرن را از یکدیگر جدا کنند، به این دلیل روشن که شهر باستانی را میتوان در گسترهای بیش از هفت هزار سال قرارداد، با جمعیتی محدود (از یکی – دو هزار نفر تا حداکثر صدهزار نفر) و در فضایی بسیار محدودتر و فشردهتر؛ جایی که عرصهی عمومی به چند نقطه محدود و آدمها چنان درون جماعتهای تنگ و بستهی خود اسیرند که کسی را یارای سخنگفتن یا حتی حرکت، جز در چارچوبهای از پیش تعیینشدهی جماعتی نیست و این در حالی است که شهر مدرن با سرعتی حیرتآور در طول کمتر از دویست سال به زیستگاه اصلی نزدیک به شصت درصد از کل جهانیان بدل شده و این فرایند با سرعت ادامه دارد.