محمدرضا باطنی یا شرافت زبان

بار دیگر فرهنگ معاصر ایران یکی از برجسته‌ترین و پرارزش‌ترین نمایندگان خود را از دست داد. دکتر محمد رضا باطنی(۱۳۱۳-۱۴۰۰)، عمری را با علم در ارزنده‌ترین شکل و محتوای ممکن، با آزادیخواهی و شرافت و تن ندادن به پستی‌های زمان و زمانه، گذراند، و با همان شرافت و اراده‌ای که به او امکان داد از خانواده‌ای با کمترین امکانات، به بالاترین سطح تحصیلات برسد تا به آخر در خدمت فرهنگ ایران باقی ماند. در ابتدای سالهای دهه شصت، دکتر باطنی که در دانشگاه تهران استخدام شده بود، اما حاضر به سر خم کردن در برابر کسانی که در دورانی پر تنش، از جمله با کنار گذاشتن اساتید برجسته ای چون او، عامل و بانی وضعیت اسف‌بار کنونی دانشگاه‌ها هستند، ترجیح داد بازنشستگی را بپذیرد تا آب به آسیاب ویرانی علم بریزد. اما این بازنشستگی اجباری، به معنای آن نبود که در سنی کمتر از پنجاه سال، دست روی دست بگذارد و در برابر کژفهمی‌ها و انجماد فکری شبه دانشگاهیان و کارمندان مطیع علمی، میدان را خالی کند و خاموش بنشیند: هم از این رو از آن سالها در ابتدای دهه ۱۳۶۰ تا هنگام درگذشتش، بزرگترین خدمات را نه تنها در زمینه تالیف و ترجمه آثار علمی در زمینه زبان‌شناسی انجام داد تا نشان دهد، جای او همواره باید در دانشگاه می‌بود، اما دانشگاهی که قدر اساتید برجسته خود را بداند، بلکه با دخالت اجتماعی و تاثیر گذاری در جامعه خویش، چه در مطالبات آزادیخواهانه و چه در تلاش برای سر و سامان دادن به آشفته بازار زبان و فرهنگ نویسی و ترجمه در کشور ما، موفق شد نقش یک فعال علمی و موثر را نیز به خوبی و شایستگی تمام اجرا کند. جامعه علمی، امروز به حق در سوگ یک دانشمند و یک دانشگاهی واقعی نشسته است که به دلایل واهی و انحرافی از جایگاه اصلی خود محروم شد، اما با تلاش شبانه‌روزی خود ثابت کرد که هیچ مشکلی در زندگی نمی‌تواند یک اراده قدرتمند برای آزادی و دوست داشتن فرهنگ و زبان خویش را منفعل و نابود کند.

یادش برای همیشه به مثابه یک استاد شریف و یک فعال اجتماعی – علمی باقی خواهد ماند.
موسسه انسان‌شناسی و فرهنگ این فقدان بزرگ را به خانواده محترم ایشان، به تمام دانشگاهیان شریف و به اهل فرهنگ تسلیت می‌گوید.