پیر بوردیو برگردان ناصر فکوهی
تصویر: ماهیگیری اثر ادوارد مانه
چند سال پیش کتابی منتشر کردم با عنوان « سخن گفتن، به چه معنا است؟» (۱). در این کتاب به متونی استناد کرده بودم که اتفاقی به دستم رسیده بودند: روزی وقتی داشتم از خیابان سن سولپیس(Saint Sulpice) رد می شدم، به کتابی برخوردم با عنوان: «کتاب سفید و سیاه عشای ربانی»(۲). روشن است که دیدگاه جامعهشناختیمن تحریک شد و کتاب را خریدم. در این کتاب چیزی خارقالعاده یافتم: مولف، پدر لولون(Lelong) متولی نُتردام به نوعی تمام نامههایی را که از مومنان پایبند خود دریافت کرده بود و در آنها نسبت به تغییرات انجام شده به وسیله واتیکان دوم در شیوه برگزاری نیایشسرایی(لیتورژی) کاتولیک، اظهار انزجار کرده بودند، گردآورده بود. اگر کتاب را ببینید متوجه می شوید: به نظر من خیلی جالب است، من در صفحه سمت چپ جملاتی که مومنان درباره تجربه خود در اجرای این نیایش نوشته اند را مشخص کردهام و داخل پرانتز شماره هایی گذاشته ام که نوع «رسوایی» را مشخص می کنند: (۱): اشتباه در انتخاب کنشگری که نیایش را انجام می دهد؛ (۲) استفاده از وسایل نادرست در نیایش، وغیره. بیاییم چند مثال از اشتباهات را ببینیم: نیایش برگزار شده، اما در یک انباری یا در یک آشپزخانه: این اشتباه در مکان نیایش است که حس رسوایی را برانگیخته است؛ نیایش انجام شده اما به وسیله فردی غیر مذهبی، یعنی نه به وسیله کسی که به قول ماکس وبر دارای مشروعیت منحصر به فرد کالبد مشروع کالاهای منجی گرایانه باشد، یعنی یک کشیش؛ این یک دلیل دیگر رسوایی بوده است؛ یا نیایش انجام شده اما با اشتباهی در لباس، یعنی آن را نه با جامگان مخصوص این نیایش، بلکه با لباس های معمولی اجرا کرده اند یا اشیاء مذهبی لازم برای انجام این نیایش به کار گرفته نشدهاند؛ یا با اشتباهی در رفتار روبرو بودهایم: یعنی مثلا کشیش نمازگزار نان مقدس (hostie) را از جیبش بیرون آورده[خنده مخاطبان]. می بینید؟ شما می خندید، این همان خندهای است که مانه آن را بر میانگیخت. فرض کنید، کشیش به جای آنکه نان مقدس را در دهان مومنان بگذارد، در دستشان گذاشتبه باشد. این موضوع بسیاری از افراد را تکان می داد زیرا اشتباهی در رفتار بود؛ بعضی دیگر از اندازه نان ها گله کرده بودند که بیش از حد بزرگ بوده اند و نمی شده است یک بار آنها را خورد و باید دو نیمش می کردند.
این تمرین ِ تحلیل یک رسوایی تقلیل یافته که در آن زمان انجام دادم، نشان می دهد که برای اجرای مراسم نیایش به شیوه سنتی، برای آنکه همه چیز سرجای خودش باشد، درست مثل اتفاقی که نزدیک همین جا در کلیسای سن نیکلا دو شاردونه (Saint Nicolas de Chardonnet)(3) انجام می گیرد، شرایط زیادی لازم است: یک کشیش با ردای مخصوص و تمام اشیاء مورد نیاز ویژه، یک زمان خاص و یک مکان خاص. نیاز به آماده سازی هایی هست و مجموعه این نظام از شرایط است که به هر یک از این عناصر ضمانت (مشروع بودن) می دهد. در نتیجه برای آنکه نیایش موفق باشد، باید تمام این مواردی که ذکر رسوایی ها، افشایشان کرده اند، یک به یک رفع شوند. افزون بر این برای آنکه نیروی نمادین نظم نمادین ِ کاتولیک کارکرد خود را انجام دهد، باید تمام این شرایط به صورتی نامحسوس گردهم آمده باشند: بدون آنکه هیچ کسی این گردهمآمدن را حس کند. فقط زمانی که چیزی کار نمی کند است که کسی می فهمد این یا آن چیز کم است. به عبارت دیگر ضمانت نهاد دینی به این عمل دینی خاص صرفا به یک کنشگر خاص بستگی ندارد، بلکه به مجموعه ای از روابط میان کنش ها ، کنشگران، ابزارها ، لحظات و مکان ها بستگی دارد. بنابراین اگر یک کشیش به میل خود برای یک نیایش رفتار کند، نوعی خودکامگی به خرج داده است، و به صورت نمادین از قدرتی که از طرف کلیسا به اوتفویض شده، سوء استفاده کرده است در اینجا شما را به صفحه ۱۱۵ کتاب« آنچه سخن گفتن، معنا می دهد» ارجاع می دهم من در آنجا کارکرد یک نظام نمادین ِ کارا را توصیف کردهام ، نظامی که برای کسانی که درونش غرق شده اند به طور کامل نامحسوس است. به نظر من رسوایی که مانه با تابلوی خود «ناهار روی چمن» بر می انگیزد، کاملا با آجیورنامنتو قابل مقایسه است. اما با خشونتی بسیار بیشتر، حال اگر ناقدان امروز ِ مانه، همانگونه ای به کار او [و آنچه درباره اش نوشته شده یا نوشته نشده] بنگرند که من به «کتاب سفید و سیاه عشای ربانی»، آنها هم می توانند آن چیزی را که من یافتم، بیابند، یعنی تحلیلی کامل از شرایط کارکرد نظام آکادمیک هنری را.
همانگونه که مومنان کلیسا، کمبودها و خطاهایی را که در کار کشیشان وجود داشته، کشف می کردند، ناقدان منزجر [از کار مانه] هم خود را به ابزاری برای بیان ِ سلیقه عموم مردم در می آوردند یا بدل به سخنگویان نیشخندهای عامیانه می شدند که در کار بدعتگزاران[ی چون مانه] تمام ناهم خوانی های ضمنی و محسوس را با نظم آکادمیک می یافتند.گفتمان ناقدان بدین ترتیب نشان می داد که شرایط کارکرد هماهنگ یک نیایش سرایی ِ (لیتورژی) زیبایی شناسانه و متعلق به نمایشگاه رسمی نقاشی چیست. همانگونه که بحران نیایش سرایی ِ بحرانی در زبان ِ دینی است که به همراه خود بحرانی در کالبد کنشگران دینی را هم می آورد و بحران زبان را تقویت می کند؛ بحرانی که مانه نیز به وجود می آورد در اساس خود به زبان زیبایی شناسانه بازمی گشت و افراد دیگر نمی دانستند چگونه باید از آن سخن بگویند. مانه کاری کرده بود که این افراد نمی دانستند چگونه باید از آن سخن بگویند ، که آنها چیزی برای گفتن درباره آن نداشتند. متاسفانه یکی از چیزهایی که تاریخ دانان فراموش می کنند این است که مهم ترین مسائل اغلب از خلال سکوت به بیان در می آیند. برای نمونه یکی از پرسش های ناقدان – پرسشی که در همه مبارزات نمادین مطرح می شود – این بوده که آیا با سخن گفتن از مانه به او بیشتر ضربه خواهد خورد یا با صحبت نکردن از او. و برخی از ناقدان هستند که تا به آخر از او سخنی نمی گویند. مثلا ناقد روزنامه فیگارو فقط در آخرین لحظه از او سخن می گوید، یعنی زمانی که همه از او سخن می گفتند، زمانی که مانه از رسوایی کارهایش موفق بیرون آمده بود. اما یکی از موفق ترین استراتژی ها، دستکم در ابتدای کار، سکوت درباره او بود. یکی از محاسنی که می توان با تحلیل های ساختارمند به آنها دست یافت، آشکار کردن سکوت هایی از این دست است. این در حالی است که اگر ما گفتمان کسانی را که چیزی گفته اند در نظر بگیریم، کسانی را که هیچ نگفته اند، را نمی بینیم، در حالی که سکوت ها می تواننند گویا تر از گفتمان های کسانی باشند که چیزی گفته اند.
۱
Pierre Bourdieu, ce que parler veut dire, Paris, Fayard, 1982: repris in Langage et pouvoir symbolique , Paris, Seuil, “Points Essais”, 2001.
۲
R.P. Maurice Lelong, Le livre blanc et noir de la communion solennelle, Paris, Mame, 1972
۳- کلیسایی در پاریس در دست گروه بنیادگرا و سنتگرای کلیسای کاتولیک
۴
– Ou Language et pouvoir symbolique, op.cit. , P;169.