فرهنگ انسان‌شناسی اجتماعی و فرهنگی (چهل و شش): انسان‌شناسی چینی

 

Chinese anthropology


نیکلاس تَپ

ترجمه: مهرداد میردامادی

 

در ۱۹۰۲ تطور خانواده نوشته آریگا ناگائو، که بر پایه آراء مورگان٭ و اسپنسر† ، و به زبان ژاپنی بود، به چینی ترجمه شد. اما پیش از این دیری بود که سنت نوشتن و گزارش‌گریِ مصور در مورد کسانی که یا در همسایگی و یا از اقلیت‌ها بودند و غریبه یا «بربر» تلقی می‌‌شدند در چین وجود داشت. پیش از انقلاب سال ۱۹۴۹ ترجمه‌های دیگری از مورگان و اسپنسر، وسترمارک† ، و دورکیم† به چاپ رسیدند و در همان دوران چند مدرسه مردم‌نگاری در چین تأسیس شد.

از ۱۹۲۸ کای یوآن ـ پـی (۱۹۴۰ـ۱۸۹۶)، که در لایپزیگ و هامبورگ درس خوانده بود، در مؤسسه مرکزی پژوهش در پکن، متأثر از نظریه‌های تطوری٭ و به همراه مردم‌نگارانی نظیر لینگ چون‌ـ‌شنگ، روی ییه‌ـ فو، تائو یونکویی، یان فولی، شانگ چنگزو، و لین هویی ژیانگ، دست به مطالعات و پژوهش‌های مردم‌شناختی زد که ازجمله آن‌ها مطالعاتی در مورد بومیان تایوان و در مورد اقلیت‌های میائو، یائو، و شی، و گروه‌های قومی مناطق شمالی بود. در دانشگاه کاتولیکی فیورن شهر پکن نفوذ اشاعه‌گرایی٭ نفوذی غالب بود، و کارهای دورکیم، بوئاس٭، و کروبر† در سطحی گسترده شناخته شده بودند. با تأکید بر مطالعه اقوام اقلیت و مرزنشین، که ماهیتی مردم‌شناختی داشت، بین تاریخ و انسان‌شناسی رابطه‌ای نزدیک برقرار شد.

تأثیر کارکردگرایی٭ بریتانیاییِ مالینوفسکی ٭ و رادکلیف‌ـ براون ٭، که در گروه جامعه‌شناسی دانشگاه یانجینگ شدید بود، به‌واسطه تأثیرات مکتب شیکاگو تعدیل شد، و پس از آن در چین در درجه اول اهمیت قرار گرفت. در پایگاه پژوهش‌های جامعه‌شناختی یانجینگ‌ـ یوئنان که در ۱۹۳۸ تأسیس شده بود، وو وِنزائو هدایتِ شماری از مطالعات ابتکاری و نوآورانه در مورد اقلیت‌ها و سازمان اجتماعیِ هان را بر عهده گرفت. فی ژیائوتونگ٭، لین یائوـ کانگ، تی ین روـ کانگ، فرانسیس ل.ک. هسو، که همگی در مدرسه اقتصاد لندن تحصیل کرده بودند، و مارتین س.ک. یانگ در زمره پژوهش‌گران این مطالعات بودند.

با وجود این، تعداد مشاغل دانشگاهی مرتبط با انسان‌شناسی بسیار معدود بود، درعین‌حال کارکردگرایان استدلال می‌‌کردند که انسان‌شناسی چینی شکلی از جامعه‌شناسی ٭ است و از آنجایی که جامعه‌شناسی پس از ۱۹۵۲ در دانشگاه‌ها تحریم شده بود، این امر پیامدها و عواقب مهمی [بر انسان‌شناسی] در دوران پس از انقلاب بر جای گذاشت. بسیاری از مربیان دانشگاهی جذب گروه‌های تاریخ یا مؤسسه مرکزی اقلیت‌ها، به نایب‌رئیسی فی ژیائوتونگ، یا کانون [مطالعات] ملیت‌های نه‌گانه شدند که هردو در ۱۹۵۱ بنیان نهاده شده بود،. برخی از مردم‌نگاران به تایوان گریختند و برخی دیگر به ایالات متحد پناهنده شدند. پس از ۱۹۴۹ تلاش برای اعمال تعریف استالین از «ملیت» و نظریه پنچ مرحله‌ای نظام‌های اجتماعی در مورد وضعیت اجتماعی چین سبب شد که طبقه‌بندیِ تطوریِ اقلیت‌های قومی به مسئله‌ای مورد توجه بدل شود. بنابر برنامه پژوهشیِ دوازده ساله تاریخ اجتماعی، که از ۱۹۵۶ به مورد اجرا درآمد، فی ژیائوتونگ کار هدایت مطالعات جامع در مورد ملیت‌ها را بر عهده گرفت، کاری که حاصل آن به تازگی منتشر شده است.

انسان‌شناسی جوامعِ چینیِ خارج از سرزمین چین با کارهای چین‌شناسان نخستین، نظیر گرانه†  و دِ گروت به وجود آمد. پیامد محدودیت بر سر راه مطالعات خارجی در سرزمین چین پس از انقلاب، این بود که انسان‌شناسی جوامعِ چینی بر استفاده از منابع تاریخی و پژوهش‌های میدانی که عمدتاً بر پایه مطالعه جوامع چینی خارج از چین، به خصوص در تایوان، هنگ‌کنگ، و جنوب شرقی آسیا استوار بودند، تأکید کند.

کار هانس استوبل بر روی اقوام یائو و لی که تحت‌تأثیر اشاعه‌گرایی بود، پژوهش فورچون† بر روی قوم یائو در استان گوانگ دون، و مطالعه ۱۹۲۵ کولپ در مورد دهکده فونیکس، از جمله مردم‌نگاری‌های نخستین به‌شمار می‌‌رود. آثار موریس فریدمن † ، از مطالعه وی بر روی خویشاوندی ٭ در سنگاپور تا پژوهش وی بر روی سازمان دودمان † و پرستش اجداد ٭ در جنوب شرقیِ چین (۱۹۶۶) از اثرگذاری ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند. کارهای فریدمن به اصطلاحی منجر شدند که جی. ال. واتسن (۱۹۸۶) آن را «پارادایم دودمانی» خویشاوندی چینی نامیده است، این پارادایم به واسطه اتکاء بیش از حد به مناطق ساحلی جنوب شرقیِ چین مورد انتقاد قرار گرفته است. از آن پس، مطالعاتی که عمدتاً بر پایه کار میدانی در تایوان صورت گرفته‌اند، در پنداره اصلی این پارادایم جرح و تعدیل ایجاد کرده  و یا آن را مورد تردید قرار داده‌اند. متعاقب توجه و علاقه فریدمن به دین ٭ در چین، شماری از مطالعات اخیر به رواج مجدد دین مردمی و استمرار آن در جامعه چین پرداخته‌اند. نخستین کار باربارا وارد بر روی جماعت‌های ماهیگیر و فرهنگ مردمی هنگ‌کنگ هم در روشن ساختن گستردگی تنوع منطقه‌ای در درون جامعه چین نقشی بسزا داشته است.

با تأسیسِ آکادمی علوم اجتماعی در ۱۹۷۸ و انتشار مجدد مجله مینزو یانجیو (مطالعات ملیتی) از ۱۹۷۹ انسان‌شناسی در چین اهمیتی دوباره یافته است. در ۱۹۸۰همایش ملی مردم‌شناسی در گیانگ تشکیل شد و پس از آن انجمن مردم‌شناسی چین باردیگر شکل گرفت. در ۱۹۷۹ انجمن انسان‌شناسی چین، که مقر آن در دانشگاه ژیامن است، پایه‌گذاری شد. با این فرض که مردم‌شناسی به مطالعه اقلیت‌های قومی غیرـ هان می‌‌پردازد، انسان‌شناسی اجتماعی‌ـ فرهنگی پیوسته تحت‌الشعاع اهمیت عملی مردم‌شناسی قرار داشته است. همیشه رابطه بغرنج و پیچیده‌ای بین مطالعات فرهنگ عامه٭، که به دلیل تأکید آن بر رسوم مردمی و غیرنخبه روستایی به نوعی مورد قبول حزب کمونیست چین بود، و جامعه‌شناسی یا انسان‌شناسی حکم‌فرما بوده است. در این میان بحث و گفت‌وگو‌های زیادی در مورد ماهیت فرهنگ٭ و سنت فئودالی٭، دین، و خرافات جریان داشته است. اکنون با توجه و علاقه‌ای که به  مدرنیزاسیون ٭ و توسعه ٭ وجود دارد، گرایشی شکل گرفته است تا این [موضوعات] جایگزین توجه خاص به تاریخ و تحلیل طبقاتی ٭ شوند.

آثار فی ژیائوتونگ، که تحت نظر مالینوفسکی، رابرت پارک، و شیگوروکوروف تحصیل کرده بود، نقشی اساسی در ایجاد انسان‌شناسی خاص چین داشتند. این انسان‌شناسی گونه‌ای از جامعه‌شناسی کاربردی است که بر پایه مطالعات میدانی جوامع خاص و با ترکیب این مطالعات با روش‌های جامعه‌شناختی به موضوعات عملی مربوط به توسعه و مدرنیزاسیون می‌‌پردازد، و با علائق سیاسی و حکومتی ناهماهنگ نیست.

از دهه ۳۰ مسئله یک انسان‌شناسی خاص «چینی» مسئله‌ای پیوسته مورد توجه بوده است. در تایوان انتشار مطالبی که بر چینی کردن علوم اجتماعی دلالت داشتند منجر به بحث‌های جاری در این زمینه شده است. در خود کشور چین بحث‌هایی که در درون انسان‌شناسی جریان دارند همچنان در غالب موارد به بحث‌های سیاسی مربوط به مرحله اولیه سوسیالیسم در چین، و شناسایی ویژگی‌های خاص سوسیالیسم چینی ارتباط پیدا می‌‌کنند.

در زمان حاضر در چین [پژوهش‌ها و مطالعات در حوزه] انسان‌شناسی از طریق شماری از نهادها، از جمله دانشگاه‌ها و فرهنگستان علوم اجتماعی، کمیسیون امور ملیتی و کانون‌های [مطالعات] ملیت‌ها، موزه‌های وابسته به وزارت فرهنگ، انجمن‌های ملی و استانی (نظیر انجمن ملیت‌های جنوب شرقی)، و نشریات علمی صورت می‌‌پذیرد. تبادلات آکادمیک با مؤسسات خارجی در حال افزایش است، و هر روز آثار غربی بیش‌تری ترجمه می‌‌شود. شماری از پژوهش‌گران‌ جوان نیز به‌صورت مشترک یا انفرادی در حال انجام طرح‌های پژوهشی هستند که قاعدتاً می‌‌توانند ماهیت انسان‌شناسی چینی را دگرگون کنند.

هم‌چنین نک.: آسیا: شرق، انسان‌شناسی در روسیه و شوروی، مارکسیسم و انسان‌شناسی.. 

 

برای مطالعه بیش‌تر:

Fei Xiao-tong (1939) Peasant Life in China: A Field Study in the Yangtze Valley, London: Kegan Paul

Feuchtwang, S. and Wang Ming-ming (1991) ‘The Politics of Culture or a Contest of Histories: Representations of Chinese Popular Religion’, Dialectical Anthropology, ۱۶:۲۵۱–۷۲

Freedman, M. (1966) Chinese Lineage and Society: Fukien and Kwangtung, London: Athlone

Harrell, S. (1991) ‘Anthropology and Ethnology in the PRC: The Intersection of Discourses’, China Exchange News ۱۹(۲):۳–۶

Jordan, D. (1972) Gods, Ghosts and Ancestors: The Folk Religion of a Taiwanese Village, Berkeley: University of California Press

Kulp, D. (1925) Phoenix Village, Kwangtung, China, New York: Teacher College

Lemoine, J. (1989) ‘Ethnologists in China’, Diogenes ۱۳۳: Jan-Mar.

Lin Yao-hua (1948) The Golden Wing: A Sociological Study of Chinese Familism, London: Kegan Paul

Ma Yin (ed.) (1989) China’s Minority Nationalities, Beijing: Foreign Languages Press

Pasternak, B. (1972) Kinship and Community in Two Chinese Villages, Stanford: Stanford University Press

Watson, J.L. (1986) ‘Anthropological Overview of the Development of Chinese Descent Groups’, in P. Ebrey and J. L. Watson (eds) Kinship Organization in Late Imperial China, Berkeley: University of California Press

Wolf, A., and Huang Chieh-Shan (1979) Marriage and Adoption in China, 1845–۱۹۴۵, Stanford: Stanford University Press