Childhood
کریستینا تورن
ترجمه حبیب ا.. مسعودی فرید
مطالعههای انجام شده بر روی کودکان برای پیشرفتهای علوم اجتماعی، بهویژه برای روانشناسی، مهم بوده است، اما دانشمندان علوم اجتماعی فقط به کودکان غربی توجه نکرده بلکه بر روی همه کودکان و در هر جا به مطالعه پرداختهاند. کودکی یک دوره طبیعی از فردگرایی قبل از اجتماعی شدن است، دورهای که کودکان توسط بزرگسالان روند اجتماعی شدن را طی میکنند. شاید، بنا به عقیده انسانشناسها، مطالعات انجام شده بر دوران کودکی در حوزه انسانشناسی نامنظم بوده و بهصورت منظم و سیستماتیک انجام نشده باشد.
اولین اثر، کار کید (۱۹۰۶) با عنوان « کودکی مردمان بدوی » است و با آنکه اثری دقیق است اما تحتتأثیر عقاید زمان خود قرار گرفته و بهطور قابل توجهی به توصیف همراه با همدردی در مورد زندگی کودکان « بانتو » (Banto) در افریقای جنوبی پرداخته است. در بریتانیا پیروان مالینوفکسی (Molinowksi) بهطور معمول، کودکان را نیز در محاسبات و تحلیلهای خود در مورد خویشاوندی مورد بررسی قرار میدادند اما به استثنای Read (1960)، هیچکدام یک تکنگار کامل در مورد زندگی کودکان تهیه نکردهاند Read در مطالعه خود شرح میدهد که چگونه در منطقه Ngoni در افریقای مرکزی، بزرگسالان مهارتها و ارزشهای فرهنگی مشخص و معینی را به کودکانشان انتقال میدهند. محاسبات او بیشتر بر روی اینکه چگونه کودکان مهارتهای عملی را میآموزند (مثلاً پسرها چگونه گلهداری یا شکار کردن را میآموزند)، روابط بین کودکان و بزرگترها، و احترام به حکومت قانون تمرکز دارد. اما با این وجود ؛ مطالعات انجام شده بر روی کودکان، جایگاه کوچکی در پیشرفتهای نظریه ک حامل شده در انسانشناسی اجتماعی در بریتانیا دارند.
در مقابل، مارگارت مید (Margaret Mead)، که یکی از شاگردان بنیانگذار انسانشناسی فرهنگی در امریکا یعنی فرانس بوس (Franz Boas) است، کودکان را در مرکز تحقیقات مردمنگاری و نظریه ک خود قرار داده و ابتدا بر روی رشد کودکان در سامرا و سپس بر روی تمام کودکان از هر سنی در جزایر مانوس (Manus)، پاپوآ، گینه نو و همراه با گریگوری باتسون (Gregory Bateson) بر روی کودکان بالی مطالعه کرد.
فرهنگ، شخصیت و کودک
علاقه مارگارت مید به کودکان با توجهی که او به نشان دادن نسبیت فرهنگی در اندیشه، رفتار و شخصیت افراد داشت به اوج خود رسید. مید مانند استاد خود یعنی بوآس و دیگر انسانشناسان فرهنگی نشان داد که فرهنگ، یک متغیر حیاتی در تعیین تفاوتهای بین انسانها است. بهعبارت دیگر برای مثال اگر چه یک دوره جنجالی و پرتلاطم نوجوانی، بیانگر تجربه یک جوان امریکایی است و غفلت در این موضوع در آنجا شایع است اما این پدیده، همه جایی نمیباشد. وی با مقایسه دوران کودکی در امریکا و ساموآ توضیح میدهد که: « تاریخ زندگی ما پر از مشکلاتی است که میتواند به برخی تجارب ابتدایی ولی بسیار قوی همراه با جنسیت، تولد یا مرگ برگردد. کودکان ساموآ در سنین کودکی بسیار پایین با هر سه مورد فوق آشنا میشوند بدون آنکه دچار مشکل قابل توجهی شوند. به احتمال زیاد در زندگی کودک ساموآیی جنبههایی وجود دارد که او را برای گذران زندگی بدون آنکه دچار عدم ثبات عصبی شود، تجهیز مینماید ».(مید ۱۹۴۳ [ ۱۹۲۸ ]:۱۶۷)
مطالعه مید در ساموآ به خاطر کافی نبودن مطالعات فیلد و آلوده شدن آن با برخی ملاحظات ایدئولوژیک، مورد انتقاد قرار گرفته است اما به هرحال او یکی از اولین انسانشناسها بود بود که دریافت دوران کودکی از نظر فرهنگی، دورهای متنوع و گوناگون است و درک اینکه دقیقاً چگونه یک کودک با طی این دوره به یک بزرگسال تبدیل میشود، از دیدگاه انسانشناسها جزء مطالعات مقایسهای احتمالات انسانی مهم است.
ئئوری فرهنگ و شخصیت که مید یکی از طرفداران آن است، بهعنوان یکی از زیر شاخههای مهم در انسانشناسی فرهنگی در طی سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ مطرح گردید. تلاش او ابتدا برای درک شخصیت و سپس عاطفه(affect) بهعنوان یکی از کارکردهای فرهنگ، بر روی مطالعه در کودکان متمرکز گردید. پس از آن جان ویتینگ که کار او تحتتأثیر نظریه یادگیری اجتماعی (یک فرم جدید از رفتارگرایی در روانشناسی آکادمیک در آن زمان) بود سعی کرد تا نشان دهد که چگونه فرهنگ، آموخته میشود. وی در اولین قسمت از کار خود (۱۹۴۱)، « یک کووما شدن» ، به توصیف مراحل زندگی از شیرخوارگی تا بزرگسالی در میان مردم گینه نو میپردازد. در بخش دوم از مطالعه، اکثر توجه خود را معطوف به بررسی آموزش تکنیکهای میکند که کودکان « کووما» با تمرین و ممارست زیاد میآموزند مانند اعتقاد به ماوراء الطبیعه یا نیروهای فوق طبیعی. او در این مطالعه به توصیف این روند با توجه به انگیزهها، محرکها و پاداشها پرداخت.
دیدگاه فرهنگی و شخصیتی که مانند نظریه یادگیری اجتماعی در روانشاسی، تحتتأثیر ایدههای روانکاوی قرار گرفته بود، منجر به انجام تعداد زیادی مطالعات بزرگ بین فرهنگی در موضوعهای تربیت کودک شد. به همین ترتیب ویتینگ و چایلد (۱۹۵۳) از دادههای جمع آوری شده از ۷۵ جامعه (انتخاب شده از مردمنگاریها و از دادههای محلی مناسبان انسانی) به منظور بررسی فعالیتهای مرتبط با تربیت کودک با توجه به سیستمهای رفتاری خاص مانند دهانی، متعدی، جنس، وابستگی و پرخاشگری استفاده کردند. هدف آنها از این مطالعه، کشف درجه همبستگی بین خصوصیات فرهنگی مشتق شده از روشهای تربیت کودک و انتقادات مربوط به علل بیماریها بود. یعنی برای مثال آنها چنین استدلالی میکردند که از شیر گرفتن زود هنگام یا شدید، منجر به درجههای بالایی از «اضطراب اجتماعی شدن دهانی» (Oral Socialization Anxiety) شده و احتمالاً همراه با این اعتقاد در بزرگسالی است که ناخوشی فرد ناشی از رفتار دهانی وی است (یعنی در اثر خوردن چیزی، یا گفتن چیزی، یا گفتن وردهای جادویی).
موضوع کار ویتکینگ و چایلد بیشتر درباره تفاوت بین فرهنگها بود و لذا شامل دادههای دقیق در مورد اعتقادات و رفتار واقعی کودکان میگردید. این نقیصه در مطالعات بعدی «فرهنگ» تا حدودی اصلاح شد و منجر به نشر تعدادی آثار گردید که در سال ۱۹۸۸ با نتشار اثر « کودکان دنیاهای گوناگون » به اوج خود رسید. این انتشارات شامل مشاهدات حساس و دقیق فراوانی از رفتار کودکان بین سنین ۲ تا ۱۰ سالگی در جوامعی از افریقا، هند، فیلیپین، اکیناوا، مکزیکو و ایالات متحده گردید و در طی آن تلاشی مستمر صورت پذیرفت تا دادههای جمعآوری شده در مورد کودکان را به ساختار خانواده ارتباط دهند. اما ممکن است هنوز هم برخی خوانندگان احساس فقدان دادهها درباره مثلاً ارتباط بین اعتقادات در مورد خویشاوندی، مذهب و اقتصاد سیاسی، و اینکه این اعتقادات چگونه در مورد نظریه های انسانی و به خصوص در مورد « کودک» در هر جامعه بیان میگردند، داشته باشند.
مفعول غیرفعال یا فاعل فعال
مطالعات انجام شده توسط نظریه های فرهنگی و شخصیتی، مانند آنچه که توسط انسانشناسان اجتماعی در مورد روند اجتماعی شدن انجام گرفته بود، منجر به توجه بیشتر به بحث درباره کرودکان در مطالعات انسانشناسی نگردید. درواقع میتوان چنین استدلال کرد که فرض مشترکی که در هر دو رویکرد وارد است این است که کودکان، فرهنگ را میآموزند یا بهطور بسیار بنیادیتر، « توسط فرهنگ، شرطی میشوند » و این موجب میگردد که کودکان در مورد عقاید و اعتقادات بزرگسالان، بیشتر یا کمتر دچار حالا مفعول غیرفعال شوند، بدینترتیب جذابیت کمتری برای انسانشناسها دارند. حتی اثر برجسته اریکسون، کودکی و جامعه (۱۹۵۰)، که یکی از دقیقترین، موشکافانهترین تلاشها برای کاربرد جنبههای روانکاوی رشد ذهنی جنسی به منظور توسعه هویت در بین فرهنگها بوده است، فرهنگ را بهعنوان آنچه که در حال حاضر موجود است پذیرفته است، یعنی همانطوریکه در نمادهای زندگی بزرگسالی بیان شده است.
در طی همین دوره، نظریه پیاژه در مورد نمو کودک، تاثیر قابل توجهی بر روانشناسی آکادمیک داشت. پیاژه کودکان را مورد مشاهدات بسیار ظریف قرار داد و استدلال کرد که نظرات آنها، کیفیتی متفاوت از بالنین دارد. او نشان داد فرایندی که به واسطه آن، کودکان به یک درک تکامل یافته از مفاهیم مورد توجه بالینی مانند تعداد، حجم، زمان و غیره میرسند، بهصورت استنباطی غیرمستقیم هستند. بهعبارت دیگر، کودکان دریافتکننده غیرفعال اعتقادات و نظرات بزرگسالان نیستند بلکه با روش فعال جهت ساخت ادراکات خود راجع به جهان اقدام مینمایند. اما پیاژه به این فرض تمایل داشت که فراوردههای ذهنی فرایندهای استنباطیشناختی در تمامی افراد، بیان خود را به یک روش خاص محدود کردهاند و بدینترتیب یافتههای او از قابلیت کاربرد کلی و جهانی برخوردار بود. پیاژه به نقش تغییرات فرهنگی در رشدشناختی به شدت بیعلاقه بود و به همین دلیل انسانشناسها کار او را نامطلوب تشخیص داده و توجه اندکی به آن کردند.
در مقابل، ویگوتسکی، همتای روسی پیاژه، صراحتاً علاقهمند به وارد کردن تاریخ در نظریه خود راجع به رشدشناختی بود. او در مطالعاتش، بر روی « زبان »، به عنوان محیط واسط در تغییرات شناختی تمرکز کرد، اما انسانشناسها توجهی به اثر او نکردند و اگر چه هم نظریه های روانکاوی و هم طرفداران پیاژه، تلویحاً ایده اونتوژنی (ماهیت و نمو یک ارگانیسم از حالت جنینی به حالت بلوغ) را بهعنوان یک فرایند تاریخی، ایجاب کردهاند، اما نظریه های انسانشناسی در مورد هر دو سوی آتلانتیک، در ساخت جنینی ادراکی در مطالعاتشان در مورد کودکان، با شکست روبرو شدهاند.
در طی سالهای ۱۹۸۰، مطالعات انسانشناسی مربوط به حقوق کودکان بهویژه رفاه آنان، برجستهتر شد که شاید قسمتی از آن ناشی از آگاهیهای جدید انسانشناسی در مورد روابط جنسیتی و قدرت باشد [ برای نمونه نگاه کنید به اینیو (۱۹۸۶)، شپر هگت(۱۹۷۸) ]. افزون بر این، انسانشناسی معاصر در مطالعات خود راجع به کودکان، نشانههای ریشهایتری از تغییر را نشان داده و در فرایند کلی تحلیلی روابط بالینی بهصورت حوزهای مهم درآمده است (برای مثال نگاه کنید به کارستن ۱۹۹۰، گاوو ۱۹۹۰). این تغییر، یعنی تمایل به مطالعه در مورد کودکان، تا حدود زیادی ناشی از یک تغییر جهت کلی به سمت تمرکز بر روی «معنی و مفاهیم» است.
از سالهای میانی ۱۹۶۰ به بعد، تاثیر شگرف انسانشناس فرانسوی، کلود لوی-استروس و تحلیلهای ساختارگرایانه وی، مانند پژوهشهایش بر خویشاوندی و اسطوره در چندین حوزه فرهنگی مختلف، توجه انسانشناسان را بر « سیستمهای معنی و مفاهیم » متمرکز کرد. با اینکه تعداد زیادی از انسانشناسها در برابر آنکه در قالب لوی-استروس، ساختارگرا شوند مقاومت کردند، اما هم انسانشناسی اجتماعی بریتانیا و هم انسانشناسی فرهنگی امریکا تحتتأثیر آن قرار گرفتند. تا حدود زیادی، به این دلیل که نخستین وظیفه انسانشناس، نشان دادن منطق رفتارها و اعتقادات اختصاصی فرهنگی است. حال ممکن است این بحث پیش آید که تمرکز بر روی معنا و مفاهیم، در نهایت بهطور اجتنابناپذیری منجر به افزایش تمایل انسانشناسی به بررسی دقیق چگونگی ساخت مفاهیم به وسیله مردم، در طی دورههای زمانی شود و به دنبال آن، تمایل به مطالعه اینکه چگونه کودکان درک خود از زندگی بزرگسالی را شکل میدهند. از این دیدگاه ماهیت رشدشناختی کودک، بیشتر به انسانشناسها مربوط میشود، همانطوریکه در مورد نظریههای مربوط به فراگیری زبان در کودکی و کسب نخستین مهارتهای کودکی اتفاق میافتد (برای نمونه نگاه کنید به آکس و شیفلین (۱۹۸۴)، توواتر (۱۹۸۷).
مفهومسازی
بدینترتیب، در تناقضی آشکار با نظریههای پیشین شرطیشدن و اجتماعی شدن، «کودک» در انسانشناسی معاصر بهعنوان عضوی که بهطور فعال به شکلگیری عقاید و تمرین جهت شکلگیری زندگی بزرگسالی میپردازد، شناخته میشود. این بدان معنا نیست که کودک به تنهایی میتواند از تجربیات خود به مفاهیم برسد. به بیان دیگر چون انسانها از نظر بیولوژیکی موجوداتی اجتماعی هستند، فرایند مفهومسازی همواره به واسطه رابطه با دیگران تعدیل میشود. بنابراین کودک ادراک خود را از معانی ساخته شده توسط همه کسانی که که با او در ارتباط هستند، میسازد. حتی در کودکان ممکن است به مفاهیم کاملاً ارزشمندی در تجارب خود برسند که در تناقص آشکار با اعتقادات بزرگسالان باشد، یافتهای که نیاز به این تحلیل دارد این است که چگونه بهعنوان یک بزرگسال، آنها عقاید پیشین خود را کنار میگذارند. فرایند ساختشناسی مفاهیم در طی زمان بهطور اجتناب ناپذیری، تغییر و تبدیل و همچنین تداوم در معانی همان مفاهیم را ایجاب میکند لذا رشدشناختی کودک باید حقیقتاً بهعنوان یک فرایند تاریخی استنباط گردد (نگاه کنید به تورن ۱۹۹۳).
مدت رمان زیادی است پی بردهاند که، عقاید مربوط به «کودک» از ویژگی تاریخی برخوردار هستند، اما این دیدگاه در مورد کودکان به عنوان تولیدکننده و همچنین فراوردههای تاریخی، بیان میکند که انسانشناسها بهطور موشکافانه و دقیق در حال امتحان مفاهیم «کودک» که نظریههای آنها را تشکیل میدهد، هستند (نگاه کنید به جیمز و پرو ۱۹۹۲). این موضوع بیان میکند مطالعه بر روی کودکان احتمالاً حتی اساسیتر از تحلیل انسانشناسانه پدیدههای اجتماعی فرهنگی مانند خویشاوندی، اقتصاد سیاسی و آئین و آداب و مناسک است.
همچنین نک.: شناخت، فرهنگ و شخصیت، اجتماعی شدن
برای مطالعه بیشتر:
Carsten, Janet (1991) ‘Children in Between: Aspects of Sharing and Mediation Between Houses in Pulau Langkawi’, Man (n.s.) 26:425–۴۴
Ennew J. (1986) The Sexual Exploitation of Children, Oxford: Polity Press
Erikson, Erik (1977 [1950]) Childhood and Society, St Albans: Triad Paladin
Gow, Peter (1989) ‘The Perverse Child: Desire in a Native Amazonian Subsistence Economy’, Man (n.s.) 24:567–۸۲
James, A. and A. Prout (eds) (1990) Constructing and Reconstructing Childhood, London: Falmer
Kidd, D. (1906) Savage Childhood: A Study of Kafir Children, London: Black
Mead, Margaret (1943 [1928]) Coming of Age in Samoa, Harmondsworth: Penguin Books Encyclopedia of social and cultural anthropology 142
Ochs, Elinor and Bambi Schieffelin (1984) Language Socialization Across Cultures, Cambridge: Cambridge University Press
Read, Margaret (1960) Children of their Fathers: Growing up among the Ngoni of Nyasaland, New Haven: Yale University Press
Scheper-Hughes, N. (1987) Child Survival: Anthropological Perspectives on the Treatment and Maltreatment of Children, Dordrecht: D. Reidel Publishing
Toren, Christina (1993) ‘Making History: The Significance of Childhood Cognition for a Comparative Anthropology of Mind’, Man (n.s.) 28:461–۷۸
Trevarthen, C. (1987) ‘Universal Co-operative Motives: How Infants Begin to Know the Language and Culture of their Parents in G. Jahoda and I. M. Lewis (eds) Acquiring Culture: Cross-
Cultural Studies in Child Development, London and New York: Croom Helm
Whiting, B.B. and C. P. Edwards (1988) Children of Different Worlds, Cambridge, MA: Harvard University Press
Whiting, John W.M. (1941) Becoming a Kwoma, New Haven: Yale University Press Whiting, John W.M. and Irvin L. Child (1953) Child