فاشیسم و گوناگونی فرهنگی (دوازدهم): فاشیسم آلمان (بخش سوم)

فاشیسم و گوناگونی فرهنگی/ درسگفتار/ بخش دوازدهم/ فاشیسم آلمان/ بخش سوم / با همکاری مریم رجبی

 

در بخش پیشین دربارهٔ نژادپرستی ،یهودستیزی، اسطوره‌گرایی و شیفتگیِ هیتلر برای دست‌یابی به فضای زیستیِ گسترده‌تر سخن گفتیم . اکنون بحث را با ادامهٔ پایه‌های فاشیست پِی ‌می‌گیریم .

حزب سیاسی ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان با نام اختصاریِ «ان. اس. د. آ. پ» در فاصلهٔ ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۵ فعالیت می‌کرد،این تشکیلات سیاسی پیش‌ترها با نام حزب کارگران آلمان (به اختصار: D.A.P)شناخته می‌شد که از یک گروه کوچک با گرایش‌های ملی‌گرایانه در سال‌های واپسینِ جنگ جهانیِ اول شکل گرفته بود؛ بعدها که هیتلر ریاست آن را بر عهده گرفت، گروهی شبه‌نظامی تحت‌عنوان جوخهٔ یورش[۱] را با نام اختصاری «اس. آ» بر‌پا کرد.

گروه اس.‌آ در فاصلهٔ ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳ نقش بسیار مهمی در اجرای برنامه‌های هیتلر داشت، به‌گونه‌ای که هیتلر با هم‌دستیِ همین ارازلِ اوباش، کودتای مونیخ را در ۱۹۲۳ ، راه‌اندازی کرد؛ گرچه دستگیرشان کردند و هیتلر هم مدتی در زندان به‌سر برد ؛اما زمانی‌که رها شد، به ‌یاریِ «اس.آ»ها ترس و وحشتی را چیره کرد که سرانجام مارشال هیندنبورگ[۲] رئیس جمهور وایمار در ۱۹۲۵ هیتلر را به سِمت صدر اعظم آلمان برگزید .

هیتلر در ۱۹۳۳ دولتی ائتلافی از احزاب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان یا همان حزب نازی که بیشترین کرسی را در رایشس‌تاگ داشت و خلق ملی آلمان پایه‌گذاری کرد، سپس با این داد‌خواهی که یهودیان همچون «سرمایه‌داران پول مردم را می‌خورند و خون کارگران را می‌مکند»، یهودیان را دست‌خوشِ آزار و نکوهش قرار داد و با این سخنان بیهوده ‌توانست بسیاری از کارگران را به‌سوی خود جلب کند.از سوی دیگر هم، کارگران از شکست و سرکوب حزب کمونیست درانقلاب ۱۹۱۹ ناامید و از زمان تصویب پیمان ورسای که باعث فقر و تورم در آلمان شده بود از غربی‌ها متنفر بودند، تصویر معروف قرص نانی که چندین میلیارد مارک قیمت‌گذاری شده، روایتی از ناتوانی و درماندگی مردم آلمان در آن دوران است،در نهایت هیتلر از فضای خشم و نفرتی که علیه سرمایه‌دارن و یهودیان پدیدآمده بود، بهره‌برداری کرد و پس از انتخابات دموکراتیک ،صدراعظم آلمان شد .

هیتلر در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ به قدرت رسید و کمتر از یک ماه بعد در شب ۲۷-۲۸ فوریه ۱۹۳۳، یک شهروند هلندی که دچار معلولیت ذهنی بود، ساختمان پارلمان آلمان (رایشس‌تاگ)[۳] را به آتش کشید، هیتلر و وزیر تبلیغات وی، ژوزف‌گوبلز[۴] این رویداد را مقدمه‌ای بر شورش مسلحانهٔ کمونیست‌ها قلمداد کردند و رئیس‌جمهور سال‌خورده، پاول‌ون‌هیندنبرگ را مجاب به برقراری شرایط اضطرار نمودند، هیتلر هم‌چنین برای ترساندن مخالفین فضای هراس و وحشت را فراهم کرد و از این پیشامد برای پالایش حساب‌هایی که با ناسازگاران داشت استفاده کرد،آن‌ها مخالفین را دستگیر و پارلمان را برچیدند. این رخداد از شبی که آتش‌سوزی شد تا چند روز بعد طول کشید و افراد بسیاری کشته شدند، در حقیقت هیتلر با این ادعا که کمونیست‌ها آتش‌سوزی را برپا داشتند و می‌خواستند آشوب به‌پا کنند، مخالفان را دستگیر و برخی را هم از بین برد، آن‌ها اولین قربانیان اردوگاه‌هایی بودند که به تدریج ساخته می‌شد،زندانیانی که درآن جا نگهداری و شکنجه می‌شدند.

اما مسئلهٔ تسویه حساب ادامه یافت و به ماجرای رایشس‌تاگ ختم نشد.  بسیاری از اطرافیان هیتلر، سرمایه‌داران آلمانی، ارتشی‌ها و نظامی‌ها، گروه «اس.آ» را جملگی ارازل و اوباش می‌دانستند که شایستگیِ ورود به ارکان دولت را ندارند؛ ازاین‌رو هیتلر وادار به پاکسازی سیاسی شد.

در بین روزهای ۳۰ ژوئن تا ۲ ژوئیه ۱۹۳۴ که به شب دشنه‌های بلند[۵] معروف است، حوادث مرگباری پیش‌آمد، ارنست روهم، رئیس «اس‌.آ»ها به قتل رسید و برخی از فعالین حزب نازی و چند صد نفر دیگر کشته شدند. در این کودتا سوایِ هیتلر که معمارِ «شب دشنه‌های بلند» بود، هاینریش هیملر[۶] رئیس نیروهای(اس.اس)، یوزف گوبلز وزیر تبلیغات آلمان نازی و هرمان گورینگ[۷] از اعضای برجستهٔ حزب نازی هم مداخلهٔ مستقیم داشتند و عملیاتِ دستگیری و اعدام‌های سیاسی نیز توسط گشتاپو و «اس.اس» انجام شد. به این ترتیب  «اس.‌آ»ها از بین رفتند و  نیرو‌های گشتاپو[۸] به ریاست هاینریش هیملر به‌وجود آمدند.هیملر از افسران ارشدی بود که به او لقب اوبرگروپن فورر[۹]، بالاترین درجهٔ «اس.اس» را دادند،این درجه معادل درجهٔ کولونل گنرال‌ورماخت[۱۰] یا همان سپهبد است. هیملر از تواناترین و نزدیک‌ترین افراد هیتلر بود که مانند او در ۱۹۴۵ خودکشی کرد. «اس‌.اس»‌ها در واقع دولت در دولت بودند؛ یعنی در‌عمل قدرت در دست این‌ها بود؛ حتی از ارتش آلمان هم نیرومندتر بودند. ضمن اینکه سرپرستیِ اردوگاه‌های مرگ هم با آن‌‌ها بود و تا به آخر هم در کنار هیتلر باقی‌ماندند. گشتاپو یا همان«‌اس.‌اس» تبلورِ نگارهٔ دهشتناک رژیم نازی بود که همگان از آن‌ها می‌ترسیدند، ریخت و نماد جمجمه‌ای که روی یونیفرم‌های‌شان حک شده بود، دربرگیرندهٔ ترس و خفقان بود.روی‌هم‌رفته نظامی‌گری و وفاداری به «فورر» یعنی پیشوا و کیش‌شخصیت ،پایه و آغازهٔ رژیم هیتلری بود که خود را سریع نمایان کرد. هیتلر ادعا می‌کرد سلطنت رایش با عظمت و زیبایی، هزار سال عمر خواهد کرد .

هیتلر از ۱۹۳۳ که به قدرت رسید به‌تدریج تمایلات گسترش ارضی خود را نمایان کرد و در امور سیاسی برخی کشورها از جمله اسپانیا دخالت ‌ورزید، او در جنگ داخلی اسپانیا جانبِ فرانکو را گرفت. دولت‌های غربی هم از جنگ داخلی اسپانیا چشم‌پوشی کردند؛ زیرا اکثر جمهوری‌خواهان، کمونیست و آنارشیست بودند،آن‌ها فرانکو را بعد از سقوط هیتلر و فاشیسم در اروپا  تا ۱۹۷۵ در قدرت نگاه‌داشتند و این نشان دهندهٔ ریاکاریِ متفقین بود که از فرانکو بر ضدِ کمونیست‌ها استفاده کردند.

فیلم «آمین » ساختهٔ کوستا گاوراس[۱۱] دربارهٔ جنگ جهانی دوم، نشان‌می‌دهد که چگونه آمریکایی‌ها امکان فرار گروهی از مسئولان فاشیست‌ به آرژانتین را در برابرِ تبادل اطلاعات، فراهم کردند و بسیاری از فاشیست‌ها نیز با کمک کلیسای کاتولیک گریختند. به‌نظر می‌آید دشمنیِ دیرینه با یهودی‌ها دست‌آویزی بود که کلیسا در ماجرای هولوکاست هیچ دخالتی نکند و حتی کمابیش با دولت هیتلر همکاری کند که در اسپانیا هم به شکل گسترده‌ای این همکاری وجود داشت.

هیتلر و ایدئولوژی‌اش در اسپانیا و چکسلاواکی خود رانشان دادند؛اما همدستی او با استالین بیش از همه‌جا خود را نمایان کرد، در بخش بعدی به آن می‌پردازیم.

[۱] Sturmabteilung

[۲] Paul Ludwig Hans Anton von Beneckendorff und von Hindenburg

[۳] Reichstag

[۴] Paul Joseph Goebbels

[۵] Night of the Long Knives

[۶] Heinrich Luitpold Himmler

[۷] Hermann Wilhelm Goring

[۸]   Geheime Staatspolizei

[۹] Obergruppenführe) senior group leader(

[۱۰] General der Panzertruppe

[۱۱] Konstantinos “Kostas” Gavras