عکس فوری (۳۰۶) زهران ممدانی: شهردار فقرا، شهر میلیاردرها

ناصر فکوهی

زهران ممدانی با پیروزی در انتخابات شهرداری نیویورک در آغاز ماه نوامبر ۲۰۲۵، درست یک سال پس از پیروزی حیرت‌آور گانگستری به نام ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا، بار دیگر بازتابی جهانی داشت و رویدادی حیرت‌آورتر را رقم زد. زهران، فرزند دو مهاجر آسیایی مسلمان و شیعه است. البته والدین او جزو نخبگان و فرادستان جامعه آمریکا جای می‌گیرند (یک استاد دانشگاه و یک فیلمساز مشهور). او جوانی سی و چهار ساله است که تنها چند سالی‌ است به ملیت آمریکایی درآمده. ممدانی، مواضع بروشنی ضد صهیونیستی دارد و حتی اعلام کرده که اگر نتانیاهو به نیویورک بیاید حکم دستگیری‌اش را به جرم نسل‌کشی خواهد داد. او چنان جسور است که در آمریکا یعنی کشوری که هرگونه نماد و نشانه‌ای به گرایش سوسیالیستی و ضدیت با سرمایه‌داری، یک تابوی بزرگ و وحشت‌بار است، خود را رسما یک دموکرات سوسیالیست اعلام می‌کند. و به همه این دلایل و بسیاری دیگر، انتخاب شدن او به سمت شهردار بزرگترین و ثروتمندترین شهر جهان، امری شگفت‌انگیز نه فقط برای آمریکا که برای جهان به شمار می‌آید. هرچند در این انتخابات، همچون همه انتخابات دیگر آمریکا ما، با آمیزه‌ای از فیلم‌های هالیوودی با پایان خوش، رئالیتی‌ شوهای تلویزیونی پیش‌پا‌افتاده و دخالت‌های گسترده لابی‌ها و ثروت‌های بزرگ برای خرید آرا و تبلیغات سیاسی روبرو بودیم، اما هیچ کدام از این مسائل نمی‌تواند سبب شود که اهمیت این رویداد را نادیده بگیریم. شب گذشته دموکرات‌ها چندین پیروزی دیگر در نیوجرسی، ویرجینیا و کالیفرنیا نیز به دست آوردند که هر یک اگر به تنهایی اتفاق می‌افتاد، بسیار خبرساز می‌شد، اما واقعه نیویورک همه آن‌ها را به پشت صحنه کشاند. ضربه چنان شدید بود که چند ساعت پس از اعلام نتایج، همه دشمنان زهران متحد شدند و در راس آن‌ها، ترامپ وعده جنگی سخت را میان دولت فدرال با ایالت نیویورک از طریق محدود یا قطع کردن کمک‌های فدرال داد، همچنان که آغاز فشارهای دیگر اداری و حقوقی بر این ایالت. اما اگر زهران ممدانی از این جنگ نسبتا پیروز بیرون بیاید و بتواند حتی بخشی از وعده‌های انتخاباتی خودش که عمدتا به کاهش فقر و توزیع بهتر امتیازات و خدمات شهری در شهر میلیاردرها مربوط بوده، را به تحقق برساند، این نقطه عطفی تاریخی در آمریکا به شمار خواهد آمد و می‌تواند دینامیسمی را به حرکت درآورد که به صورتی مثبت، یادآور همان دینامیسم منفی ناشی از انتخاب ترامپ است. موفقیت ممدانی، شاید نشان دهد که گرایش جوانان و آینده در کشورهای توسعه‌یافته و برخی از کشورهای در حال توسعه، بتواند چرخش به راست عمومی جوامع آن‌ها را تغییر دهد و روی به سوی دموکراسی و عدالت اجتماعی و نفرت از نفوذ سرمایه‌داری مالی و نولیبرال،بیاورند. این امر می‌تواند گویای حرکتی اساسی در سیاست مخرب قدرت‌های بزرگ و دیکتاتورهایی باشد که در همه جای دنیا بر سر کارآورده‌اند. اما افزون بر این، این گرایش شاید بتواند عاملی باشد در به کرسی نشاندن یک گزاره که دست‌کم دو قرن است هنوز به نتیجه‌ای قطعی نرسیده است؛ اینکه: آیا نباید سرانجام به این باور رسید که حتی بدترین، در‌هم‌شکسته‌ترین و فاسدترین شکل از نظام دموکراسی (همچون آمریکا) اگر هنوز بتواند نطفه‌هایی حیاتی و سالمی از آزادی بیان و اندیشه و آزادی‌های مدنی از جمله حق به اعتراض و مخالفت را که در خود حمل می‌کرده، حفظ کند، شاید این هم ممکن باشد که با استفاده از آن‌‌ها و با توان جوانانش چنین کشوری با چنین سیاست‌های فاسدی در درون و چنین رویکردی تهاجمی در برونش را به صورت مسالمت‌آمیز از موقعیت یک هیولای جهانی و جنگ‌طلب و ضد دموکراتیک و کودتاگر در سراسر جهان، بدل به کشوری با موقعیتی عادلانه‌تر و شاید مطلوب از لحاظ اقتصادی و اخلاقی بکند. و آیا نباید از این گزاره احتمالی به این گزاره احتمالی دومی نیز رسید و آن اینکه: اقتدارگرایی‌ها و نظام‌های استبدادی و دیکتاتوری‌های رنگارنگ ایدئولوژیک یا صرفا فاسد، ولو موفق‌ترین‌شان (همچون چین) از لحاظ ایجاد ثروت و توزیع رفاه، دقیقا به دلیل نبودن اصل آزادی بیان و اندیشه در خود، همواره شمشیر داموکلسی را بر سر خود دارند که دیر یا زود سقوط خواهد کرد و آن‌ها را بر باد خواهد داد؟