ایران در این روزها حال خوشی ندارد: تهدیدهایی بزرگ و روزمرهای کشور، فرهنگ و مردم ما را تهدید میکنند که شاید در نیم قرن حاضر بیسابقه باشند؛ و در ابتدا لازم است فهرست بسیار کوتاهی از این تهدیدها بدهیم: ۱- خطر جنگ و تخریبهای ناگزیر ناشی از آن در همه عرصههای زیرساختی و انسانی و فرهنگی و اجتماعی کشور؛ ۲- دوقطبی شدن جامعه که در دوره جنگ دوازده روزه تا اندازهای کاهش یافت، ولی به دلایلی دیگر چندان پایدار نبوده است؛ ۳- افزایش فقر و تنگدستی و کمبودها از جمله سقوط پول ملی، گرانی و تورم سرسامآور همه محصولات مورد نیاز اولیه مردم، کمبود در نیازهایی درمانی و بیمارستانی، کمبود هراسناک آب، برق و عدم دسترسی یا مشکل در استفاده از اینترنت و…؛ ۴- بالاگرفتن اختلاف میان مسئولان و توهین و درگیری شدن و آشکار و تهمتزدنهای آشکار آنها در بدترین شکلهای ممکن به یکدیگر؛۵- تداوم بحران حاد زیستمحیطی و به صدا درآمدن همه هشدارهای ممکن در برابر گروهی از فجایع از کوتاه تا دراز مدت؛ ۶- نابسامانی در کل نظام اداری و مدیریتی و.. در چنین شرایط حادی، شاهد آن هستیم که به جای آنکه فکری اساسی برای جبران اشتباهات گذشته انجام بگیرد، باز هم همان دو جناح همیشگی در کشور به میانه میدان آمدهاند. از یک سو حل، گروهی راه حل همه مشکلات را در هُلدادن کشور به سوی تنش هرچه بیشتر با غرب و گرایش هرچه بیشتر به شرق میبینند و هر روز شعارهای تندتری مبنی بر لزوم خروج از معاهده ان.پی.تی.، درگیری بیشتر با اروپا و حمله به آژانس جهانی انرژی اتمی و… میبینند و به این خیالند که با جنگ و اتکا به کشورهایی چون چین و روسیه، میتوانند مشکلات را با ورود به یک اقتصاد کوپنی حل کنند، اما نمیدانند که ایران امروز به نسبت دهه ۱۳۶۰ زمین تا آسمان متفاوت است و نتیجه این فشارها میتوانند به سادگی به سقوط عمومی نظام اجتماعی و انفجار ازدرون بیانجامد. از سوی دیگر هم جناحی، بر این باورند که تسلیم به غرب و پذیرش بیقید و شرط و اعلام اینکه ما آمادهایم به کشوری تبدیل شویم همچون پیش از انقلاب، که صد درصد در جهت منافع بلوک غرب حرکت کند، به ناگهان معجزهای را ایجاد خواهد کرد و همه مردم و مسئولان و غیره به وفاقی عجیب با یکدیگر رسیده و به گونهای افسانهای در چند ماه شرایط هولناک کنونی زیر سایه غرب، به شرایطی رویایی بدل میشود.یعنی خواب و خیالهایی پوچ یا تحمیق آشکار مردم. اما هر دو گروه در اشتباهند زیرا تفاوت و زیرورویی ژئوپلتیک جهان امروز را نسبت به موقعیت چهل سال پیش یعنی زمان فروپاشی شوروی، درک نمیکنند. و البته به نظر ما راه حل همیشه وجود دارد و آن همانگونه که گفتهایم به صورت نسبی در تداوم یک سیاست خارجی مستقل از شرق و غرب، در عین مذاکره و حفط صلح و آشتی و همکاری با هر دو در شرایط جهان چند قطبی کنونی و همکاری به هر قیمتی در چارچوبهای قانونی بینالمللی و پرهیز از تندروی و افزایش شدید آزادیها و بهبود شرایط اقتصادی است. هرگونه راه حل دیپلماتیک از جنگ بهتر است، بنابراین دفاع باید اولویت ما باشد، اما بدانیم که جنگ هیچ مشکلی را حل نمیکند و در همان حال بدانیم هراندازه کشور در آرامش و به دور از خشونت و سختگیری و تنش و دوقطبی کردن مردم و دامن زدن به نارضایتیها از هرطریقی باشد، امکان رسیده به موقعیتی نسبتا بهتر بیشتر است. در یادداشتی دیگر نیز گفتم که اگر به دنبال «نفوذی»ها هستید ببینید چه کسانی بیشتر از همه به تنشها دامن میزنند و یا رویاپراکنی و دروغپردازی و توطئه بر پا میکنند تا کشور و مردم را به آشوب بکشند؛ ببینید چه کسانی مسئول به هم ریختگی کنونی و کمبودها و فروپاشی اقتصادی و تحمیل یک اقتصاد نولیبرالی هولناک به کشور بوده و هستند و یا خواستار خروج از سیاست خارجی مستقل و گرایش شرقی یا غربی دادن به کشوری که چارهای جز تثبیت استقلال خود نسبت به شرق و غرب و همکاری با هر دوی آنها در یک ژئوپلیتیک جدید در جهان کنونی ندارد. اینها واقعیات روزمره زندگی ایران است که نیاز به اندیشیدن دارد و نه کاهش آزادیها و بالا بردن خشونتها و به راه انداختن دعواها و «نا-واقعه»هایی ساختگی که گاه از شدت بلاهت حتی اظهار نظر کردن دربارهشان به نظر من اتلاف وقت است. کارزارهای دروغین روی اینترنت برای تشویش افکار عمومی و دامن زدن به اختلافات نمیتوانند جز به گمراهی همه ما به مسائل و مشکلات جدی کشور دامن بزنند. و از آن جملهاند یک «نا-واقعه» جدید که در یکی دوهفته بر سر یک برنامه چند دقیقهای زشت و بیمعنا و مستهجن براه افتاده که فردی «مجهول الهویه» ولی «معلوم الحال» در آن به شخصیت بزرگ تاریخ زبان و ادبیات ایران فردوسی، به خیال خود حمله میکند تا موافقان و مخالفان او را به میدان بکشد، سپس گروهی از مسئولان برای این «توهین به مقدسات» به هیجان بیایند و باز گروهی موافق و مخالف دیگر درباره «مقدس بودن» یا نبودن فردوسی و اینکه آیا باید آزادی بیان در این رمینه وجود داشته باشد یا نه به میدان کشیده شوند. نفس به وجود آمدن این گونه «نا-واقعه»ها، در چنین شرایطی و اینکه بسیاری را به میدان بکشند، بسیار بسیارخطرناکتر از خود آنها است که در لجنزار شبکههای اینترنتی کمترین ارزشی ندارند. و آنچه این یادداشت کوتاه را برانگیخت نیز صرفا برای دادن هشداری نسبت به این گونه «نا-واقعه»ها در این زمینه یا هر زمینه دیگری در ماههای آینده است که ممکن است برخی را از توجه به مسائل اساسی که در ابتدای یادداشت آمد، باز دارد.
۱۶ شهریور ۱۴۰۴