عکس فوری (۲۸۸) : ترامپ در قدرت:  قدم‌های بی‌رحم فاشیسم  ضد فرهنگ و زن‌ستیز 

بدون اغراق شاید حتی یک در صد از اندیشمندان، متخصصان، مسئولان، روانشناسان، رهبران سیاسی و نظامی باورمند و محکم  هر دو حزب در آمریکا و متحدان بزرگ این کشور در جهان، پیش‌بینی پیروزی ترامپ، آن هم در چنین ابعادی را نمی‌کرد؛ زیرا این پیروزی در مخالفت تقریبا مطلق با هرگونه اندیشه خردمندانه و حتی هرگونه عقل سلیم بود و هست. وخیم‌ترین نتیجه این انتخاب، و البته خوشبختانه نه چندان محتمل، فرو رفتن جهان، دستکم در چهار سال آینده  آشوبی جهانی و بسیار گسترده‌تر از دوره نخست ترامپ و رسیدن به پرتگاه جنگ‌های بزرگ منطقه‌ای با خطر یک جنگ بزرگ جهانی است. اما کمترین نتیجه، و البته محتمل‌ترین خطر،  درگیر شدن آمریکا در گونه‌ای «جنگ داخلی سرپوشیده» است: موقعیت شوک‌آور کنونی در آمریکا که کشور را به دو نیمه تقریبا برابر  تقسیم کرده، به این دلیل است که رئیس جمهور  جدید نه فقط دو بار به دلیل سوء استفاده از قدرت خویش و دامن زدن به شورش علیه کنگره آمریکا و به خطر انداختن نتیجه انتخابات قبلی، به وسیله کنگره محاکمه و پرونده های بی شمارش هم اکنون در  چندین ایالت  زیر دست قضات است، بلکه این فرد یک دلقک تبهکار،  یک دیوانه روبه جنون کامل،یک فرد جنایتکار، متجاوز به زنان، کلاهبردار حرفه‌ای، شورشگر علیه قانون اساسی آمریکاست؛ کسی که هیچ ارزشی جز پول و ستایش از خود را نمی شناسد و  کمترین بهایی نه به قوانین می‌دهد و نه به همه ارزش‌هایی که این کشور  چند قرن است بر اساس آنها «رویای آمریکایی» را تبلیغ می‌کند.  امروز کمتر کسی  تردید دارد که برنده بزرگ این انتخابات،  فاشیست‌های سراسر جهان و به ویژه روسیه پوتین  است. سازمان مافیایی بزرگی که رهبر اقتدارگرا و فاسد روسیه  سالهاست در راس آن قرار گرفته، هدفی استراتژیک را دنبال می‌کند: بازسازی قدرت  شوروی سابق در قالب یک دیکتاتوری سرمایه‌دارانه و مافیایی. در همین راه بود که پوتین  به شدت تلاش کرد و موفق شد برنامه برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا)  را به سرانجام رسانده و این کشور را به خاک سیاه بنشاند. در همین برنامه بود که وی توانست  در به قدرت رسیدن  نخستین ریاست جمهوری ترامپ تمام توان امنیتی  خود را به کار بگیرد  و به این وسیله زمینه‌های اشغال اوکراین را فراهم کند و سپس با  تحریک ترامپ به خروج از برجام، و با  دامن زدن به اختلافات خاورمیانه، آسیا و اروپا، زمینه را همه جا برای بالا کشیدن احزاب دست راست افراطی، دیکتاتوری ها و سایر  دست اندرکاران فاسد و بی کفایت فراهم کند،  بحران مهاجرت برای اروپا و آمریکا را به اوج رسانده و  مهاجران خارجی را در چشم مردم این کشورها به  دلیل اصلی تمام نگون بختی های زندگی روزمره شان تبدیل کند، و جوّی چنان ضددموکراتیک، ضدروشنفکرانه، ضد نخبگان و متخصصان(الیت) و درنهایت ضد هر گونه عقلانیت در  آنچه از دموکراسی های  جهان اول  باقی مانده بود  و در همه کشورهای جهان سوم بسازد که تنها صدای کارا در آن، صدای  پوپولیسم و عوام‌زدگی، زن ستیزی و  قلدرمنشی  و اخلاق  اراذل و اوباش باشد تا بدین ترتیب  بتواند بر ارزش یک رژیم قدرتمند  غیردموکراتیک به مثابه راه حلی برای آینده جهان تاکید کند.
روشن است که قدرت ساختارهای آمریکا  بسیار بیشتر از آن است که به دلیل این انتخابات، به کلی سقوط کنند  و بدترین سناریو به همین دلیل غیر محتمل‌ترین سناریو نیز هست، اما در همین حال  این انتخابات یک سرافکندگی بزرگ برای آمریکا به مثابه کشور به ویژه در میان متحدانش بود و نشان داد که فرهنگ آمریکایی بسیار فراتر از آنکه فرهنگ شهرنشینان تحصیل کرده و باورمند به تنوع نژادی و فرهنگی باشد، فرهنگ مردان زن ستیز و زنان از خود بیگانه،  اقلیت‌های  بی لیاقت و بی‌فرهنگی است (به ویژه بخش بزرگی از مردان اسپانیایی تبار و مردان سیاه‌پوست) که زن ستیزی بزرگترین صفت مشترک میان آنهاست زیرا حاضرند کثیف ترین کلاهبردار و جانی  که عقل خود را  به کلی از دست داده (نگاه کنید به سخنرانی های ترامپ در دو هفته پایانی کارزار انتخابات) بر سر کار بیاورند تا یک زن رنگین پوست را . این انتخاب را شاید بتوان بزرگترین شکست دموکراسی در آمریکا از زمان شخصیت‌هایی چون مک کارتی، والاس و نیکسون به حساب آورد، شکستی که با آشوبی که در آمریکا در سال‌های پیش رو به وجود خواهد آورد بهترین فرصت را به روسیه (و البته چین و همه دیکتاتورهای کوچک جهان سومی) خواهد داد که موقعیت خود را مستحکم‌تر کنند. در نهایت در برابر چنین موجی از  بلاهت و در نخستین تحلیل  چیزی نمی‌توان گفت جز آنکه  باز هم بر اهمیت امر فرهنگی و به ویژه عمومیت یافتن فرهنگ  و درک مسایل پیچیده  سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مردم عادی و در پایه جامعه،  در تصمیم گیری های دموکراتیک تاکید کنیم و به این نکته توجه داشته باشیم که دخالت‌های ساختاری و رویکردهای صرفا سیاست مدارانه  تنها در میان مدت و دراز مدت می توانند ضامنی برای بقای دموکراسی باشند و در کوتاه مدت همواره خطر سقوط  دموکراسی درون  پرتگاه  نظام‌های فاشیستی، نیمه فاشیستی یا پوپولیستی با تبعات سخت وجود دارد.

 

آبان ۱۴۰۳