امسال روز زن در ایران، شکلی دیگر به خود گرفته است و نه معنایی دیگر با کل جهان و زمانهای که در آن زندگی میکنیم. جهان امروز از قدرتمندترین پهنههای آن تا قدرت خونین و ننگین ویرانشهرهای بازمانده از استعمارش، همواره «قدرت» را در نه در نیروی «زندگی» و «زایش» بلکه در نیروی «ویرانگری» و «مرگ» تعریف کرده و میکند. بمبها، موشکها، کلاهکهای هستهای، سلاحهای آتشین و شیمیایی و [ضد] بیولوژیک و [ضد] ژنتیک: هیولاهای زرادخانههای جهان مردسالاری و دشمن انسانیّت و طبیعت هستند که اگر به این روال باقی بماند، بهترین چشماندازش آن است که تنها گونه بشر را نابود کند؛ و بدترین چشماندازش آنکه کل جهان چهار میلیارد ساله سیّاره زیبای آبی ما را. در این جهان، گویی دیگر جایی برای سبزی برگها، آبی آبها، عطر مستیآور طبیعتی که در هر گوشهای از آن یک شگفتی خدایگون در معنای اسپینوزایی آن(dieu sive natura = خدا یا طبیعت) نهفته است، وجود ندارد. اما هر بار هشت مارس، روز بینالمللی زنان، به ما یادآوری میکند که ما همه از زنان (مادران) سرچشمه گرفتهایم و همه به مادر زمین بازمیگردیم تا در عناصر چهارگانه آن: خاک، آب و باد و آتش، شاید روزی ولو در گونهای فراتر از انسان تداوم یابیم.
امسال روز زن برای ما شکل دیگری به خود گرفته است، اما نه معنایی دیگری. معنا همان است که گفتیم: تداوم زیبایی حیات خدایی، اما شکل آن یورشی است اهریمنی بر پاکترین نمادهای زندگی و همه ارزشهایی که ما در تجربه انسانی خود آموختهایم و خواهیم آموخت: یورش به دخترکان امروز و مادران فردا تا دست از مبارزه علیه زشتیها برای برپا ساختن عدالت و زندگی بردارند و دست در دست مرگ و ویرانگریهایش بگذارند. سم متعفن مرگ شیطانی، در گوشه گوشه این خاک خانه کرده، تا هر آنچه زیبایی، شرافت و زندگی و صداقت و اعتماد و شرافت و دوستی و عشق و در یک کلام هرچه در زندگی ما از زنانگی باز مانده از میان ببرد و دروازهای شهر بیدفاع را در چهار سویش تا آخرین حد ممکن، بازکند تا سپاه مردانه ذرّات اهریمنی در همه جا ظاهر شوند؛ امروز در مدارس، فردا شاید در دانشگاهها و روزی دیگر شاید در کوچه و خیابانها. اما همین که این یورش از مدارس و از دخترکان کوچک، از خانههای بیدفاع معصومیت مطلق زنانه و فرزانگی دانش و دانایی آغاز شده، به خودی خود گویای همه چیز هست.
روز زن، روز عطر است، روز دانایی، روز عشق، روز زیبایی، روز آزادی، روز همه چشمانی که از خوشبختی میدرخشند و تمام لبانی که از شادمانی شکوفا میشوند. روز زن، روز حقیقت است، روز شهامت زن بودن و درک جهان هستی، روز تمام رنگهای رنگینکمان خواستن خوشبختیها و نفی خشونتها. هم از این رو، حقیقتی که در این روز نهفته، حقیقتی که در نوروزی که تا چند هفته دیگر از راه میرسد، حقایقی هستند که هر اندازه هم در بند و زنجیرشان کنند، هر اندازه هم با مُشت و لگد و سلاحهای مردان بُزدل، قویهیکل اما ناتوان و سبُکمغز به جانشان بیافتند، هر اندازه هم سموم مهلک را نثارشان کنند، هر اندازه گنداب پستیها، برتریجوییها، حسادتها، انتقامجوییها، وحشیگریها و نامردمیها را به جنگشان بفرستند، سودی ندارد: نتیجه جنگ، از میلیونها سال پیش روشن بوده است: هنوز زنان اینجا هستند، دخترکان و همسران و مادران حامل آگاهی و محبت و ارزشها؛ هنوز در وجودشان و با وجودشان نشان میدهند زیبایی و دانایی همانگونه که در خدای اسپینوزایی میبینیم نه در تضاد با یکدیگر، بلکه پدیدهای یکسان هستند: پدیدهای حتی فراتر از انسان و طبیعت، پدیدهای در قد و قامت و در معنا و روح موجودیت زایندگی زنانه: همان «سیارّه آبی دوردست» (هرتزوگ)، همان زیبایی که چشمان مسموم گندابزده میخواهند« مو و میانی» بدانندش، اما حافظ گرانقدر ما همان «آنی» می داندش که میخواهد «بنده طلعت»اش باشد.
بار گران عمر دراز تمدنها و فرهنگها، تنها میراثهای ارزشمندانشان نیست، بلکه خاطرات تلخ دورانهای سیاهشان نیز هست. میراث فردوسی و مولوی و حافظ و خیامها و هر آنچه ما از ظرافت و زیبایی در فرهنگ خود داریم، در سختترین دورانهای جنگ و خونریزی و وحشیگریها و خونریزیها و ظلمهای بیپایان به ویژه علیه زنان و کودکان، به دست آمدهاند: گویی زنان همیشه آنجا بودند تا از شیطنتهای کودکانه فرزندانش جلوگیری کنند و در نهایت آنها را ولو با دست و پاهای زخمی و کالبدهای خونآلود، بار دیگر نجات دهند و بر آن زخمها، مرهم گذارند تا بتوان باز هم در هماهنگی و دست اندر دست طبیعت، به تداوم یک فرهنگ و زندگی یاری رساند. شک نکنیم که این بار نیز چنین خواهد بود. و بهای آن هرچه باشد، بیشک ذّرهای از آنچه در این تاریخ چند هزارساله از جان و روح و کالبد این دخترکان کوچک و این زنان فرزانه زیباروی و زیباروح جوان و کهنسال برای تداوم انسانیّت و طبیعت پرداخت شده، فراتر نخواهد رفت.
روز زن، بر همه زنان و مردان این سرزمین گرامی باد.
۸ مارس ۲۰۲۳