نقطه حرکت این یادداشت کوتاه، پرسش و فرضیه ای است که شاید دارای پایه های علمی بسیار قوی و اثبات شده نباشد، اما با توجه به شواهد و برخی بررسی ها، چندان به دور از واقعیت هم نمی نماید. اینکه: کاربران ایرانی که اکثریت قریب به اتفاق آنها جوان هستند، بالاترین شمار را در میان کاربران شبکه های اجتماعی و استفاده از برنامه های موبایل دارند، به گونه ای در بسیاری از موارد فضای مجازی را به فضای های واقعا موجود در جامعه ترجیح می دهند. اگر این گزاره را حتی به صورت نسبی درست بدانیم، همچون هر پدیده دیگری به جای آنکه در آن لزوما امری مثبت یا منفی ببینیم، بهتر است تلاش کنیم که سازوکارهای اجتماعی آن را درک کنیم و شاید بتوانیم از این راه قدمی در بهبود رابطه میان یکدیگر و در روابط اجتماعی خویش برداریم.
ابتدا از جنبه منفی این امر آغاز کنیم و سپس به جنبه مثبت آن برسیم. ترجیح دادن یک فضای مجازی به یک فضای واقعی، در شرایطی که ما در فرهنگ خود می شناسیم، عموما ناشی از نبود یا کمبود یا از آن وخیم تر، عدم انطباق فضاهای موجود واقعی با نیازهای کنشگران است. به همین دلیل است که از «فضا های واقعا موجود» صحبت می کنیم که با ادعای وجود فضاهای مورد نیاز یک جامعه متفاوت است. از این رو شاید بتوان گفت امری که این کنشگران را به سوی استفاده از فضاهای مجازی جایگزین می کشاند خلاء های فضایی و از آن هم بدتر موقعیت های کژکارکردی یعنی خارج از کارکردهای مناسبشان است. یک مصداق روشن و بسیار رایج در این موضوع در سطح شهری ما، نبود یا کمبود و عدم انطباق فضاهای روابط سالم اجتماعی میان جوانان به طور عام و فضا هایی سالم برای آشنایی وکنش همگرا میان جنسیتی یعنی بین دختران و پسران جوان است که پایه تشکیل خانواده در جهان امروز را تشکیل می دهد. روشن است در جامعه ای که اکثریت مطلق جمعیت آن را جوانان در سن ازدواج و زندگی مشترک می سازد، نیاز به فضاهایی برای آن وجود دارد که این گروه ها با یکدیگر آشنا شوند تا زندگی خود را نه بر پایه ظواهر بلکه بر اساس شناخت مشترک و ضروری برای همزیستی دراز مدت بنا کنند. تقلیل دادن این فضاها به مکان های آموزشی همچون دانشگاه ها که در سال های اخیر انجام شده ، کاری است نادرست که به هر دو کارکرد یعنی هم رابطه بین دختر پسر و هم رابطه علمی ضربه می زند. و در این میان به جای آ«که فکری اساسی برای این کمبودها انجام بگیرد پیشنادها بر خول تشدید فشار برای جدا سازی کنشگران شکل می گیرد که طبعا نه عملی است و نه عاملی در کاهش تنش.
مثالی دیگر وجود کنترل شدید اجتماعی در فضاهای عمومی و تصدی گری دولت در زندگی روزمره مردم و کمبود فضاهای لازم برای ایجاد و بروز شادی است که نتیجه آن گریز از فضاهای عمومی و پناه بردن به فضاهای خصوصی از جمله فضاهای مجازی است. به نظر می رسد که اگر مصداق های این آسیب ها را در شهرهای خود شناسایی کنیم، بتوانیم با سیاستگزاری و مدیریت بهتر شهری از آسیب بعدی یعنی شکل گیری فضاهای مجازی آسیب زا جلوگیری نماییم.
اما فرو رفتن به فضاهای مجازی و قرار گرفتن در شبکه های اجتماعی را نباید لزوما امری منفی تلقی کرد. امروز این شبکه ها برغم تمام مشکلات و جنبه های منفی خود، دروازه هایی گشوده به سوی جهان آینده هستند که از همین لحظه در حال شکل گرفتن هستند: جایی که می توان آموخت، به دیگران آموزش داد، کتاب خواند، فیلم دید، زبان های دیگر را فرا گرفت، کتاب و مجله منتشر کرد، فرهنگ خود را بالا برد، اخبار را دید و شنید و خواند و … اینکه در خیالات خود از یک رومانتیسم قرن نوزدهمی حرکت کنیم و بخواهیم به دور از فناوری های جدید از «کتاب کاغذی» یک امر مقدس بسازیم و از «دود چراغ خوردن» به مثابه یک روش عملی و کارا برای بالا بردن دانش دفاع کنیم، و تبلیغ دور شدن از رایانه و وسایل ارتباطات جمعی در زندگی را مطرح کنیم، شاید مناسب نوعی خیالپردازی «روشنفکرانه» در بدترین مفهوم این واژه، نوعی کنش اجتماعی غیر مسئولانه، جدا شدن از روابط واقعی زندگی و مسائل آنها و در نتیجه حاشیه ای شدن های ناگزیر از این رفتار، باشد، اما نوعی از گفتمان و کنش انزوا دهنده و سترون است که دیگر هیچ خریداری ندارد.
باید به این امر باور آورد که گذشته، حتی اگر واقعا نه یک خیال و رویای طلایی از پایه تصنعی نیز نباشد که ما آن را با ابزارهای حال و تخیل نسبت به آینده می سازیم، بهر حال از دست رفته است، این بدان معنا نیست که گذشته را باید به دور ریخت یا فراموش کرد، بلکه باید آن را به زمان حال آورد تا از آن به بهترین شکل بهره برد. برای این کار تنها و بی شک بهترین روش آن است که تلاش کرد از گم گشتگی در فضای مجازی خود را نجات داد، اما نه با روش های ریاضت کشانه و زاهد مسلکی تصنعی، بلکه با درک جهان واقعی به شکلی که واقعا در جریان است. اگر حضور ما در فضای مجازی برای تقویت تخیلات و توهماتمان و برای وقت کشی باشد، البته بهتر است که از آن فاصله بگیریم ولی اگر این حضور را برای خود فرصتی بشناسیم برای آنکه جهان های تازه و در حال شکل گیری آینده را کشف کنیم ، باید حضورمان را هر چه بیشتر تقویت کنیم. و مطمئن باشیم این تقویت حضور در این حالت آگاهانه و هوشمندانه نه فقط روابط و فضاهای واقعی را از میان نمی برد بلکه از خطاهای جاری و رایج و گسترده که در رابطه با فضاهای واقعی هر روز در حال ارتکابشان هستیم، احتمالا نجاتمان خواهد داد. فضاهای واقعی و فضاهای مجازی هر کدام جایگاه در خور خود را دارند و تنها از تعاملی هوشمندانه میان آنها می توان امید داشت که آسیب های اجتماعی را به سوی کاهش سوق داد و امید را برای بهره برداری بهتری از زندگی، فراهم کرد.
نمونه اول این یادداشت در همکاری انسان شناسی و فرهنگ با روزنامه شرق در سرمقاله ۳۱ تیر ماه ۱۳۹۴ این روزنامه منتشر شد.