دستبرد علمی و مدیریت آسیب زا

دستبرد علمی، در ایران و در جهان پیشینه ای طولانی دارد و البته در بسیاری موارد نیز حدود و مرزهای دقیق آن روشن نیست، چنانکه در طول تاریخ علم بارها آنچه گروهی آن را دستبرد علمی دانسته اند به وسیله گروهی دیگر صرفا یک اتفاق و یا نوعی همزمانی تلقی شده است. با این وصف با رشد علم و پیدا شدن زبان های میانجی نسبتا محدودی برای تبادل میان علوم و همچنین سیستم های رایانه ای کنترل و ثبت علمی، امکان دستبردهای علمی بسیار کاهش یافته و این امر امروز بیشتر در کشورهای در حال توسعه دیده می شود تا در کشورهای بزرگ توسعه یافته و به همان میزان که در سلسله مراتب علمی در خود آن کشورها نیز بالاتر می رویم میزان و امکان چنین روش هایی کاهش می یابد.

اما در کشور ما متاسفانه به دلیل سیاست های نادرستی که نهادهای مسئول امر علمی از سال های پیش به مثابه روش های کاربردی و تاثیر گذار مورد تاکید قرار می دهند نه فقط دستبردهای علمی کاهش نیافته بلکه ابعادی باور نکردنی به خود گرفته است به صورتی که گا ه به حوزه های حساسی چون سیاست و مسائل استراتژیک کشور نیز راه یافته و آبروی کشور در سطح بین المللی را نیز به زیر سئوال برده است. البته مشکل این امر را نباید صرفا در حوزه مدیریت جستجو کرد بلکه سیستم اجتماعی و تحول آن نیز در این مسئله نقش داشته اند. در این یادداشت ما تلاش می کنیم، دلایل را در این دو حوزه یعنی سیستم اجتماعی و نظام مدیریتی به صورت اشاره وار مطرح کرده و راه حل هایی را نیز به مثابه شروع کار پیشنهاد کنیم.

در سیستم اجتماعی مشکل اساسی از آنجا بروز کرد و افزایش یافت که نظام تحصیلی ما به ویژه در حوزه نظام دانشگاهی رابطه خود را با بازار کار تصغیف و به تدریج قطع کرد و تحصیل هر جه بیشتر به مثابه یک «سرمایه فرهنگی» در خود در آمد که حتی اگر در بازار کار هیچ ارزشی نیز نداشته باشد، جامعه آن را ارزشمند می داند و می توان سرمایه و اعتبار حاصل از آن را با سرمایه ها دیگر تعویض کنند. همین امر سبب شد که تعداد بی شماری از افراد بدون داشتن انگیزه و مهارت ها و استعدادهای حداقلی وارد دانشگاه های کشور شوند و سپس برای باقی ماندن در این نظام و موفقیت لااقل نسبی و مقطعی در آن روی به تقلب های گوناگونی بیاورند که نه فقط کار خود آنها بلکه کل نظام دانشگاهی را به زیر سئوال ببرد.

از طرف دیگر، نظام مدیریتی نیز بدون توجه به نیازهای بازار ، نظام دانشگاهی را در حوزه دولتی و در حوزه خصوصی گسترش بی رویه داده است و این گسترش از طریق سازوکار کنکور به توزیع دانشجویان در نظام دانشگاهی بدون توجه به نیازهای بازار و اغلب حتی بدون توجه به علائق افراد انجام شده است در نتیجه دانشجویان بسیاری بدون آنکه نه به تحصیل به طور کلی و نه به رشته ای به طور خاص علاقمند باشند وارد دانشگاه شده اند . باز این امر سبب تمایل به تقلب برای باقی ماندن در نظامی می شود که نسبت به آن تعهد اخلاقی و دلبستگی علمی وجود ندارد.
در کنار این امر، در سال های اخیر، به دلیل تمایلی که مسئولان به گسترش سیستم علمی کشور و حضور علمی قدرتمند تر داشته اند تلاش کردند که دانشگاهیان و اساتید را ترغیب به نوشتن مقالات علمی در مجلات بین المللی کرده و یکی از نظام های ثبت بین المللی (در کنار نظام های بی شمار دیگر) به نام ISI را مبنای کار خود قرار دادند. این امر به ناگهان فشار زیادی را بر همه کنشگران سیستم وارد کرد: اساتید، دانشجویان دکترا و تمام داوطلبان استخدام در دانشگاه ها خود را با مانع بزرگی به نام آی اس آی روبرو دیدند. صرف نظر از آنکه انتشار مجلات در علوم دقیقه چه از لحاظ شکل و چه از لحاظ محتوا هیچ ربطی به علوم انسانی ندارد و صرف نظر از آنکه انتشار مقالات علمی به خودی خود نه گویای حضور جدی در عرصه های علمی جهان است و نه گویای پیشرفت علم در یک کشور، ما بار دیگر با موقعیت پیچیده ای روبرو شدیم که به صدها مورد تقلب دامن زد. در بسیاری از کشورها مجلات تقلبی دارای رده بندی آی اس آی تاسیس شدند که در مقابل دریافت پول مقالات را به چاپ می رساندند و در این حال بسیاری از برجسته ترین اساتید ایرانی که تمایل به ارتقا داشتند ناگهان دریافتند که برای آنکه در کشور خود ارتفا بیابند ملاک نه تحقیقاتشان در زبان خودشان و در سیستم دانشگاهی خودشان بلکه نوشته ها وتالیفاتشان در دانشگاه های آمریکایی و اروپایی است و بدین ترتیب حتی جایی که تقلب نشد دانشمندان ما ناچار بودند حاصل کارهای خود را به جای آنکه به نظام دانشگاهی خود عرضه کنند آن را به رایگان در اختیار دانشگاه های غربی بگذارند. در علوم انسانی نیز وضعیت های مسخره ای پیش آمد برای مثال دانشمندان ما در زبان فارسی باید اعتبار خود را از دانشگاه ها و اساتیدی می گرفتند که اغلب حتی زبان ما را در سطح ابتدایی نیز نمی دانستند. و افزون بر همه این موارد باید به پی آمدهای سیاسی قضیه اشاره کرد: دانشگاه های غربی اغلب تمایل داشته و دارند که نگاه خود آنها و کلیشه هایی را که از جامعه ایران ساخته اند در مقالات علمی بیابند و طبعا سیاست های علمی کشور ما بهترین بهانه را به دست آنها داد که این فشار را افزایش دهند. البته در آیین نامه ارتقا جدید تلاش شد این امر تا حدی جبران شود اما در هیئت های ممیز دانشگاه ها مسئله مقالات آی اس آی به بلایی جدی بدل شده و در بسیاری از اذهان به شرط علمی بودن و جهانی بودن بدل شد.
در برابر این امواج مخرب اما، می توان و باید از مسئله جهانی شدن و حضور در عرصه های بین المللی دفاع کرد. اما این امر باید با برنامه ریزی درستی انجام شود. نخست آنکه حضور بین المللی باید حاصل فعالیت های مشترک میان دانشمندان باشد و از این لحاظ باید شرایط تبادل استاد و دانشجو بین همه کشورهایی که مایل به همکاری هستند فراهم شود. مقالات علمی باید حاصل کار مشترک باشند و برای این کار مشترک باید برنامه ریزی کرد و اگر تا شرایط آتی آمادگی برای کارهای مشترک در زمینه برای مثال علوم انسانی وجود ندارد باید اصولا این حضور را در این زمینه ها زیاد کرد. افزون بر این، برای حضور بین المللی باید یک سیاست زبانی بسیار قدرتمند را در سطح دانشگاه ها پیاده کرد . امروز زبان های میانجی مبادله علمی در سطح بین المللی فرانسه و انگلیسی هستند و اگر ما خواسته باشیم دانشجویان و اساتیدمان چنین حضوری داشته باشند باید به نحوی جدی این زبان ها را وارد برنامه های درسی کنیم و این کار تنها با گذاشتن چند واحد درس زبان تخصصی ممکن نیست بلکه باید شرایط تشویقی برای ارائه دروس به این زبان ها را در دانشگاه ها و به ویژه دانشگاه های علوم انسانی ایجاد کرد تا دانشجویان و اساتید بتوانند در آنها به مهارت های لازم دست یابند.
در نهایت باید توجه داشت که بدون سیاست های درست و منطقی و دراز مدت در زمینه علمی تصور آنکه با افزایش کمی مقالات علمی در مجلات بین المللی به علم خود رشد داده ایم و یا حضور علمی ما را در عرصه بین المللی جدی می گیرند، تصوری کاملا خام است که شاید بتواند استدلالی «منطقی» برای ساده پندارترین افراد در میان خود ما به شمار بیاید، اما قادر نیست هیچ کس را در سطح بین المللی قانع کند.