خودنمایی روشنفکرانه

آسیب اصلی خودنمایی روشنفکرانه به وجود آمدن هویت‌های کاذب است که باعث توهم خود بزرگ بینی و در جا زدن شده و مانع پیشرفت می‌شود. آسیب دیگر خودنمایی روشنفکرانه الگو شدن این افراد خودنما برای دیگران است، آن‌ها نه تنها خود را تخریب می‌کنند بلکه این آسیب را به اطرافیان نیز منتقل می‌کنند. افراد خودنما برای رسیدن به شهرت هرکاری می‌کنند در حالیکه شهرت نتیجه نیست و هدفی کاذب است، شهرت یک ساختار توهم اَنگیز است و ربطی با روشنفکر واقعی و اصیل ندارد.

پرسش نخست ما می‌تواند این باشد: چرا اصولا با پدیده‌ای به نام خودنمایی مواجه هستیم؟ چرا افراد می‌خواهند خود را «نشان» دهند؟ و چرا این مساله «آسیب‌زا» است؟ خودنمایی به معنی تلاش فرد برای متمایز کردن خویش از دیگران از طریق گروهی از رفتارها، حرف‌ها و ژِست‌ها است و منظور از خودنمایی ِ روشنفکرانه تلاش برای متمایز نشان دادن خود در قالبِ نقش یا تصویری که یک جامعه خاص در زمانی مشخص از مفهوم «روشنفکر»، ساخته است.

برای نمونه در ایران این امر را با رفتارهایی، چون استفاده بدون ضرورت از اصطلاحات و واژگان زبان‌های غربی، یا کسانی که در گفته‌های خود بیش از حد به اندیشمندان و نظریه‌پردازان استناد کرده و ارجاع می‌دهند، یا کسانی که در محل‌های شلوغ و عمومی کتاب در دست می‌گیرند و تظاهر به مطالعه می‌کنند، می‌بینیم. چرا می‌گوییم این کارها، نشانه «خودنمایی» هستند؟ دلیل همان نیاز واقعی یا کاذبی است که این افراد به داشتن یک هویت خیالین دارند. البته نیاز به هویت در همه انسان‌ها هست، به همین جهت گفتیم هویت خیالین یا کاذب، چون اغلب چنین هویتی با واقعیت موقعیت آن‌ها یا نیازهایشان انطباقی ندارد، وگرنه همه انسان‌ها نیاز دارند که به نوعی احساس کنند که دارای هویت هستند، هویت داشتن یک نوع قانع شدن نسبت به این استکه ما وجود خارجی داریم، کسانی که هویت ندارند احساس می‌کنند فراموش‌شده اند و وجود خارجی ندارند، به همین دلیل افراد علاقه دارند خود را نشان دهند، اولین نشانه هویت‌مندی آدمی هم داشتن نام است، به همین دلیل سیستم‌های توتالیتر (تمامیت خواه) اسم افراد را حذف و از آن‌ها سلب می‌کردند یا در زندان‌ها و محیط‌های امنیتی به جای اسم از شماره و نام‌های جعلی استفاده می‌شود. برای اینکه هویت فرد را از او بگیرند، در سیستم‌های استعماری هم برای از بین بردن هویت، زبان افراد را از آن‌ها می‌گرفتند و وادارشان می‌کردند به زبان استعماری حرف بزنند و آن را جایگزین زبان خودشان کنند، در سیستم‌های جدیدِ دولت‌های ملی این کار را با زبان‌های قومی و مادری می‌کنند تا آن‌ها را در مقابل هویت مرکزی تضعیف کنند، بنابراین داشتن هویت یک امر ضروری است.

در چشم‌انداز تئوریک در این موضوع می‌توانیم به دو نظریه‌پرداز اشاره کنیم: یکی اروینگ گافمن است و دیگری پیر بوردیو. گافمن مطرح می‌کند که آدم‌ها می‌خواهند در سطح اجتماعی دیده شوند بنابراین برای دیده شدن سعی می‌کنند نقش خود را در قالبی کلیشه‌ای (به صورت ناخودآگاه) ایفا کنند، قالبِ کلیشه‌ای که جامعه آن را می‌سازد. مثلا از نمونه کلیشه‌های روشنفکری می‌توان به عینک زدن بی‌دلیل یا استفاده از یک نوع لباس یا زبان خاص اشاره کرد.

بعد‌ها بوردیو در نظریه میدان ایده گافمن را تکمیل می‌کند، هر کدام از این حوزه‌ها یک میدان را تشکیل می‌دهند، بین خود روشنفکران هم رقابت شکل می‌گیرد که چه کسی روشنفکرتر است؟ چه کسی شناخته‌شده‌تر است؟ برای اینکه امتیازات آن میدان را بگیرند، خواستِ دیده شدن به خودی خود یک آسیب نیست، زمانی تبدیل به آسیب می‌شود که این ایفای نقش از ذات و جوهر نقش فراتر می‌رود، مثلا استناد دادن به اندیشمندان به خودی خود بد نیست حتی گاهی بخصوص در آثار مکتوب الزامی و مفید است، ولی اگر بجای این استناد دادن ما درصدد سوء استفاده از آن در جهت منافع و اثبات خود باشیم آنگاه آسیب‌زا می‌شود، آن چیزی که ما به آن اظهار فضل و قضاوت کردن درباره‌ی دیگران می‌گوییم که با برچسب نقد به آن مشروعیت بخشیده می‌شود، درحالیکه نقد کردن دارای شرایطی از جمله مشروعیت نقاد، شناخت کافی از موضوع و داشتن هدفی مثبت از نقد کردن می‌باشد، بنابراین آسیب اصلی خودنمایی روشنفکرانه به وجود آمدن هویت‌های کاذب است که باعث توهم خود بزرگ بینی و در جا زدن شده و مانع پیشرفت می‌شود.

آسیب دیگر خودنمایی روشنفکرانه الگو شدن این افراد خودنما برای دیگران است، آن‌ها نه تنها خود را تخریب می‌کنند بلکه این آسیب را به اطرافیان نیز منتقل می‌کنند. افراد خودنما برای رسیدن به شهرت هرکاری می‌کنند در حالیکه شهرت نتیجه نیست و هدفی کاذب است، شهرت یک ساختار توهم اَنگیز است و ربطی با روشنفکر واقعی و اصیل ندارد.

 

**این متن خلاصه‌ای است از برنامه زنده‌ای است که در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ در اینستاگرام ناصر فکوهی برای مخاطبان عام ارائه شد.