جنسیت در برابر نژاد

هنوز (۱۹ اسفند ۸۶) نتایج انتخابات داخلی حزب دموکرات مشخص نیست و نمی توان حدس زد که چه کسی از میان دو نامزد اصلی، باراک اوباما یا هیلاری کلینتون در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا نماینده این حزب خواهد بود. اما از هم اکنون می توان به احتمال قوی حزب جمهوریخواه را بازنده اصلی این انتخابات دانست. انتخاباتی که در آن سیاست بین المللی و داخلی این حزب که به نوعی سیاست دائم این کشور نیز بوده است به زیر سئوال می رود. البته این زیر سئوال رفتن را بیشتر باید به ضربه عمیقی مربوط دانست که سیاست های مزبور در طول سال های اخیر به چهره و موقعیت بین المللی آمریکا و به موقعیت درونی دموکراتیک این کشور زده و به تضعیف اقتصادی آن تا حد یک ورشکستگی پیش رفته است.

هنوز (۱۹ اسفند ۸۶) نتایج انتخابات داخلی حزب دموکرات مشخص نیست و نمی توان حدس زد که چه کسی از میان دو نامزد اصلی، باراک اوباما یا هیلاری کلینتون در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا نماینده این حزب خواهد بود. اما از هم اکنون می توان به احتمال قوی حزب جمهوریخواه را بازنده اصلی این انتخابات دانست. انتخاباتی که در آن سیاست بین المللی و داخلی این حزب که به نوعی سیاست دائم این کشور نیز بوده است به زیر سئوال می رود. البته این زیر سئوال رفتن را بیشتر باید به ضربه عمیقی مربوط دانست که سیاست های مزبور در طول سال های اخیر به چهره و موقعیت بین المللی آمریکا و به موقعیت درونی دموکراتیک این کشور زده و به تضعیف اقتصادی آن تا حد یک ورشکستگی پیش رفته است.اما آنچه بیش از هر چیز در این ماجرا گویاست، سیاستمدارانی هستند که برای این تغییر در راس مبارزه قرار گرفته اند که هر چند خود از مجموعه سیاسی آمریکا بیرون آمده اند اما بهر حال بار بزرگی از نمادشناسی سیاسی را در حضور و در گفتمان خود حمل می کنند: یک زن و یک سیاه پوست. ممکن است در برابر این گزاره، گفته شود که در اینجا ما نه با هر زنی بلکه با هیلاری کلینتون روبرو هستیم که حتی در دوران ریاست جمهوری همسرش نیز در واقع همو بود که مهار قدرت را در دست داشت؛ و درباره اوباما اینکه این سیاستمدار جوان، جاه طلب و نیمه سیاه پوست، بیشتر در ظاهر «نژادی » اش یک سیاهپوست و به نوعی باز تولیدی اسطوره ای از اسطوره «مارتین لوتر کینگ» است تا در واقعیت رفتارهای سیاسی و روند رو به رشدش در پلکان سیاسی – اقتصادی دولت آمریکا. با این وصف کمتر کسی می تواند نافی بار نمادشناسانه چنین انتخاباتی باشد. زنانگی و سیاه پوست بودن دو عنصر اساسی و نمادشناختی است که در تقابلی روشن با شکل گیری و تحول سرمایه داری آمریکا و سلطه بین المللی آن قرار دارد. از یک سو، این سلطه، سلطه ای نظامی – امنیتی بوده و هست و از این رو در آن گرایشی دائمی به قدرتمداری و خود مداری مردانه و نمادگرایی خاص آن که در تفنگداران دریایی و اصولا نظامی گری ویژه آمریکایی دیده می شود، قابل تشخیص است و از سوی دیگر این تحول، یعنی رشد سرمایه داری آمریکا، از ابتدای خود علیه مردمان بومی و بلافاصله پس از آنها علیه امواج مهاجران سیاه پوستی و سپس هیسپانیک، آسیایی و غیره ای انجام گرفت که به امید یافتن زندگی بهتر به این قاره می رفتند و انباشت سرمایه ناشی از بهره کشی از این گروه های انسانی چه پیش از جنگ داخلی و چه پس از آن بود که به سرمایه داری آمریکایی امکان داد به یک قدرت جهانی بدل شود. بدین ترتیب در سال های دهه شصت میلادی، آمریکا در حالی به مثابه یک قدرت آزادیحواه ، دموکرات، ضد فاشیست و طرفدار حقوق یهودیان از جنگ بیرون می آمد که از لحاظ اجتماعی سیستمی کاملا نژاد پرستانه، ضد یهود، و ضد دموکراتیک داشت، کمی از جنگ نگذشته بود که ماجرای مک کارتیسم ( پسرفت گسترده ضد دموکراتیک)در آمریکا آغاز شد و از آن زمان تا امروز لحظه ای نبوده است که این کشور در راس یک جنگ، در پشت یک کودتا یا توطئه ای دیگر در کشورهای مختلف جهان نباشد. آمریکا در طول سیاست های پنجاه ساله خود عامل اصلی در تبدیل جهان به مجموعه ای از سیستم های غیر دموکراتیک، فاسد و دست در دست مافیاهای خطرناک و شرکت های چند ملیتی بوده و هست و در طول دوره بوش این وضعیت ابعادی غیر قابل تصور در خارج از آمریکا و درون خود این کشور (از جمله با پسرفت های عمیق ضد دموکراتیک) داشته است. در این حال مشکل می توان تصور کرد که چه اوباما و چه کلینتون چگونه بتوانند چنین وضعیتی را تغییر دهند. فراموش نکنیم که در دوره پیش از بوش، یعنی در دوره کلینتون اول، او در دو اصلاح اساسی که هدف گرفته بود یعنی ایجاد یک سیستم بیمه اجتماعی در خور یک کشور توسعه یافته و در خلع سلاح عمومی که هر دو به سیاست های محدود درونی مربوط می شدند شکست خورد و در سیاست بین المللی نیز جز عقب نشینی و بازگشت به خانه سیاستی در پیش نگرفت. با این وجود باید امیدوار بود که با تغییراتی که در نظام بین المللی از زمان کلینتون اول اتفاق افتاده است و با حاد شدن موقعیت ایلات متحده که به وخامت اوضاع جهان و بحران های سیاسی و اقتصادی شدیدی در سراسر جهان دامن زده است، این بار شانس بیشتری برای همسر او و یا با اوباما( در صورتی که اتفاق خاصی سیر ماجراها را به کلی تغییر ندهد) وجود داشته باشد. انتخاب میان یک زن یا یک سیاهپوست بهر رو برای آمریکایی هایی که وضعیت موجود به شدت ناراضی اند کار مشکلی است و این را به خوبی می توان از رقابت تنگاتنگ دو رقیب انتخاباتی مشاهده کرد. ولی آیا این خود دلیلی بر آن نیست که ساختارهای سلطه مردانه و نظامی گرا و نژاد پرستانه نه فقط ارزش اخلاقی و اجتماعی خود را تا انازه زیادی در این کشور از دست داده اند، بلکه حتی کارایی عملی نیز ندارند؟ امیدواریم چنین باشد.