تقویت ساختارهای عقلانی، درباره معضل شایعه پردازی و شایعه پراکنی: گفتگو با ناصر فکوهی

پیشرفت اجتماعی تنها از طریق ایجاد سازوکاری مناسب و روزآمد و کارساز رخ نمی‌دهد، اتفاقا گاه آسیب‌ها و معضل‌هایی در جامعه وجود دارند که همواره سد چنین سازوکارها و در نتیجه پیشرفت اجتماعی می‌شوند.از همین روست که پژوهشگران علوم اجتماعی نخست خیلی خوب به مطالعه جامعه مورد نظر خود پرداخته و با بازشناسی آسیب‌ها و امکانات و توانایی‌ها و ناتوانی‌های آن می‌کوشند برنامه و سازوکاری متناسب با آن طراحی و اجرا کنند. کسانی هم که به مطالعه تحولات اجتماعی ایران معاصر علاقه‌مندند، بخش زیادی از بررسی‌ها و پژوهش‌های خود را صرف مطالعه فرهنگ عمومی مردم ایران کرده‌اند. در این میان آنها به‌وجود آسیب‌هایی اشاره کرده‌اند که به نوبه‌خود بر فرهنگ سیاسی و اجتماعی و در نهایت در سیرتحول جامعه کنونی ایرانی مؤثر بوده است. یکی از این آسیب‌ها، وجود معضل فضولی در کار دیگران و شایعه‌سازی‌ و شایعه‌پراکنی است. برای شناخت این آسیب و دلایل و جهت‌گیری‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آن گفت‌وگویی داشتیم با دکتر ناصر فکوهی، استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران و نویسنده و مترجم که از پی می‌خوانیم.

یکی از آسیب‌هایی که امروزه در جامعه ما وجود دارد و در اکثر موارد سبب بحران‌های زیادی در سطوح فرهنگ عمومی و اجتماعی و سیاسی ما شده است،مسئله شایعه‌پردازی برای افراد است. ارزیابی شما از این معضل یا آسیب اجتماعی چیست و به‌نظر شما چرا چنین پدیده آسیب‌زایی در جامعه ما به‌ویژه در سال‌های اخیر رواج پیدا کرده است؟

شایعه‌سازی‌ و شایعه پراکنی خاص جامعه یا دوران ما نیست و در کشورهایی با فرهنگ‌های بسیار متفاوت و در دوره‌های مختلف مشاهده شده‌ است. این پدیده‌ای شناخته شده و بسیار موضوع مطالعه نیز بوده است. شاخه‌ای از انسان‌شناسی که در این موضوع مطالعه می‌کند مطالعات فرهنگ عامه یا فلکلور و همچنین مطالعات دانش قومی (ethnoscience) نامیده می‌شود. رویکردهایی که نسبت به شایعه وجود دارد، گاه آن را امری کارکردی دیده‌اند که می‌تواند اعضای جامعه را به یکدیگر پیوند داده و مرزهای ممنوعیت‌ها و هنجارها را در یک جامعه مشخص کرده و نظام اجتماعی را به تعادل برساند. برخی دیگر از رویکردها نیز شایعه را در زبان نمادین و در کنش‌های متقابل و ارتباطات، ارزیابی و مطالعه کرده‌اند. با وجود این، باید گفت که در دوران مدرن یعنی بعد از شکل‌گیری دولت‌های ملی و انقلاب صنعتی و به‌ویژه پس از به وقوع پیوستن انقلاب اطلاعاتی و گسترش سیستم اینترنت، شایعه به‌طور گسترده‌ای تغییر شکلی ماهوی داده است. امروز ما بیشتر با اشکالی چون جنگ روانی و سازمان‌یافته، بمباران اطلاعاتی، تحریف اطلاعات و تأثیرگذاری‌های نمادین و ظریف و یا با اشکال گوناگون دستکاری در مجموعه اطلاعات واقعی یا ساختگی و غیره سروکار داریم.

یعنی دیگر نمی‌توان از سامانه‌های پیشین و یا به‌اصطلاح سنتی شایعه‌پردازی در جامعه‌های کنونی سراغ گرفت؟
چرا، در واقع آنچه می‌تواند به این جریان‌های دستکاری‌کننده، شایعه‌ساز یا شایعه‌پراکن‌ دامن بزند از یک سو تداوم سیستم‌های سنتی در سیستم‌های مدرن است و از سوی دیگر سوءاستفاده قدرت‌های بزرگ اجتماعی برای به‌کار‌گیری شایعه‌ به سود خود. در هر دو حالت برای این روش‌ها و رویکردها نیاز به زمینه‌هایی است که مهم‌ترین آنها کمبود سازوکارهای دمکراتیک و کنترل و شفافیت در سیستم است. هر اندازه سیستمی شفافیت کمتری داشته باشد، هر اندازه امکان پنهان‌کاری و پوشیده ماندن اخبار و اطلاعات و یا هدایت شدن‌ آنها بیشتر باشد، هر اندازه آزادی با موانع بیشتری روبه‌رو باشد و سیستم‌های بیان آزاد با خطر بیشتری مواجه باشند ما باید انتظار آن را هم داشته باشیم که شایعه بدل به رفتاری کاملا گسترده شده و با آسیب‌های دیگری مثل دروغ و ریاکاری و چاپلوسی و گسترش شبکه‌های روابط مبتنی بر خویشاوندی و اولویت دادن به دوستان و آشنایان به جای شایسته‌سالاری‌ بیشتر رشد کند و تا جایی پیش رود که کل سیستم را به خطر بیندازد و هیچ‌کس را در امان نگذارد.

بنابراین خود این پدیده(شایعه‌سازی‌) در جامعه ما جدید نیست اما گسترش روزافزون آن در سال‌های اخیر دقیقا با تعییرات اجتماعی وتغییر وسایل ارتباطی پیش رفته است. برای جلوگیری از پیشرفت بیشتر این پدیده و جبران آسیب‌هایی که به‌واسطه آن رخ داده چاره‌ای جز گشایش فضای گردش و تبادل اندیشه و حاشیه‌ای کردن و حذف گرایش‌هایی که روش، تاکتیک و استراتژی‌شان جز تخریب دیگران و نفی این و آن نبوده، نیست. تا زمانی که این گرایش‌ها و کسانی که به این و آن تهمت می‌زنند و افترا می‌بندند، آزادانه به حیات خود ادامه می‌دهند و احساس هیچ نوع خطری در کاری که می‌کنند، ندارند و برعکس خطر متوجه کسانی است که به این رفتارهای اجتماعی اعتراض دارند، نمی‌توان امید به بازگشت جامعه به راه عقلانیت را داشت.

برخی از پژوهشگران اجتماعی و فرهنگ‌شناسان ضعف در بنیان‌های فرهنگ عمومی، یعنی گسست سرمایه‌های اجتماعی در ایران کنونی را دلیل این امر(شایعه‌پردازی و شایعه‌پراکنی) می‌دانند. آنها بر این نظرند که سرمایه‌های جامعه ایرانی به‌نحوی بربادرفته و یا کمرنگ شده‌اند. آیا به‌نظر شما اینگونه است؟
بدون شک این مسئله‌ای اساسی است. به‌نظر من یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در طول سه‌دهه در ایران افزایش گسترده سرمایه‌های اجتماعی و سرمایه‌های فرهنگی بوده است و این البته به‌رغم کاهشی بوده است که در منابع و سرمایه‌های مالی کشور به‌صورت نسبی شاهدش بوده‌ایم؛کاهشی که در ابتدا به علت هزینه‌های جنگ تحمیلی بود و پس از آن نیز به‌رغم یک دوره از رشد، به علت سیاست‌های نادرست اخیر در به باد دادن سرمایه‌های گسترده نفتی، روند این کاهش را تداوم داد. این سرمایه‌های نفتی به‌صورت وسیعی درون اقتصاد ایران و دراجرای برنامه‌هایی چون حذف یارانه‌های غیرمستقیم و تبدیل آنها به یارانه‌های مستقیم هزینه شدند که نتیجه‌اش را امروز می‌بینیم. خوشبختانه نتیجه عمومی انقلاب اسلامی، افزایش سرمایه‌های اجتماعی به‌ویژه در میان زنان و جوانان بود که امروز حضوری گسترده دارند و همچنین افزایش سرمایه‌های فرهنگی به‌صورت بالا رفتن تعداد دانشجویان و گسترش نظام دانشگاهی که به‌رغم تمام مشکلات و آسیب‌هایش جنبه مثبت مهمی داشته است و آن هم بالا رفتن سرمایه‌های فرهنگی در کشور است، اما این تغییرات در سرمایه اجتماعی و فرهنگی و همچنین امکان مدیریت بهتر برای افزایش هر چه بیشتر سرمایه‌های اقتصادی -که به‌نظر من کاملا ممکن است- ‌باید همراه با پاره‌ای از تغییرات نهادی و برنامه‌ریزی‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره انجام می‌شد که متأسفانه در سال‌های اخیر فرصت آنها را از دست دادیم. با این حال، هرگز برای شروع یک کار مثبت دیر نیست.

این تحلیل شما از دید اقتصادی و سیاسی می‌تواند درست باشد، اما مسلما در سطح فرهنگ مردم عوامل دیگری هم در ایجاد این آسیب، اثر‌گذار هستند. اگر از دید فرهنگ عمومی به این آسیب بنگریم، دلیل ورود افراد جامعه را به مسائل خصوصی یکدیگر و شایعه‌سازی‌ و شایعه‌پراکنی در عرصه عمومی در چه می‌دانید؟
اینگونه از کنجکاوی در سراسر دنیا وجود دارد و در اینجا فرصت آن نیست که به ریشه‌های عمیق آن بپردازم. فقط می‌توانم همین قدر بگویم که دلایل را باید تداخل‌های موجود تاکتیکی یا استراتژیکی میان دو حوزه عمومی و خصوصی دانست که کنشگران اجتماعی از آنها برای تبادل اجتماعی میان یکدیگر استفاده می‌کنند. در سیستم‌های پیش‌سرمایه‌داری و غیرصنعتی روستایی، به‌دلیل کوچک بودن جماعت‌ها و ترکیب خاص آنها این حوزه‌ها محدود‌تر و میزان دخالت‌ها هرچند آشکار‌تر هستند اما محدودترند. اما در سیستم‌های مدرن، ما با جوامع پیچیده‌ای سروکار داریم که در آنها اصل بر «ناشناس»‌بودن شهری است ولی در عین حال همین به مثابه موتوری عمل می‌کند که از تخطی و زیرپا گذاشتن مرزهای حوزه خصوصی و عمومی یک استراتژی و گاه ابزارهایی در دست قدرت‌ها می‌سازد تا بتوانند اهداف خود را به پیش برند. البته شکل این تداخل‌ها و میزان، شدت و صورت‌های بروزشان در جوامع شهری کاملا متفاوت و اغلب نامحسوس است مگر در مورد افرادی چون شخصیت‌ها و کنشگران معروف که شکستن حریم درباره آنها با نوعی پاداش اجتماعی همراه است (مثل هنرپیشه‌ها، سیاستمداران و غیره)؛ پاداشی که عمدتا در سیستم‌های رسانه‌ای به‌دلیل وجود مخاطبانی برای این نوع از کالا (دخالت در زندگی خصوصی افراد) وجود دارد، به آنها داده می‌شود. حتما با روزنامه‌های زرد در سراسر دنیا آشنا هستید که تقریبا همیشه صفحه اولشان را با شایعات درباره هنرپیشه‌ها و افراد و مسائلی پرمی‌کنند که جنجال‌آفرین هستند و بدین‌ترتیب مخاطبان خاصی را که خود آسیب زده‌اند جذب می‌کنند. ما در شرایط آنومی اجتماعی و کمبود فضا برای بیان و مبادله اندیشه و اطلاعات میان کنشگران، به موقعیت‌هایی نزدیک می‌شویم که چنین مخاطبانی در آنها رو به فزونی می‌گذارند. در واقع، کنجکاوی مردم بدین‌ترتیب ارضا می‌شود بدون آنکه سیستم فکری و تحلیلی به‌کار بیفتد.

تجربه کشورهای توسعه‌یافته در این زمینه چه می‌گوید. به‌عبارت دیگر، مردم این قبیل جوامع با چه سازوکارهای اجتماعی توانسته‌اند بر این معضل فایق آیند؟
در کشورهای توسعه‌یافته این قبیل مسائل از میان نرفته‌اند بلکه کاهش یافته و کنترل می‌شوند. راه آن نیز روشن است؛ اینکه ساختارهای عقلانی جایگزین ساختارهای اسطوره‌ای و دروغین و خیالین می‌شوند؛کاری که ما درست عکس آن را انجام داده‌ایم. به همان اندازه که کسی از عقلانیت فاصله بگیرد با سادگی بیشتری می‌تواند قربانی شایعه و دروغ و غیره بشود زیرا آمادگی ذهنی و قابلیت‌های لازم را برای مصونیت یافتن دربرابر این آسیب‌ها ندارد. درست مثل یک فرد ضعیف که در یک محیط آلوده قرار بگیرد و سریع به بیماری‌های مختلف مبتلا می‌شود. همین را در مورد مسائل اجتماعی نیز می‌توان گفت، برای آنکه از مصونیت دربرابر آسیب‌هایی چون شایعه و دروغ و توهین و انحرافات ذهنی برخوردار شویم باید ذهنیت قوی و خلاق داشته باشیم، باید قدرت تحلیلی و فکری برای درک و فهم ‌مسائل داشته باشیم و اینها به‌دست نمی‌آید مگر با تمرین‌های ذهنی، جدل‌های فکری، شرایط واقعی آزادی عقیدتی و به‌وجود آمدن جسارت برای انتقاد از دیگران و از خود و بروز اندیشه‌هایی که صرفا در فکر الگوبرداری از اندیشه‌های این و آن نباشند بلکه خود قادر باشند سیستم‌های مفهومی ایجاد کنند. به‌صورت خلاصه این کار جز در فضایی هر چه بیشتر باز و در زبانی هر چه بیشتر دور از تهدید، ارعاب، توهین، درشت‌گویی و دروغ‌ ‌امکان‌پذیر نیست.

لینک در همشهری آنلاین :
http://www.hamshahrionline.ir/details/215042