پیر سانسو برگردان ناصر فکوهی و زهره دودانگه
تصویر: صحنه ای از فیلم classe tous risques
** یک بار دیگر انسانها، همان انسانهایی که مکانهای خود را میسازند و گفتی تاریخ خود را میسازند، به یاری ما میآیند: آنها با خیال بدنهایشان به خیالپردازی دیگری دامن میزنند، و آن خیالهای گاه ماجراجویانۀ یک جایشناس است. این شخص، کسی است که از «امکان سخن گفتن» و توانایی نوشتن برخوردار است. و گروه نخست ]آدمها[، بنابر میراث خویش، ناگزیر نیاز دارند که به شهر بچسبند، آن را نفس بکشند و درونش به افکار خود دامن بزنند. و ایستگاه راهآهن مکانی بود که آدمها برای ولگردی به آن میآمدند و برخی از آنها هرگز نمیتوانستند از آن دل بکنند. در این پرسهزنی مولفهای از آزادی و بوالهوسی وجود داشت. ولگرد برغم تمایل خود به برخی از مکانها بازمیگشت، مکانهایی که به آنها احساس بغض و تکبر داشت، تا جایی که به حرکات نادرست دست میزد. آیا میتوان تصور کرد که یک سوپرمارکت هم چنین خاصیت جذبی داشته باشد، یعنی جایی که به محض از کار افتادن به یک ویرانۀ شوم تبدیل میشود! در راهآهن نوعی موقعیت خیالانگیز بدیهی وجود دارد که ظاهرا در سایر نقاط شهر وجود ندارد. در آن گاه جنایتهای وحشتناک رخ میدهد: در انبار توشهها چمدانهایی دیده شده که جسدی تکه تکه شده زنانی را در آنها جا داده باشند.
** بنابراین ما با مکانی سروکار داریم که مستقیماً با خیال ما گفتوگو میکند. باشلار دربارۀخانه میگفت، که در آن موجود در آسایش بود. یک خیالپردازی واقعی را از آنجا میتوان تشخیص داد که برای ما خوشبختی به بار آورد. ما دلمان میخواست در خانۀ شاعر ساکن میشدیم و زندگی میکردیم. در این معنا، بوطیقا به گونه ای سازش میان انسان و کیهان شباهت دارد، کیهانی که انسان تمایل دارد در آن زندگی کند، نفس بکشد و بدان گوش بسپارد. ]اما[ به نظر ما، یکی از پایههای فضای شهری تقریباً وارونه است: خون، نزاعها، و دستِکم نگرانی و عصبانیتها به نظر ما گویای یک شهری شدن قطعی هستند. بوطیقا بیشتر صورت خیالی و موهوم مییابد تا صورت کیهان (اما این را هم باید در نظر گرفت که ما بیشتر شاهد آنیموس هستیم تا آنیما) بیش از آنکه شاهد هماهنگی میان عناصر و انسان باشیم، شاهد خشونت یا دستکم تنش میان انسان و محیطش هستیم. مکانهایی که کمترین تنش در آنها دیده میشود، به کمترین حد نیز شهری هستند، اندکی روستا، که در شهر واقعاً مضحک مینماید، از میان این مکانها میگذرد.کمی پیشتر از چمدان خونین صحبت کردیم. در اینجا میتوان از کیف دستی به معنای چیزی لوکس، تزیینی، و اسبابی برای آرایش یاد کرد.. در یک ایستگاه راهآهن، اشیایی که بسیار کمتر تراژیک مینمایند ممکن است اسباب دردسرهای سختی شوند و در برخی از فیلمها میبینیم که کیفدستی شومی در کار است. برای نمونه در فیلم Classe tous risques مردی کیف دستی خود را باز میکند تا از نزدیک مرد دیگری را که تعقیب میکند، بکشد. بیاییم به گذشتهای نه چندان دورِ آثار هنری، که هم خیالانگیز و هم رویایی است، اشاره کنیم. در یکی از ساعات شب، پلیس تمام مکانهای یک ایستگاه راهآهن را «وجب به وجب» میگردد، از توالتها تا سالنهای انتظار و سرسراها. قیافۀ همه ورنداز را میکند و از برخی سؤالهایی میپرسد….فعل در اینجا از اسم (موصوف) قویتر است، و امری ناگزیر پدید میآورد. اگر ایستگاه راهآهن را چنین «جارو کنید»، یعنی آدم-آشغالهایی در کار هستند، آدمهایی کثیف که میتوان «جمعشان» کرد و به همین شکل با آنها رفتار کرد. فردی که همه در تعقیبش هستند باید خود را پنهان کند، دمر روی زمین فرود آید و خود را به هر شکلی درآورد، ولو شکلهای مضحک، تا از چنگ کنترل پلیسی رها شود، کنترلی که پلیس هرگز در یک محلۀ شیک به این صورت انجام نمیدهد.
**این گونه خیالپردازی که به آن اشاره کردیم مشخصۀ مکانهای شهری است و به ما امکان میدهد آنها را تشخیص دهیم… و البته بهتر است این خیالپردازی را درون بوطیقای ژرفتری قرار دهیم. در این جا پیش از هرچیز به نظر ما زایش انسان از سوی شهر مهم جلوه میکند و اغلب بر بخت و اقبالی که موجب سازش میان انسان و محیط شهری شده، تأکید میکنیم، اما شهر وقتی به وجود آمد، وقتی به طبیعت تبدیل شد، امیال و تصوراتی را زنده میکند. شهر نمیتواند آران بگیرد، شهر در آن واحد هم قانون و هم ارادهای هرچه زیرکانهتر برای تخطی ]از قانون[ را به وجود میآورد. و در این سطح دوم است که آن خیالپردازی، که از آن صحبت کردیم، جای دارد. و همان است که ابتدا با آن مواجه میشویم و سپس به شهر طبیعی شده میرسیم. کار ما میان این دوجهت تقسیم میشود. فیلسوف میان آنها نوعی تمایز هستی شناختی میبیند. جای شناس وقتی «وجود» دارد به سختی میتواند خود را در بند این یا آن سطح نگه دارد. گاه دوباره پیمان آغازین را مییابد که هنوز در مکانهای شهری وجود دارد و او افتخارش را تحسین میکند، و گاه به گسست حساسیت نشان میدهد، به هیجان بیشتر از شهری که به تنهایی راه خود را ابداع میکند و تا جنایت پیش میرود.