بنیان‏گذارى یک سنت آکادمیک / بخش سوم

گفتگو با ناصر فکوهی با حامد یوسفی

البته مى‏‌شود درباره آن بحث شما، گذار از یک مرحله و رسیدن به مرحله دیگر بیش‏تر بحث کرد، ولى من ترجیح مى‏‌دهم که به‏ طور مشخص وارد همین بحث کتاب انسان‏‌شناسى شهرى بشویم. یک پرسش من که به همین بحث‏‌ها مربوط مى‏‌شود این است که کتاب، مقدمات بسیار طولانى دارد؛ یعنى، به‏ غیر از این‏که یک فصل طولانى بحث‏‌هاى مقدماتى درباره منشأ شهر و تحول آن دارد در بحث‏‌هاى دیگر هم پیوسته کتاب مقدمات دارد تا این‏که مشخصاً به آن چیزى برسیم که هسته بحث شما درباره انسان‏‌شناسى شهرى است. یکى از دلایلى که باعث مى‏‌شود این تقابل را بین کتاب روشنفکرانه و کتاب دانشگاهى به رسمیت بشناسیم، این است که چنان‏چه شما مى‏‌خواستید این کتاب را روشنفکرانه بنویسید، ممکن بود این مقدمات را کاملاً کنار بگذارید و سر اصل مطلب بروید. درباره ضرورت این مقدمه توضیح دهید.
ضرورت این مقدمات در واقع همان چیزى است که گفتم؛ یعنى حرکت از یک روش‏‌شناسى، جایى‏‌که به‏ ویژه استناد قبلى وجود ندارد یا اگر وجود دارد خیلى‏‌خیلى پراکنده است. از آن‏جا که من سال‏‌هاست انسان‏‌شناسى شهرى تدریس مى‏‌کنم، مى‏‌دانم که وقتى مى‏‌خواهم به دانشجویان بگویم در مورد منشأ شهر یا درباره نظریات مربوط به شهر مطالعه کنند، تقریباً مرجعى ندارم که به آن‏‌ها ارائه بدهم یا این مرجع در واقع مجموعه‏‌اى از مرجع‏‌هاست که در تعداد بسیار زیادى کتاب پراکنده‏‌اند و جمع‏‌آورى این‏‌ها خیلى کار مى‏‌برد؛ بنابراین هدف این است که ما بتوانیم این‏‌ها را در یکجا جمع کنیم که وقتى من مى‏‌خواهم راجع به شهر صحبت کنم، دست‏‌کم بدانم این‏‌ها در یکجا جمع‏‌اند تا کسى که مى‏‌خواهد بعد بحث‏‌هاى خاص انسان‏‌شناسى را مطالعه کند، دست‏‌کم مطمئن باشیم که از این کریدور نظرى عبور کرده و این‏‌ها در دسترس‌اش هستند.
اگر فرض کنید که این کتاب قرار بود در یک کشور اروپایى چاپ شود، نه خیلى از این بحث‏‌ها، ولى بخشى از آن‏‌ها شاید مى‏‌توانستند حذف شوند. چون این‏‌ها در قالب تعداد زیادى کتاب‏‌هاى دیگر ممکن است در دسترس باشند، ولى در این‏جا چنین چیزى در دسترس نیست. بنابراین، من این جمع‏‌آورى را وظیفه خودم مى‏‌دانم. البته این نکته هم وجود دارد که حتى اگر شما کتاب‏‌هایى را که در کشورهاى اروپایى و امریکایى منتشر مى‏‌شوند ببینید، امروز هرچه بیش‏تر تلاش مى‏‌کنند آن چیزى را که به نظریه و دیدگاه‏‌ها مربوط مى‏‌شود، خودشان با دید و زبان شخصى‏‌شان جمع‏‌آورى و عرضه کنند. چون هر کسى در واقع وقتى به متفکرى نگاه مى‏‌کند، او را از دیدگاه خودش مى‏‌بیند، بنابراین ممکن است، هم من راجع به افلاطون صحبت کرده باشم و هم در چندین و چند کتاب دیگر راجع به افلاطون صحبت شده باشد، ولى نگاه‏‌ها مسلماً یکى نیستند. وقتى ما مى‏‌خواهیم یک کتاب جامع بنویسیم، این کتاب جامع باید مجموع آن چیزى را که فکر مى‏‌کنیم هر کس باید در این رشته بداند در خودش جاى بدهد.

خوب، پرسشى هم در مورد ضمائم کتاب دارم که چیزى حدود ۶۸ صفحه از کتاب را به خودش اختصاص داده است. این مسئله را هم باز کم‏تر در کتاب‏‌هاى ایرانى دیده‏‌ایم که چنین ضمائمى را به کتاب اضافه کرده باشند. این صفحاتى که مى‏‌گویم، غیر از ۴ مقاله‏‌اى که خود شما از تألیفات خودتان به کتاب ضمیمه کرده‏‌اید، حواشى هستند که در واقع براى راهنمایى خواننده به سمت منافع و راه‏‌هاى بیش‏تر به کتاب افزوده شده‏‌اند. نه در کتاب‏‌هاى دانشگاهى و نه در کتاب‏‌هاى روشنفکرانه ما چنین توجهى را به ضمیمه‏‌نویسى براى کتاب نمى‏‌بینیم. شما یک فصل مشخص را حتى به انجمن‏‌ها و تشکل‏‌هایى اختصاص داده‏‌اید که در زمینه مسائل شهرى کار مى‏‌کنند. یک فصل را به پایگاه‏‌هاى اینترنتى اختصاص داده‏‌اید و بعد فهرست پایان‏نامه‏‌ها و رساله‏‌هاى دانشگاهى و چیزهایى از این قبیل. ضرورت این امر چه بوده است؟
من تقریباً همیشه در کتاب‏‌هایى که طى سال‏‌هاى اخیر در این بخش دوم کارم؛ یعنى کتاب‏‌هاى علمى تدوین کرده‏‌ام، از یک ساختار خاص تبعیت کرده‏‌ام، که این ساختار در کشورهاى غربى و امریکا شناخت شده است؛ به‏ ویژه در امریکا. این ساختار کتاب را به‏ صورت متنى یکپارچه که از نقطه‏‌اى آغاز و در نقطه‏‌اى تمام مى‏‌شود، شکل نمى‏‌دهد، بلکه متن را مى‏‌شکند. در داخل متن انواع و اقسام ابزارهایى را تعبیه مى‏‌کند و جاى مى‏‌دهد تا کتاب شکل خسته‏‌کننده به خودش نگیرد؛ یعنى، خواننده درعین‏‌حال که این متن را مى‏‌خواند – که به‏ هرحال یک متن سنگین، متنى است که با وجود ظاهر ساده‏‌اش باز هم پیچیدگى و تراکم دارد – آن تنوع کتاب تا اندازه‏‌اى کمکش کند. به‏‌این‏‌ترتیب، خواننده ابزارهاى مختلفى در دست دارد تا بتواند رابطه‏‌اش را با موضوع تعمیق کند. هدف این است که بیش‏ترین ابزارهاى ممکن را به کسانى که مى‏‌خواهند در این زمینه کار کنند بدهیم، چون ما در جایى هستیم که براى پیدا کردن هر کدام از این‏‌ها باید زحمت کشید. اگر برعکس ما در یک کشور اروپایى یا امریکایى بودیم، خواننده مى‏‌توانست به محض آن‏که اراده کند سایت‏‌هاى مربوط به مطالعات شهرى را بیابد و یا با یکى دو تماس تلفنى همه اطلاعات موردنیاز خود را به‏‌دست آورد یا با مراجعه به این انجمن و کتابخانه همه آن‏‌ها را دریافت کند. ولى این‏جا این‏‌طور نیست و مثلاً خیلى‏‌ها اصلاً بسیارى از این مجلاتِ شهرى را که در ایران منتشر مى‏‌شوند نمى‏‌شناسند. یکى از مشکلات ما در ایران همین آشفتگى و بى‏‌نظمى است که تا اندازه‌‏‍‌‌‌اى رکود علمى ما را هم توجیه مى‏‌کند، همین‏‌که علم انباشت نمى‏‌شود. من در این کتاب خیلى زیاد تلاش کرده‏‌ام به کارهاى دیگر استناد بدهم و خواننده را هدایت کرده‏‌ام تا به سمت کارهاى دیگر برود و باز این کارى است که من کم‏تر دیده‏‌ام انجام بدهند؛ درحالى‏‌که همه این‏ها مى‏‌توانند با هم انباشت شوند و علم را جلو ببرند. یعنى، اگر ما بدانیم که چه کارى اکنون انجام شده و چه کسى این کار را کرده است، باعث مى‏‌شود کسى که بعداً مى‏‌خواهد بیاید کارى انجام بدهد، دست‏‌کم بتواند ادامه این کار را در دست بگیرد. فرض کنید من در بخش مربوط به ایران سعى کرده‏‌ام در چند صفحه راجع به تمامى کارهایى که درباره شهر در ایران شده است، از دوره‏‌هاى گذشته تا به امروز، یک تحلیل عمومى ارائه بدهم و این خودش به خودى خود مى‏‌تواند به کسى که مى‏‌خواهد این کار را آغاز کند، کمک کند. چون مى‏‌داند چه کسى چه کارى انجام داده است، کجا باید به‏‌دنبال این کار رفت، این کار اکنون در چه مرحله‏‌اى است، و الى آخر.
شاید وقتى آدم صرفاً به‏‌صورت «روشنفکرانه» به قضیه نگاه مى‏‌کند، این مسائل چندان براى کسى مطرح نباشند ولى وقتى که شما به‏‌صورت یک معلم به قضیه نگاه مى‏‌کنید، به‏ صورت کسى که وظیفه‏‌اش این است که یک رشته را تقویت و کسانى را در آن رشته تربیت کند، این مسئله خیلى مهم مى‏‌شود. قاب‌هایى که در کتاب هستند نیز با همین هدف انتخاب شده‏‌اند که ذهن ما را فعال کنند و بتوانند نشان دهند که چقدر هر مسئله مى‏‌تواند از دیدگاه‏‌هاى مختلف دیده شود. هر کدام از این قاب‏‌ها مى‏‌تواند زمینه‏‌اى باشد براى این‏که ما بحث جدیدى را آغاز کنیم و آن را پرورش دهیم، حتى در زمینه «روشنفکرانه».

ادامه دارد

گفت‏گو با حامد یوسفى، روزنامه شرق شماره ویژه‏‌نامه هفدهمین نمایشگاه بین‏‌المللى کتاب تهران، اردیبهشت ۱۳۸۳.